حالا ببینم بارت چی هست که اینقدر سنگینه؟ ـ سلاح و مهمات! ـ خیلی خوب شد. با اینها میتوانیم حسابی جلوی ساواکیها در بیاییم.😊 حمید روی قاطر پرید. مهدی افسار قاطر را کشید و به سمت روستا راهی شدند. ... #چندسال_بعد ... #حمید گفت: آخر من بروم جلسه چه بگویم!؟ #مهدی_خندید☺️ و گفت: باز شروع شد. گفتم که قراره فرماندهان لشکرهای سپاه و ارتش دور هم جمع بشوند و برای عملیات آینده برنامه ریزی کنند. ناسلامتی تو معاون من هستی😕. باید جور مرا بکشی. #نگران نباش. رییس جلسه #برادر_همّت [محمد ابراهیم همت، فرمانده لشکر محمّدرسول اللّه(ص)] است. با او هم آشنا میشوی. #حمید لبخندزنان گفت: باشد. بزرگتری گفته اند و کوچکتری!😄 👇👇👇🦋🦋🦋