.
🟣 با روسها باید برخورد قاطع داشت
👈 #تاریخ در سفری که قوامالسلطنه رفت برای دیدار با استالین و حل قضیه آذربایجان به روسیه (مارچ ۱۹۴۶ -- بهمن و اسفند ۱۳۲۴)، هیئتی که همراهش رفتند، مرحوم نیکپور بود و چند نفر دیگر که نمیدانم اما جهانگیر تفضلی هم همراه اینها بود. جهانگیر تفضّلی، راجع به سفر قوامالسلطنه و سفر او به مسکو گفت: وقتی ما وارد مسکو شدیم بعد از ظهری بود که ساعاتی بعد ما را بردند به یکی از ویلاهایی که مخصوص مهمانهای خارجی است. آنجا بودیم و بعد گفتند: شب بیایید خدمت مارشال استالین برسید.
میگفت: رفتیم و اول که وارد کرملین شدیم «ویاچسلاو مولوتف»که وزیر خارجه شوروی بود، ما را برد در اتاق انتظار مارشال استالین. جهانگیر تفضلی میگفت: در حدود هفت - هشت دقیقهای آنجا منتظر شدیم ، بعد در باز شد و گفتند: بروید داخل، پهلوی مارشال. میگفت: قوامالسلطنه رفت و پشت سر او ما رفتیم و دیدیم که در اتاق کسی نیست، اما نقشهای به دیوار بود که استالین روبروی آن ایستاده بود و در حالیکه پشتش به ما بود، آن را تماشا میکرد.
راوی گفت : اولین چیزی که متوجه شدم دیدم «استالین» برخلاف آن غولی که فکر میکردیم نبود ، آدم قد کوتاه و کوچکی هست که پشتش به ما بود و داشت نقشه را تماشا میکرد و حتّی برنگشت با ما حرفی بزند. بعد از چند دقیقهای مولوتوف سرفهای کرد و با ایجاد صدایی خواست تا استالین برگردد ببیند چه خبر است . استالین برگشت آمد جلو ، دست داد و خیلی تشریفاتی چند دقیقهای نشست و گفت : خیلی خب ، بروید و دو ساعت دیگر بیایید مذاکرات را شروع میکنیم .
دو ساعت دیگر هم میشد ساعت یازده شب . راوی می گفت : معلوم بود از چهره قوامالسلطنه که واقعاً خیلی عصبانی است و وقتی از اتاق آمدیم بیرون ، به مترجم که به نام حبیب دُری بود ، گفت : «به آقای مولوتف بگویید که دیگر لزومی ندارد ما امشب جلسهای داشته باشیم ، چون ما داریم بر میگردیم و چمدانهای ما را هم بگویید از ویلا بگذارند داخل ماشین . ما بر میگردیم فرودگاه ، بر میگردیم مملکتمان . ما حرفی نداریم با هم.»
راوی گفت : مترجم مکث کرد که ببیند درست دارد میشنود که قوامالسلطنه گفت : آقا همین که گفتم ، عین این را شما ترجمه کنید. مولوتف گفت : چرا ؟ چطور شده ؟ قوام پاسخ داد : برای اینکه به من اهانت شد . شما صدراعظم ایران را نمیتوانید ده ، بیست دقیقه در اتاق انتظار نگهدارید ، بعد هم که وارد اتاق می شویم ، مارشال دارد نقشه تماشا میکند و پشتش به من است بیاحترامی به من کرد ، من تحمل این را ندارم ، برمیگردم و هیچ حرفی هم ندارم هر کار هم میخواهید بکنید. تصمیم شما خیلی قوی است و زورتان میرسد هر کار میخواهید بکنید ، اما حق اهانت به من را ندارید.
مولوتف گفت : اینکه نمیشود . قوام گفت : نه همین که هست ، من هم از اینجا میروم سفارت ، ماشین بفرستید چمدانهای ما را بیاورند . ما برمیگردیم ، همین امشب . بعد هم راهش را کشید و رفت . بعد از نیمساعت ، مولوتف با عجله برگشت و گفت که آقای مارشال خیلی عذرخواهی کردند ، سوءتفاهم شده ، چیزی نبوده و برگردید شام را با مارشال میل کنید.
راوی گفت : وقتی برگشتیم ، ورق کاملا برگشته بود ! مارشال استالین روی خوش نشان داد و پذیرایی گرمی کرد و خیلی احترام گذاشت به قوامالسلطنه چرا که دیدند قوام السلطنه، آدمی نیست که بتوانند روز اول بترسانندش!
📚 بخشی از مصاحبه احمد قریشی با پروژه
تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد
#خورشید🌼 @Khourshidd