انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ ایران

#هدایت
Канал
Логотип телеграм канала انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ ایران
@Iranian_antitheistsПродвигать
853
подписчика
1,4 тыс.
фото
283
видео
1,64 тыс.
ссылок
بر چرخ پادشاهی‌عالم کسی نبود انسان که سجده‌کرد، خدا آفریده‌شد ☆ آرشیو @UnbelieversLectures ☆ کتابخانه‌انجمن @ir_antitheists_Library ☆ ربات انجمن @anti_theistsBot ☆ گروه انجمن @iranian_antitheists_group ☆ وبلاگ رسمی انجمن tiny.cc/anti-theists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران

#هدایت در ملتقای خیام و کافکا (۶)


هدایت، به رغم این تمایل عمومی در عالم‌نظری که تعارض‌ها و تضادهای اندیشگی را سربسته می‌گذارند یا در صدد رفع و رجوع آن‌ها بر می‌آیند، دقیقا نگاه خود را به عمق ناموزونی‌ها - کثرت در اندیشه - معطوف می‌کند. در ارزیابی خود از بینش #کافکا نشان می‌دهد که چگونه پذیرش زندگی با پذیرش مرگ (هر دو از راه انکار) درهم می‌آمیزد، و چرا ترس از مرگ نوعی دودلی در مقابل تولد شمرده می‌شود. در حقیقت او می‌گوید که راه‌رهایی وجود ندارد. هر چه هست موهوم و کاذب و بی‌چاره‌کننده است.

امید به زندگی محصور در فساد و فشار و تباهی وحشتناک است زیرا موجب حقارت انسان می‌شود و نشان درماندگی است؛ به ویژه که هر موجود زنده‌ای اسیر محدودیت جسم خویش نیز هست. وقتی انسان، همچون گره گوار سامسا، بی‌آنکه خود بخواهد، به حشره تمام عیاری تبدیل شده و در انزوایی حیوانی به حیات خود ادامه می‌دهد در واقع راه‌رهایی او در مرگ است، اگرچه ممکن است زندگی را، علی‌الاطلاق، نفی نکند

هدایت، کمابیش، همین تعارض و تضاد، یا کثرت در اندیشه را در خیام نشان می‌دهد. او می‌گوید:
خیام از ته‌دل معتقد به شادی بوده ولی شادی او همیشه با فکر عدم و نیستی توام است
بنابراین خوشی خیام بیش از هر چیز تاثرآور است زیرا انسان نمی‌تواند فراموش کند که از هزار زخمش خون - این مایع زندگی - جاری است

به تعبیر هدایت، مرگ است که از لای دندان‌های کلید شده‌اش می‌گوید، خوش باشیم! از این رو شاید مرگ کافکایی خوش آیندتر از مرگ خیامی باشد.

خیام با خوش‌باشی فقط حضور واقعیت مرگ را به تعویق می‌اندازد و بر آن است تا آن را، ولو برای لحظه‌ای، فراموش کند، اما از نظر کافکا مرگ در انزوا و جدایی قرین با رستگاری است

در فلسفه خیامی انسان تا زنده است باید در اندیشه اسباب‌طرب باشد، و با سرمست شدن از باده خوش‌رنگ، که در واقع عقل را مرعوب می‌کند، کابوس هول‌آور مرگ را از خود دور سازد. انسان باید هر ذره از جهان‌هستی را دریابد و مزه‌مزه کند، و در هر لحظه، به تدبیر حکمت شخصی، از #عدم به #وجود گذر کند
#خیام تصویر تازه‌ای از تشابهات و تضادهای تحلیل‌ناپذیر جهان‌هستی به دست می‌دهد، و با دستگاه‌های جهان‌شناسی کهن و نظم نوافلاطونی، که تصویری هذیان‌آلود از جهان به دست می‌دهند، در می‌افتد

او خرافه‌ها و خیال‌بافی‌ها و افسانه‌هایی را که، به عنوان ارزش‌های معنوی، به جای حقیقت نشسته‌اند اهانت به انسان می‌داند، و از همین رو شاید نخستین شاعری باشد که آنچه را ناگفتنی و ممنوع و تعصب‌آمیز است در قلمرو کمابیش مصون شعر خود جای می‌دهد. از اینکه انسان قربانی یک مفهوم کلی و ابدی باشد سخت معترض است، و تسلیم و رضای‌محض بودن را نشان حیرت و ضلالت می‌داند
در خیام کم‌تر اثری از تعصب فرقه‌ای و قومی، زهدپرستی و شیفتگی نسبت به کلمات قصار و سخنان معماگونه هست

