نوشتههای او با ریخت و پاش کردن متن به وسیلهی طعمههای گمراه کنندهی شاه ماهیهای سرخ مانع تفسير فلسفی میشوند، فلاسفه را به بیراهه میکشانند و وادارشان میکنند تا از تجربهی زبان بکت به استراتوسفر سردِ یک فرازبانِ مفهومی وارد شوند. کوتاه آنکه، خودآگاهی فلسفیِ حاد نوشتههای بکت فلاسفه را هنگام تفسیر آن گیج و منگ میکند ــــ شاه ماهیهای سرخ همهی توجه را به خود جلب میکنند. نوشتههای بکت آزمونی قطعی برای ارتباط میان فلسفه و ادبیات هستند: تفسیرهای فلسفی از بکت، یا از متن عقب میمانند و یا از آن پیشی میگیرند، یا بسیار کم و یا بسیار زیاد میگویند و یا با بسیار گفتن، اندک گویی میکنند. بنابراین مسئله این است که چگونه میتوان از پیش پاافتادگی فرازبان آکادمیک دوری جست و به واقع تجربهی زبان بکت را تجربه کرد، چگونه میتوان به زبان او اجازهی «زبانیدن» داد.
▪️خیلی کم ... تقریبن هیچ (مرگ، فلسفه، ادبیات)، سایمون کریچلی، ترجمهی لیلا کوچکمنش، نشر نی
#ساموئل_بکت
#سایمون_کریچلی
@NazariyehAdabi