#کتابخوانی> ابوالمشاغل |
#آرزوها•
آرزوها، سربازان سپاه زندگی ما هستند.
ما برای رسیدن به پیروزی، فوجفوج از خوبترین و محبوبترین سربازانمان را در تمامی جبههها از دست میدهیم: دلاوران را، مؤمنان را، پاکبازان را، و شاید آنها را که اگر میماندند میتوانستند جهان را عوض کنند...
تو هرگز نمیتوانی در یک نبرد سهمگین، با شاگردان سخت شرور شیطان روبهرو شوی و در امتداد نبردی مداوم و سرسختانه، حتی یک سرباز هم از دست ندهی.
عزیز من! از دست رفتگان، بزرگاند و عزیز؛ اما تو حق نداری به عزای ابدی ایشان بنشینی؛ زیرا در مقابل آنها که در نیمۀ راه ماندند یا کشته و مفقود شدند و در برابر چشمان حسرتزدۀ تو پرواز کردند و رفتند، بسیاری از سربازان تو نيز به پیروزی رسیدهاند، و بسیاری خواهند رسید -اگرنه در زمان تو، در زمان فرزندان تو.
و باز، عزیز من! ما مجاز نیستیم که در ماتم آرزوهای بربادرفتۀ خویش بنشینیم، و مویهکنان، قصههای سوگانجامی از شکستهای ذرهبینی خود بسازیم و تحویل دیگران بدهیم.
برای یک سپاه، حتی اگر یک سرباز هم به پیروزی برسد اما آن پیروزی، واقعی، عمیق، ماندگار، و معتبر به اعتبار یک آرمان باشد، کافیست.
اگر بتوانی، به سادگی و صفای یک کودک، اعتقادی خالصانه داشته باشی به اینکه دنیا با تو آغاز نشده و با تو به پایان نمیرسد، دیگر مشکل چندانی برای تو -که بار سنگین آنهمه رؤیا و آرزو را شب و روز بهدوش میکشی- باقی نخواهد ماند؛ و همین اعتقاد، تو را موظف میکند که آرزوهای بهانجامنرسیده اما گرانقدر خود را به فرزندانت و فرزندان سرزمینت و فرزندان جهانبینیات بسپاری...
اگر این چرخ، بعد از من و تو، خواهد چرخید -که بیشک خواهد چرخید- بگذار دلیلی یا دلایلی برای خوبچرخیدن در اختیارش بگذاریم. یادت باشد! همۀ آرزوهای بزرگ، متعلق به من و تو نیست تا بخواهیم به همۀ آنها، يكجا برسیم و چیزی برای آیندگان نگذاریم.
دنیای بیآرزو، دنیای خوفانگیزیست و انسان بیآرمان، انسانی حقير؛ بسیار حقير، و بسیار حقير...
•
> از کتابِ
#ابوالمشاغل> زندهیاد
#نادر_ابراهیمی•
•
@NaaKhaaNaa