تلنگر نوشته | مریم جلوانی

#جستار_مقاله
Канал
Логотип телеграм канала تلنگر نوشته | مریم جلوانی
@Maryam_jelvaniПродвигать
305
подписчиков
3
фото
1
видео
38
ссылок
بریده‌های خاطرات‌ و ناداستان‌های شغلی و غیر‌شغلی زندگی‌من/شخصیت‌ها و کتاب‌های تاثیر‌گذار زندگیم [email protected]
مروری بر نظریه‌ی اطلاع

مقاله‌ی مربوط به نظریه‌ی اطلاع از ابوالحسن نجفی، در ماهنامه‌ی فرهنگی، اجتماعی، ادبی کارنامه در دی ماه ۱۳۷۷ به چاپ رسیده است.

نجفی اشاره‌ای دارد به نظریه‌ی یاکوبسن و نظریه‌ی انفرماسیون یا اطلاع که همزمان با آن مطرح شده است.
نجفی نظرش این است که خود زبان یک عمل انتزاعی است. همین نام‌هایی که بر روی اشیا می‌گذاریم یک انتزاع است.حروف اضافه‌ای که در متن‌هایمان استفاده می‌کنیم، همچون: «از، با، به، برای، را» این حروف مصداقی در عالم خارج ندارند و کارشان برقراری رابطه بین اجزای زبان است.
این حروف اضافه بسیار کلّی هستند و همین نشانه‌ی انتزاعی بودنشان است.

یکی از مهمترین هنر شاعران و نویسندگان این است که از این انتزاعیات یک عینیت (کنکرت) بیافرینند.
توجه داشته باشیم که
هر‌چه این انتزاعیات به عینیت تبدیل شوند، اطلاع بیشتری به مخاطب می‌دهند.

وقتی جمله‌ای را انتظار شنیدنش را دارید، ممکن است اطلاع چندانی به شما ندهد. به عنوان مثال کسی از بیرون خانه بیاید درون خانه و به شما بگوید: «من مردی را دیدم.» این جمله اطلاع چندانی به شما نمی‌دهد و بسیار متقاوت است که آن فرد به شما بگوید: « من بیرون خانه، پنگوئنی دیدم.»
درست زمانی که شما وسط تابستان از بیرون خانه پا به درون بگذارید و بگویید: «‌چه برفی بیرون می‌بارد.» چون شما در تابستان انتظار بارش برف ندارید، این جمله اطلاع زیادی به شما می‌دهد و تعحبتان را برمی‌انگیزد.

هر چه جهل مخاطب نسبت به موضوعی بیشتر باشد، میزان اطلاعی که دررابطه با آن موضوع به او داده می‌شود، بیشتر است.

میزان اطلاع رسانی حروف را هم می‌توان سنجید. حروفی همچون: «ا، ن، د، ی، م» در تعداد واژگان بیشتری وجود دارند و بنابراین میزان اطلاعی که به ما می‌دهند بسیار کمتر از حروفی همچون: «ص، ض، ط، ظ» می‌باشد که در واژه‌های محدودتری استفاده می‌شوند.

هر‌چه کلمه‌ای کمیاب‌تر و کم استعمال‌تر باشد، میزان اطلاع آن بالاتر است.

بعضی مواقع ما دو کلمه که هر کدام به تنهایی دارای اطلاع کمی هستند و زیاد به گوشمان رسیده‌اند را در کنار یکدیگر استفاده می‌کنیم تا رنگ و بویی نو به آن واژگان تکراری دهیم، مانند
جیغ بنفش.

حواسمان باشد کاربرد زیاد این اصطلاحات و واژه‌ها کنار یکدیگر به صورتی دستمالی آنهاست و ممکن است ما را درگیر کلیشه کند.

جیغ بنفش یا نرگس خمار از بس دستمالی شده دیگر به کلیشه تبدیل شده است.
همچون لباسی که ابتدا مُد می‌شود و ما با دیدن اولین افرادی که آن لباس مد جدید را پوشیده‌اند غافلگیر می‌شویم و به بیانی آن مُد اطلاع زیادی به ما می‌دهد. زمانی که زیادی آن لباس را تن دیگران دیدیم دِمُده می‌شود. میزان اطلاعش کمتر می‌شود.

