#کتابخوانی> از «
کاسهکوزۀ
تمدن» | طشتِ خاکستر
> زندهیاد استاد «باستانی پاریزی»
•
«
کاسه کوزه»، یک ترکیبِ رايجِ عام است به معنی اوضاع و احوال و موقعیتِ هرچیز و هرکس، و آن را از اتباع دانستهاند، و مثل آوردهاند: «
کاسه
کوزهاش را بههم زدن»، کنایه از دستگاه کسی را بههم زدن، و «
کاسه
کوزهها را گردن کسی شکستن»، او را مقصر کارهای بد شده شمردن.
در مورد معنی اخیر باید به این رسم اشاره کرد که وقتی کسی از جهت جامعه مورد خشم قرار میگرفت و مطرود شناخته میشد، وقتی از کوچهای میگذشت، ساکنان بعضی خانهها که مخالف دکترین و روش او بودند، از بالای بام، کوزۀ خاکستر و یا طشتِ خاکستر بر سر او میریختند، و گاهی از فرط خشم،
کاسه و یا
کوزه را بر سر او میشکستند.
شنیدم که وقتی سحرگاهِ عید
ز گرمابه آمد برون «بایزید»
یکی طشتِ خاکسترش بیخبر
فروریختند از سرایی، به سر
همی گفت شولیدهدستار و موی
کفِ دست، شکرانه، مالان به روی
که: ای نفس! من، درخورِ آتشم
به خاکستری، روی درهم کشم؟ (۱)
آنکه
کاسه میسازد
کاسهگر است؛ و
کاسهگر، نام نوایی موسیقی نیز هست، و ظاهراً بر مبنای استادی بوده که با کاسۀ تار خود، آهنگ و ضرب را توأم میکرده است و
کاسهنواز بوده.
خاقانی گوید:
نوای باربد و سازِ بربط و مزمار
طریقِ
کاسهگر و راهِ ارغنون و سهتا (۲)
دهها آبادی در ایران داریم که به
کاسهگران و
کاسهگر محله معروفاند.
.
#پینوشت:
۱. بوستانِ «سعدی»، بابِ چهارم؛ در تواضع، حکایتِ بایزید بسطامی (البته این، چهار بیت ابتدای شعر است -که مرحوم استاد باستانی در متنشان نقل کردهاند- و شعر ادامه دارد.)
۲. سهتا؛ لغتنامۀ دهخدا: (اِ مرکب) طنبوری را گویند که بدان سهتار بسته باشند. (برهان). ساز سهتار. (فرهنگ رشیدی)./ این بیت، از قصیدهای است که «خاقانی شروانی» آن را در جوابِ قصیدۀ مدحیۀ «رشیدالدین وطواط» سروده، با این مطلع: «مگر به ساحتِ گیتی نماند بوی وفا/ که هیچ انس نیامد ز هیچ انس مرا».
•
> از کتابِ
#کاسه_کوزه_تمدن> اثرِ استاد
#باستانی_پاریزی•
#سعدی #بوستان_سعدی#بایزید_بسطامی #خاقانی•
•
@NaaKhaaNaa