#پراکنش_ادبی_چیست؟
حتما شما هم تا حال دیدهاید شخصی به دلایلی که بر من و شما معلوم است متنی عجیب را مینویسد که حتی نمیشود اسمش را
#دلنوشته گفت، و سپس آن را به قطار فضای مجازی میفرستد و این قطار پرسرعت فضای مجازی چنان بیتوجه به همه چیز پخشش میکنند که گوینده آن متن در خواب هم نمیدید. دهها کانال شعرش را چاپ میکنند و بعد همان شخص به استناد اینکه آن کانال شعرش را
#پراکنش کرده، دست به پراکنشهای دیگر میزند و این چنین داستان شروع میشود.
#مجالس_شعرخوانی و فضاهای مجازی بر سر ادبیات ما چه بلائی آوردهاند!!
چندی پیش یکی از مجلات کشور مقالهای برای داوری برایم فرستادند. در مورد شعر در یکی از گویشهای ایرانی. وقتی مقاله را خواندم متوجه شدم نویسنده به اشعاری از یک شاعر استناد کرده بود و مبنای کارش تعدادی از اشعار به ویژه
#اشعار_گویشی همان شاعر بود. اشعاری که نه تنها شعر نبودند بلکه از نظر جملهبندی هم شبیه جملات آن گویش نبودند چون شاعر بخاطر وزن شعر کلمات را پس و پیش کرده و یک چیزی
#شترگاوپلنگ درست کرده بود که از خواندنش بسیار متاثر شدم. مجبور شدم از طریق مجله برای نویسنده بنویسم که چه کلاهی سرش رفته است. بعدها فهمیدم ایشان به استناد یک گویشور که خودش را شاعر هم معرفی کرده بود تلاش کرده بود دادههای گویشی جمع کند و مقاله اش اغلب برمبنای همان جملات گویشی بود که نه شعر بود که بتوان در مورد مسائل ادبیاش صحبت کر و نه حتی آن جملات با نحو آن گویش ربطی داشت.
#سرچشمه چنین
#خطاهایی کجاست؟
اخیرا" که به دلایلی عدهای از اهل فضل و ادب پای خود را از محافل ادبی بیرون کشیدهاند و کمتر به انجمنهای شعر میروند، عدهای از روی کنجکاوی به چنین محافلی برای گوش کردن و تماشا رفتند و بعد از چند بار رفتن به یک انجمن شعر، به سرشان زده است که چیزکی بگویند یا بنویسند و بروند پشت
#تریبون و بخوانند. همان اندازه برایشان کافی است اینکه دو سه نفر آخر کار برایش کف بزنند. دفعه بعد آن شخص کم کم پای ثابت آن مجالش میشود و در کساد بازار میرود بالای تریبون و باز شعرش را می خوانند و عدهای برایش
#کف_میزنند عدهای که همیشه اهل کف زدن هستند و برایشان مهم نیست چه کسی بالا چی بخواند.
کم کم شاعر قصه ما بزرگ میشود و پا میگیرد و پای ثابت جلسات شعرخوانی میشود. تاحدی که با غرور تمام در هر فضایی چه فضای مَجازی و چه فضای مُجازی شعر میخواند و دلیلش هم همان کف زدنهای تماشاگران است.
بعد از مدتی اگر یک دانشجویی از شهری دور دنبال دادههای گویشی باشد، همان شاعر میشود گویشور و چنان در مورد شعر و ادبیات دادهسازی میکند که گویا یگانه روزگار است.
این گونه یک شاعر اهل فضل با افتخار تمام در تمام فضای مجازی دست به "
#پراکنش_ادبی میزند و اگر کسی از او بپرسد کجای نوشتهات شعر است اینها هیچ ربطی به شعر ندارند، جواب میدهند من در چندین انجمن شعر میخوانم به دهها کانال شعر میفرستم در اینستاگرام
#فلان_کیلو_فالوور دارم و
فلان و بهمان.
مدتها دلم خوش بود به اینکه اگر ایرانیان امروزه عجیب شدهاند و هر روز ارزش خود را از دست میدهند، ادبیات ما همچنان پررونق است، الان میفهمم که ما سالهاست از ادبیات خودمان فاصله گرفتهایم. روزگار چنان شده کسی که اسمش را شاعر میگذارد و شعر منتشر میکند حتی حاضر نیست بداند شعر چیست، وزن چیست، قافیه چیست و اصلا به چه متنی شعر میگویند.
#جهاندوست_سبزعلیپور @vayransabzalipour