هنر دیگر نویسنده و شاعر گردگیری واژه‌هاست.
دو واژه‌ای همچون خاموش و روشن را در این جمله‌ی بایزید بسطامی بنگرید که چگونه گرد‌و‌خاکشان تکانده شده و با وجود تکراری بودن برای ذهنمان چه اندازه اطلاع به ما می‌دهند:

«روشن‌تر از خاموشی، چراغی ندیدم.»

یا اصطلاحی همچون سلطنت فقر که دو کلمه‌ی نامرتبط سلطنت و فقر در جوار یکدیگر به طور معجزه‌آسایی اطلاع را بالا می‌برد. مخاطب را به تفکر وامی‌دارد.

شاعرانی چون حافظ و سعدی همواره اشعارشان سرشار از اطلاع است برای مخاطب. در هر برحه‌ای از زمان ما تفسیر متفاوت و تازه‌ای از اشعارشان داریم. چقدر وزن و قافیه توانسته معجزه کند در روند اطلاع رسانی اشعار این دوشاعر ارزنده.

نظریه‌ی اطلاع از ابوالحسن نجفی رابخوانید و پرسش و پاسخ‌های انتهایی آن را مرور کنید. فکر می‌کنم تصمیم جدی‌تری برای چگونگی کاربرد واژه‌ها در نوشته‌های آتی‌تان خواهید گرفت.

۱۴۰۳/۶/۱۴
@Maryam_jelvani

#جستار_مقاله_اطلاع
#یادداشت_روزانه
مروری بر مقاله‌ی تشویش نوشتن

دارم مقاله‌ی تشویش نوشتن از نعمت‌اله‌فاضلی را می‌خوانم.
تشویش نوشتن و مسئله‌مندی نوشتن در حوزه‌ی علوم انسانی و اجتماعی در ایران.

مقاله‌اش را با جمله‌ای از گابریل گارسیا مارکز آغازیده است.

«اکنون چیزی را به شما بگویم که فقط همین حالا آن را فهمیده‌ام. پس از چاپ پنج کتاب، حرفه‌ی نویسندگی، احتمالاً هر‌چه بیشتر می‌نویسی مشکل‌تر می‌شود.»

فاضلی متاثر می‌شود از این‌که نوشتن آکادمیک با «بی‌تفاوتی آکادمیک» رو‌به‌روست. عقیده‌اش این است که برخلاف باور عمومی که نوشتن را مرتبط با حیطه‌ی ادبیات می‌داند، نوشتن به علوم انسانی و اجتماعی نیز تعلق دارد.
اگر نوشتنی نباشد علوم انسانی و اجتماعی هم نخواهد بود. او معتقد است که به نوشتن مولد و فعالیت فکری مولد باید توجه ویژه شود.
نوشتن مولد، محتوا و سبک خاصی دارد که به متن و نویسنده‌ی آن، هویت متفاوت می‌بخشد.
اکثر دانشگاهیان به ناچار سبکی می‌نویسند که با معیارهای صوری دانشگاهی، قابل قبول باشد. این الزام، اضطراب ایجاد می‌کند و این همان تشویش نوشتن است.
فاضلی استدلالش این است که برای فائق آمدن بر موانع ساختاری موجود، باید «کنش قهرمانانه» داشت. یعنی فرد دانشگاهی برای «خود‌بارورسازی» اقدام به نوشتن کند. بنویسد تا ابتدا خود را بسازد.

تا زمانی که ما خود را نسازیم، نوشته‌هایمان نمی‌‌تواند تاثیری برای ساختن دیگران داشته باشد.
نوشتن و اندیشیدن باید در مسیر پاسخ به نیازهای وجودی ما باشد و اگر نباشد، نمی‌توان خلاقانه اندیشید و نوشت.
نوشتن نباید همچون تکلیف باشد، بلکه تمرین است، تجربه و تعقیب حقیقت و تولید معنویت.
نوشتن باید به صورتی باشد که باعث خودانگیختگی شود و خود‌انگیختگی، بیان دیگری است از آزادی و انتخاب و تلاش برای خودآفرینی.

