Muhammad Mushtari Ph.D (C.E.O_HSAM.NGO)

#Heidar_Abbasi
Канал
Логотип телеграм канала Muhammad Mushtari Ph.D (C.E.O_HSAM.NGO)
@MuhammadMushtariПродвигать
73
подписчика
344
фото
225
видео
340
ссылок
دکتر محمد مشتری مدیرعامل انجمن تاریخ پژوهان مراغه Chief Executive Officer of "History Scholars Association of Maragheh" NGO. Researcher and teacher in University in the fields of Mysticism,Sufism and Sacred Art. Theorist and Ideologist in Theology.
" #باریشماز "
ِجلالِ_خِرَدِ_ناب
#DVD
همایش پاسداشت استاد #حیدر_عباسی
۲آذر۹۶
#سخنرانی #شعر #موسیقی
(پژواک آثارواندیشه های استاد
حیدرعباسی)
#Barishmaz
#Heidar_Abbasi
http://t.center/barishmaz_hamayesh
" #دیوار "
در حالیکه دیوارهای هار وگرسنه شهر دیوار، مسافر شهر بی دیوار را به کام خود فرو می بردند، تعداد دیوارها فزونی می یافت. مسافر حیرت زده از کسی که دیوار بلندی را رنگ می زد، پرسید:
"این چیز بد قواره که رنگش می کنی ، چیست؟"
جواب داد: ((دیوار )).
مسافر پرسید "دیوار دیگر چیست؟"
جواب داد:"دیوار رگ حیاتی شهر است!"
مسافر پرسید:از برکت خونی که در رگها جریان دارد، پای اگر به سنگ بخورد،دل بدرد می آید وچشم ها اشکبار می شوند؛این رگ دیوار نام را چه هنری باید؟"
جواب شنید: " تمام اهالی از برکت این رگ نفسی براحتی می کشند، وبی واهمه روزگار خود راسپری می کنند.دیوار زینت شهر است."
مسافر پرسید:"واهمه!واهمه از چه چیز ؟ چرا؟واز چه کسی؟!"
جواب شنید:" از دزدها وشیادها،آدمهای عوضی وناجور..."
مسافرپرسید:"این آدمهای عوضی دزد شیاد کجا زندگی می کنند؟ کیستند وچه شکلی دارند؟"
جواب شنید:" خوب ... اهل اینجا هستند، یکی از ماها هستند،از خودمان هستند."
مسافر گفت:" اینقدر مرا کفایت می کند؛ واز راهی کهآمده بود برگشت."
پرسیدند:"درنگی ای مسافر،کجا با این عجله ..."
جواب داد:"درجایی که تعداد دیوارها چند برابر افراد باشند، فقط دیوارها حق نفس کشیدن دارند نه آدمها!!!"
#حیدر_عباسی " #باریشماز "

@MuhammadMushtari

#دووارلار :
دووارسیز شه هردن گلن مسافیری، آج گؤز شه هرین دووارلاری اؤز کامینا چکدیکجه، دووارلارین سایی آرتیردی. هویوخموش مسافیر بیریندن کی بیر دوواری بویاقلامادایدی، سوروشدو:
بویاقلادیغین بو دانقاز شئی ندیر؟
دئدی : دووار
سوروشدو: دووار ندیر؟
دئدی : دووار شه هرین داماریدیر .
سوروشدو : داماردا دولانان قانین هنریندن ایاق داشا ده ینده ، اورک سیزلایار، گؤز یاشارار . دووار آدلانان بو دامارین هنری نه اولا بیلر ؟!
دئدی : اونون هنریندندیر کی بوتون شه هر راحات نفس چکیر .
قورخوسوز گزیر . دووار شه هرین بزه یی دیر!
سوروشدو : قورخو، کیمدن؟ نه دن؟ نییه؟
دئدی: اوغرودان، أیریدن و ...
سوروشدو : دئدیگین بو اوغرو، أیری، هارالیدیر؟ کیمدیر ؟ نه ته هردیر ؟
بیر آز دوروخوب دئدی:
دئدی: بورالیدیر. ائله اؤزوموزدندیر و ...
مسافر دئدی : بو قده ریئتر. و گلدیگی یولدان قاییتدی.
دئدیلر: قوناق قارداش بیر قوندوقون جان اول ...!!
جاواب وئردی: او یئرده کی دووارلارین سایی سی آداملاردان چوخد ، تکجه دووار راحات نفس چکه بیلر !!!
#حیدرعباسی " #باریشماز "

@MuhammadMushtari

#The_wall
As the walls of the city were swallowing the newly arrived, a man from the city of “No walls” , the number of the walls was increasing . The newly arrived stopped in front of a gaiant wall, which that a man was painting it . He asked “what is that ginat thing you are painting ?”
The man answered, “THE WALL .”
“What is a wall?” the man asked .
“A wall is the vein of a city .” the man answered .
He asked, In case ones toe hits a stone by the art of the blood in his veins, tears are shed from his eyes . What is the art of a so-called vein of the city?”
The man answered “The whole city can live at ease, and lead a fearleass life, by its art.”
He asked, “Fear! from whom, what ? and why?”
He answered: “fear from thieves, the wicked and…”
He asked, “How, who and where are the so-called creatures?”
The man answered, “One of these bewilderad hurrying creatures! One of ud! “
The newly arrived said, “This much is enough.” He returned from the way he had come.
The bewilderad people asked , “Oh, good man! Why are you in such a hurry?:
He answered, “In a city, where the number of the walls is double the number of people, the walls themselves can only breathe at ease only the walls can be safe, not the people.”
#Heidar_Abbasi " #Barishmaz "

🆔 @MuhammadMushtari

دکلمه ترکی شعر #دیوار 👇👇👇👇👇