🔸 نماز صبح #امام(ره) که تمام شد جماعت رفتند پی کارشان اما امام مثل هر روز تا طلوع آفتاب غرق در دعا شد و ارتباط با خدا. این وسط دوبار حاجمهدی عراقی کنارش زانو زد و در گوشش چیزی گفت و در جواب چیزی شنید و رفت پیکارش. اما #بروجردی از انتهای سالن چشم دوخته بود به رفتار و سکنات امام. گاه که چهره امام در حین خواندندعا دگرگون میشد، #اشک از گوشه چشمش جاری میشد.
🔸اما #بروجردی اوراق ناتمام انقلاب را ورق زد. ((چگونه میتوانم به او(امام) نزدیکتر شوم. در این مدت کوتاه از همراهی با او چی دستگیرم شد؟! عظمت این مرد خلاصه میشود به این لحظههای عبودیتش نه عبور از پیچوخم بحرانهای انقلاب.
🔸 اما احساس میکنم باید رهایش کنم و بحرانهایی را پی گیرم که #انقلاب را تهدید میکند. بله اینطوری بیشتر به او نزدیک خواهم شد. درست است که قلب #انقلاب اینجا میتپد اما نیرنگها و خطرها در دوردستها شکل میگیرد.))