فاضلی در انتهای مقاله‌اش، گریزی به مقاله‌ی محسن رنانی با عنوان «توسعه یعنی عدالت در آموزش انسان‌محور» زده و اشاره کرده که رنانی معتقد است ما برای رسیدن به نظام آموزشی مناسب توسعه باید از نظام آموزشی «حافظه‌محور» به سوی نظام آموزشی «رابطه‌محور» از نظام آموزشی «دانش‌محور» به سوی نظام آموزشی «انسان‌محور» از نظام آموزشی«مدرسه‌محور» به سوی نظام آموزشی «جامعه‌محور» حرکت کنیم. به جای «دانشمند‌سازی» به سوی «توانمند‌سازی» و به جای آموزش «اندیشه‌ها» به آموزش «اندیشیدن» روی‌آوریم و بدانیم که توسعه از«توسعه‌ی شخصیت» افراد آغاز می‌شود، نه از «توسعه‌ی دانش» یا «توسعه‌ی فناوری.»

آموزش اندیشیدن، چیزی است که در جامعه‌ی ما به آن کمتر توجه شده است. همیشه عادت کرده‌ایم دیگران، لقمه‌های حاضر و آماده‌ی افکارشان را به خوردمان دهند. یادمان نداده‌اند اندیشه کنیم قبل از انجام هر کاری که دیگران بی‌فکر به انجامش می‌رسانند و تفکری پشت آن نیست.
اندکی تامل.

۱۴۰۳/۶/۱۲
@Maryam_jelvani

#جستار_مقاله
#یادداشت_روزانه
توضیحی پیرامون کتاب کودک

امروز تمرین حلقه‌ی ادبی‌مان جستار‌نویسی و مقاله‌نویسی است. تمرینی دوستانه نیز در گروه شش نفری‌مان داریم پیرامون مطالعه‌ی جزوات و کتاب‌های معرفی شده از جانب استاد شاهین کلانتری در مدرسه‌ی نویسندگی و دوره‌ی ۶۰ نویسندگی خلاق.
امروز قرارمان این است به صورت خاص کتاب کودک بچه ابر را به بحث بنشینیم.
ترفندی زدم. با یک تیر دو نشان زدم و تمام. جستاری نوشتم اندر مقالات مرتبط با کتاب کودک.
همگان واقف بر این امر هستیم که کتاب خوب، دری است از در‌های بهشت، مانند فرزند خوب که یکی از همان درهای بهشتی است. چون کتاب درست و درمان است که فرزند درست و حسابی تحویل جامعه می‌دهد.
کتاب خوب، دریچه‌ای باز می‌کند به سوی دنیای زیبای دانش و آگاهی. همان چیزی که متاسفانه امروزه کمبودش در کشورمان به شدت حس می‌شود.
کتاب‌ها در ویترین کتاب‌فروشی‌ها به انتظار دل بردن از دل یک مشتری اهل مطالعه، ماه‌ها و یا شاید سال‌ها دست به گریبان خجالت فرو‌برده‌اند و به انتظار نشسته‌اند. قفسه‌ی کتابخانه‌ی خانه‌هامان شده دکوری برای پز‌دادن‌هایمان که چشم بقیه را در‌آوریم که بعله، آقا ما هم فرهیخته‌ایم. ما هم تحصیل کرده‌ایم.ما هم بعله.
واقعیت این است که تمام خانواده‌ها دوست دارند فرزندانشان از همان ابتدای کودکی به کتاب و مطالعه، علاقه نشان دهند ولی در عمل چیز دیگری می‌بینیم. متاسفانه گرایش و عادت به کتاب‌خوانی در کودکان، نوجوانان و جوانان کشورمان دیده نمی‌شود. تا حدی که خواندن رمان نیز کم‌کم دارد به ورطه‌ی فراموشی سپرده‌ می‌شود. بچه‌ها از سنین کودکی سرشان به فضای مجازی و بازی‌های اندرویدی گرم است. در اینستاگرام می‌پلکند یا فیلم‌های نه‌چندان مودبانه و بی‌محتوا می‌بینند.
ادبیات کلامی بچه‌هایمان هم که بر باد فناست‌. این روزها فحش‌های زشت ناموسی به شدت لقلقه‌ی دهان دختران تحصیل‌ کرده نیز شده است. همان جملات رکیکی که آن زمان‌های نه‌چندان دور فقط از دهان بعضی زن‌های آن جوری شنیده می‌شد.
آیا وقت آن نرسیده این مسائل علت‌یابی شود؟ آیا نباید در تولید و در دسترس قرار دادن منابع مطالعاتی خوب تجدید نظر کرد؟ آیا روش تدریس در مدارس ما نباید متحول شود؟ آیا نباید از متخصصین فن کمک گرفت و طوری برنامه‌ریزی کرد تا این علاقه و انگیزه‌ی مطالعه از همان ابتدا در کودکان و نوجوانان ما ایجاد شود؟ پدران و مادران در قبال برخورد با کودکانشان چه مهارت‌هایی باید کسب کنند تا بتوانند اشتیاق مطالعه را در فرزندانشان شکوفا کنند؟
دسترسی به منابع مناسب کتاب کودک و استفاده‌ی بهینه از این کتاب‌ها در مهدهای کودک و کلاس‌های آمادگی توسط مربیان و همچنین خواندن کتاب قصه‌های مناسب کودک توسط پدران و مادران در این مسیر راهگشا خواهد بود.
یکی از کتاب‌های کودک که در دوره‌ی نویسندگی خلاق از طرف استاد کلانتری معرفی شد،کتاب «بچه‌ابر» بود. نویسنده و تصویر‌گر این کتاب ‌رد‌مانتیخو می‌باشد و پژمان حبیبی آن را ترجمه کرده‌است.
 
