نمایشگاه بین المللی کتاب امسال (۱۳۸۷) در شرایطی گشوده می شود که ناشران و نویسندگان از تاخیر کتاب هایشان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گله مند هستند و بسیاری از آنها ( از جمله نویسنده این یادداشت) برغم آنکه کتاب هایشان را ماه ها قبل برای کنترل به این وزارت تحویل داده اند، امسال نمی توانند در این نمایشگاه با کتابی تازه شرکت کنند. این روند ظاهرا برای بالا بردن کنترل اجتماعی بر مواد نشر یافته و از این راه یاری رساندن به بهبود موقعیت فکری و اعتلای اخلاقی و علمی جامعه صورت گرفته است. در این یادداشت اصولا قصد ما آن نیست که هیچ یک از این اهداف را به زیر سئوال ببریم و فرض را بر سلامت نفس و حسن نیت تمام کنشگران اجتماعی می گذاریم یعنی از یک طرف متولیانی که در گفتمان خود بر آنند که به «بهداشت و سلامت» فکری جامعه می اندیشند و از سوی دیگر به مولفان و پدید آورندگانی که حرفی برای گفتن دارند و قاعدتا خریدارانی برای حرف هایشان هم، زیرا ناشری برای انتشار آنها پیدا کرده اند. واقعیت آن است که جامعه ما بیش از نیم قرن است که در تجربه سانسور و خود سانسوری به سر می برد و هر چند انقلاب اسلامی توانست به نحو کاملا چشم گیری سانسور را کاهش دهد، به صورتی ادواری هر چند سال یکبار باز هم شاهد بالا گرفتن دغدغه مسئولان برای کنترل بیشتر مواد انتشار یافته و یا تقاضای آنها از پدید آورندگان برای رعایت مرزها و یا به عبارت دیگر خود سانسوری هستیم. اما در این میان آنچه کمتر در نظر گرفته می شود این است که این امر از هر دو سو، جز کنش هایی در عالم خیال نیست، در واقع نه سانسوری در کار است و نه خود سانسوری ای، تنها چیزی که وجود دارد آن است که روش های یک کنترل اجتماعی تشدید یافته( برای مثال از طریق سخت گیری بیشتر یا طولانی کردن روند بررسی کتاب) و یا تمایل نویسندگان و پدید آورندگان به رعایت مرزها، به فریند های فرهنگی خلاقیت و بالا رفتن فرهنگ ملی که عاملی برای مصونیت یافتن در برابر تخریب این فرهنگ به وسیله عوامل بیرونی است ضربه می زند و چهره بین المللی کشور ما را در شرایطی که بیشترین نیاز به نشان دادن چهره ای متناسب با جایگاهی درخور برای آن مورد نظر است را مخدوش می کند. و این ضربات در کوتاه و دراز مدت بی شک به سادگی جبران پذیر نیستند.
نمایشگاه بین المللی کتاب امسال (۱۳۸۷) در شرایطی گشوده می شود که ناشران و نویسندگان از تاخیر کتاب هایشان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گله مند هستند و بسیاری از آنها ( از جمله نویسنده این یادداشت) برغم آنکه کتاب هایشان را ماه ها قبل برای کنترل به این وزارت تحویل داده اند، امسال نمی توانند در این نمایشگاه با کتابی تازه شرکت کنند. این روند ظاهرا برای بالا بردن کنترل اجتماعی بر مواد نشر یافته و از این راه یاری رساندن به بهبود موقعیت فکری و اعتلای اخلاقی و علمی جامعه صورت گرفته است. در این یادداشت اصولا قصد ما آن نیست که هیچ یک از این اهداف را به زیر سئوال ببریم و فرض را بر سلامت نفس و حسن نیت تمام کنشگران اجتماعی می گذاریم یعنی از یک طرف متولیانی که در گفتمان خود بر آنند که به «بهداشت و سلامت» فکری جامعه می اندیشند و از سوی دیگر به مولفان و پدید آورندگانی که حرفی برای گفتن دارند و قاعدتا خریدارانی برای حرف هایشان هم، زیرا ناشری برای انتشار آنها پیدا کرده اند. واقعیت آن است که جامعه ما بیش از نیم قرن است که در تجربه سانسور و خود سانسوری به سر می برد و هر چند انقلاب اسلامی توانست به نحو کاملا چشم گیری سانسور را کاهش دهد، به صورتی ادواری هر چند سال یکبار باز هم شاهد بالا گرفتن دغدغه مسئولان برای کنترل بیشتر مواد انتشار یافته و یا تقاضای آنها از پدید آورندگان برای رعایت مرزها و یا به عبارت دیگر خود سانسوری هستیم. اما در این میان آنچه کمتر در نظر گرفته می شود این است که این امر از هر دو سو، جز کنش هایی در عالم خیال نیست، در واقع نه سانسوری در کار است و نه خود سانسوری ای، تنها چیزی که وجود دارد آن است که روش های یک کنترل اجتماعی تشدید یافته( برای مثال از طریق سخت گیری بیشتر یا طولانی کردن روند بررسی کتاب) و یا تمایل نویسندگان و پدید آورندگان به رعایت مرزها، به فریند های فرهنگی خلاقیت و بالا رفتن فرهنگ ملی که عاملی برای مصونیت یافتن در برابر تخریب این فرهنگ به وسیله عوامل بیرونی است ضربه می زند و چهره بین المللی کشور ما را در شرایطی که بیشترین نیاز به نشان دادن چهره ای متناسب با جایگاهی درخور برای آن مورد نظر است را مخدوش می کند. و این ضربات در کوتاه و دراز مدت بی شک به سادگی جبران پذیر نیستند.