آفت از اندیشهای برمیخیزد که تبدیل به خشونت شده است؛ اندیشهای که به منظور رسیدن به امر کلی، موارد نفوذناپذیر را اخلال میکند- در صورتی که امر کلی نیز محتوایش را تنها در آن نفوذناپذیری مییابد و نه در ژرفای انتزاعی مابین ابژههای مختلف. حتا میتوان گفت: حقیقت خود وابسته ضرباهنگ درنگ کردن در امر جزئی نهفته است.
وابسته به صبر و اصراری که در این مسیر نشان میدهد: اندیشه ابتدا بیآنکه خود را به تمامی آنجا ببازد، از حد امر جزئی فراتر میرود، و بدون تشبث به گناه ژرفبینی دست به قضاوت میزند و سرانجام خود را در میان خلاء از دست میدهد. اندیشهی لیبرال که بی قایل شدن هیچ تمایزی، حق و حقوق همه را تسلیم میکند، سرانجام زوال مییابد- درست مانند اراده اکثریت که حقوق اقلیتها را زایل میسازد و به این ترتیب با رفتاری مناسب اصول دموکراسی در واقع به روح دموکراسی لطمه وارد میکند. چرا که بیعدالتی مدیوم عدالت راستین است درست همانگونه که نیکوکاری بیحد و مرز تبدیل به تایید کلیه بدیهای موجود میشود. زیرا تفاوت بین بدی و نشانههای خوبی را نادیده میگیرد و بدی را در عموم حل میکند. عمومی که تنها میتواند به آن درایت نومیدانهی بورژوایی مفیستو برسد:
"سرانجام هر آنچه آفتابی شود، مرگ خواهد بود."
اخلاق صغیر
#تئودور_آدورنو
@NazariyehAdabi