✔تاریخچه
#از_خود_بیگانگی؛
نخستین سرچشمه مفهوم از خود بیگانگی، اندیشههای
#ژان_ژاک_روسو در رسالهای که درباره نابرابری نگاشته است، میباشد. تصویر زندهای که او از خوبی ناشی از طبیعت انسان و فاسد شدنش توسط جامعه به تصویر کشیده است، تأکید او را بر برابریای که طبیعت در میان انسانها برقرار کرده است و همچنین نابرابریای که انسانها، خود ایجاد کردهاند نشان می دهد و لذا وحشتی که او از تأثیر تباهکننده جامعه بر طبیعت بشری داشته است، همگی باعث برانگیختن نظریه های انتقادی او شده است.
#کارل_مارکس ، نیز نخستین بار در خلال مطالعاتش در مورد آراء هگل به این عقیده برخورد کرده بود. به طور خاص، مارکس تحت تأثیر نقد
فوئرباخ از عقاید دینی هگل قرار گرفته بود. به نظر
#فوئرباخ، دین خصایص و قدرتهای ویژهای مانند بخشندگی و ترحم و دانش و قدرت خلق کردن را به موجودی برتر، یعنی خدا نسبت میدهد. در حقیقت،
فوئرباخ معتقد بود که این خصلتها کمال خصایص و قدرتهای خود انسان است، خصایصی که از انسان جدا شده و از او بیگانه شده و به خدایی افسانهای نسبت داده شده است. به نظر مارکس فرآیند بیگانگی مشابهی در قلمرو کار انسان در نظام سرمایهداری به وقوع میپیوندد.
منبع:کانال جامعه شناسی و مسائل روز
لينك كانال ما
🔰🔰🔰🔰https://telegram.me/joinchat/Bdfs4DzcZn9sOw9qQ5hIxQ♨️كافه روش تحقيق و نظريه جامعه شناسي
♨️