چه میشد آب و رنگ خواب باشی؟
تو هم در خانه مهتاب باشی
زبان دستهایم زخم برداشت
چرا آتش ؟!چه میشد آب باشی!
🌷🌸🌹🌻
امه آسونداری ریشه کو ایزم
سبی تیجره اندیشه کو ایزم
.ایدنیا خاکی بن چال به چه به دوم
هنی سنگ آنبم شیشه کو ایزم
.
🎶کانال اشعار معصومه اپروز
تیغ هر آزاده باشد هم قسم با ذوالفقار میشود عدل تو در عالم علم با ذوالفقار عاشقانت بر جهانی حکمرانی میکنند میزند وقتی خدا در تو قدم با ذوالفقار مزده داده آسمان برچیده خواهدشد شبی از زمین با سایه ات رنگ ستم با ذوالفقار عبدودها پشتشان بوسیده وقتی خاک را قصه دارد پای میدان بیشوکم با ذوالفقار نغمهی عشق تو را درویش هو هو میکند جانبهجانان میسپارد دمبهدم با ذوالفقار میدهد جولان تبر در خاطرات هر درخت ریشه ای خو کرده اما باورم با ذوالفقار کاشکی میآمد از این کوچههای مضطرب سایهی مردانه ای امروز هم با ذوالفقار