کتاب بچه ابر روایت تنهایی و عزلت بچه ابری است در پهنه‌ی آسمان. روزی پروانه‌ای که آن‌قدر بلندپروازی کرده که گذارش به ابرها رسیده است، فکری در سر بچه ابر می‌پروراند. بچه ابر پرواز پروانه را می‌بیند و شاید زیبایی بال‌های رنگارنگ پروانه، دل بچه ابر را می‌برد.
با دستان سپیدش از ابر همسایه تکه‌ای بر‌می‌دارد و یک پروانه می‌سازد و در دل آسمان رهایش می‌کند. پروانه‌ی ابری به پرواز در‌می‌آید. بچه ابربه پایین‌ها، آن‌جا روی زمین نگاه می‌کند و بسی زیبایی می‌بیند. تصاویر مختلفی ازهستی و هر آن‌چه در آن‌ است. حیوانات، گیاهان، قایق شناور بر آبی دریا، گلی بر بستر دشت و شاید کودکانی شاد در حال بازی. بچه ابر با خلاقیت خود از ابر همسایه می‌کَنَد و می‌سازد تمام آن زیبایی‌هایی را که در زمین دیده، آن زیبایی‌های دست ساخته‌اش را در آسمان رها می‌سازد. تکه ابر دیگر تنها نیست.
کتاب بچه ابر، داستان خلاقیت است. از ایده‌ی ناب رد‌مانتیخو متعجب شدم. چه دلفریب با آن عصای زرین جادویی، ستاره‌ی نوآوری را بر ذهن کودکان حک کرده است.
کتاب کودک بچه ابر توسط نشر دیبایه در سال ۱۳۹۶ منتشر شده و مناسب گروه سنی الف و کودکان ۳ تا ۷ سال است . کتاب ۳۰ صفحه است که قسمت اعظم حجم کتاب، تصویر است. چند جمله‌ی کوتاه دلچسب کل داستان بچه ابر را در کنار این تصاویر، جذاب و خواستنی کرده است.
خواندن و تعریف مدبرانه و هوشمندانه‌ی این کتاب برای گروه سنی الف به شدت توصیه می‌شود.

۱۴۰۳/۵/۱۱
@Maryam_jelvani
#جستار_مقاله
#کتاب_کودک
#یادداشت_روزانه