#کاریکلماتورخوانی>
سایهام را به خورشید مدیونم
> پرویز شاپور
•
(امروز، پنجم اسفندماه، زادروز زندهیاد
#پرویز_شاپور است. کوتاهنوشتههای طنزآمیز و تأملبرانگیز او با عنوان
#کاریکلماتور -كه «احمد شاملو» برای آنها برگزیده بود- ابتدا در دهۀ چهل در مجلۀ «خوشه» منتشر شد. بعدها، چند کتاب از کاریکلماتورهای شاپور به چاپ رسید.)
•
• به عیادت درختی رفتم که در بهار سبز نشد.
• خداحافظیها فرصت سلام نمیدهند.
• بعد از مرگ همه شادند، چون روی قبرها مینویسند شادروان.
• به محض اینکه چشمم به عزرائیل افتاد خودم را به مردن زدم.
• آرزو میکنم برخی افراد همیشه مشغول خوردن باشند تا فرصت حرف زدن را پیدا نکنند.
• ماهیای که استخوان نداشته باشد موجب امتنان گربه است.
• زندگی هیچکس بهاندازه متصدی آسانسور فراز و نشیب ندارد.
• پرنده روی سیم تلفن مشغول استراق سمع بود.
• برخی از افراد آنقدر آدمهای بددهنی هستند که دهانشان احتیاج به سیفون دارد.
• گربه پس از گرفتن موش بهدقت دنبال تاریخ مصرفش میگشت.
• هرگز اختلاف طبقاتی بین مرغ و خروس حل نمیشود.
• هروقت ساعت مرگم فرامیرسد با دستپاچگی ساعتم را عقب میکشم.
• آبتنی ماهی یکعمر طول میکشد.
• فروتنی آبشار نیاگارا را ستایش میکنم.
• سوراخهای در نمکدان برای این است که نمک خفه نشود.
• وقتی چشمم به تاریخ تولدم میافتد بیاختیار اشک میریزم.
• از فواره پرسیدم چرا برگشتی؟ گفت چمدانم را جا گذاشتهام.
• سایهام را به خورشید مدیونم.
• زندگی بدون مرگ یک قدم هم برنمیدارد.
• خودم را در آینه ملاقات میکنم.
• وقتی چراغ روشن میکنم شب دستوپایش را جمع میکند.
• وقتی دیدم باد میآید کلاهم را قاضی کردم.
• فواره با اینکه میداند سقوط میکند بالا میرود.
• روی درختی که در بهار سبز نشد برای بهار غیبت گذاشتم.
• آب به اندازهای گِلآلود است که ماهی با چراغقوه هم پیش پایش را نمیبیند.
• گربه پرتوقع، انتظار دارد موش به خودش سُس گوجهفرنگی بزند.
• شیرینترین خاطره پرنده، در خروجی قفس است.
• زندگی، یکعمر، آدم را از مرگ میترساند.
• آرزوهای بر باد رفته مشترکی داریم.
• عاشق آدم کمحرفی هستم که یکتنه حریف دهتا آدم پرگوست.
• همزمان با پیدا کردنت خودم را گم کردم.
• پنهانیترین رازهایم را با سکوت در میان میگذارم.
• آنچنان با تو یکی شدهام که وقتی نیستی به خودم دسترسی ندارم.
• موجودی که بهجای سلام خداحافظی میکند حرف آخر را اول میزند.
• حاصل جمع نجواها فریاد است.
• آدم نابینا در برابر آینه دلش میایستد.
• عاشق شانهای هستم که افکار پریشان را مرتب میکند.
• عاشق گلیمی هستم که نمیگذارد صاحبش پا را از آن فراتر بگذارد.
• پرگاری که تحت فشار قرار بگیرد، بیضی ترسیم میکند.
• قلبم لبریز از ایران است و وجودم سرشار از جهان.
•
yon.ir/S8FGu•
> این هم گزیدهای از یک گفتوگوی کاریکلماتوری با «پرویز شاپور» در همین دفترچه:
https://t.me/NaakhaaNaa/137•
•
@NaaKhaaNaa