هدایت بر این عقیده است که منبع‌الهام #خیام را باید در فلاسفه یونان جست. زیرا خیام #حادثات را مدار فلسفه خود قرار می‌دهد. در اندیشه فلاسفه‌ای که هدایت به آن‌ها اشاره می‌کند، از جمله #اپیکور، انسان محصول ترکیب‌ذرات و چهار عنصر ازلی است، که روان را نیز از زمره ماده (جسم انسان) می‌شمارد

از لحاظ این فلاسفه ذرات بدن انسان دوباره زندگی و جریان هستی بخش را از سر نمی‌گیرند، و این همان مفهوم اصلی و تراژیکی است که در رباعیات خیام جلوه‌های گوناگونی پیدا می‌کند. هر پرسش خیام، که در رباعیات او نهفته و آشکار است، در حقیقت پرسشی فلسفی و معنوی است، و هدایت، در مقام محقق و منتقد، هدف خود را جست‌وجوی معانی این پرسش‌ها و پاسخ‌های معروض آن‌ها قرار داده است. اما، چنان‌که اشاره کردیم، هدایت رباعیات خیام را شورش‌روح‌آریایی در برابر هجوم پاره‌ای اعتقادات خشک و تاریک سامی می‌داند که به‌زعم او نماینده شکنجه‌های‌روحی و عصیان شاعر در برابر محیط‌ناپاک آلوده به تعصب‌ها و موهومات است

امشب می جام یک‌منی خواهم‌کرد
خود را به دو جام می غنی خواهم‌کرد

اول سه طلاق عقل و دین خواهم‌داد
پس دختر رز را به زنی خواهم‌کرد

#پایان


Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران

#هدایت در ملتقای خیام و کافکا (۵)


بزه‌کاری، و گناه‌کاری، مفاهیمی هستند که از بیرون بر عمل افراد انسانی اطلاق یا تحمیل می‌شوند، ذاتی‌انسان نیستند، عرضی‌اند. هدایت می‌نویسد:
کافکا اصلا گناه نمی‌شناسد و پی‌درپی پرسش‌های دردناک ابدی بشر را مطرح می‌کند، به‌کجا می‌رویم؟ زیر تاثیر چه عواملی هستیم؟ قانون کدام است؟ این پرسش‌ها در رباعیات‌خیام، به صورت‌های مختلفی، منعکس است، اگر چه خیام اغلب آن‌ها را با سرخوشی و لاقیدی پیش می‌کشد


#کافکا، مانند #خیام، انسان را بازیچه دست قوایی قهار و مسلط بر طبیعت و سرنوشت انسان می‌داند. انسان برای اینکه از زیر بار گناهانی که پشتش را خم کرده شانه خالی کند، اغلب ناکام می‌ماند. اما کماکان به تلاش خود ادامه می‌دهد. از همینرو است که در غالب آثار #کافکا یک جور فعالیت مستمر و دردناک برای تلافی از ناکامی‌های‌زندگی دیده می‌شود هرچند سرانجام هر کوشش به طرز مسخره‌آمیزی محدود جلوه می‌کند

کافکا شکست را با ناامیدی، ولی بدون ضجه و مویه، پذیرا می‌شود و هرگز در صدد انکار آن برنمی‌آید، بلکه با تمام نیرو طالب آن است

اما در خیام تلافی از ناکامی‌های‌زندگی، و منشا آن مرگ، با شاد-خواری و لذت‌جویی همراه است، اگرچه ممکن است گناه‌آلود باشد. یاس خیامی سرخوشانه است، و تیره‌اندیشی و بدبینی او به روشن‌بینی و شوخ‌طبعی آمیخته است. آرزوها و شیرینی‌های زندگی را، به رغم آنکه نوعی فریبندگی می‌داند، مطلقا رها نمی‌کند

انسان‌خیامی میل هوی و هوس و خوش‌باشی دارد. زیرا نمی‌خواهد از هستی خود چشم بپوشد. اما کافکا، چنان که گفتم، ناامیدی را با آرامشی عبوس و وضوح هول‌آوری درمی‌آمیزد، غالبا به استقبال آن می‌رود، و حتی مرگ را پذیرا می‌شود. او به هیچ‌وجه تفریح و خوشی و لذت را بر نمی‌تابد، زیرا نمی‌خواهد از فریب‌های‌زندگی گمراه شود و واقعیت یا حقیقت #نیستی را نادیده بینگارد

#کافکا، دل‌گرم نیست و امیدی در هیچ‌چیز نمی‌بندد. رو در روی نیستی می‌ایستد و حتی می‌کوشد احساس نیستی را به کرسی بنشاند. اخلاق‌خوش و عشق و زناشویی در فلسفه او جلوه‌ای ندارد. به هیچ‌‌قیمتی حاضر نیست چشمش را به روی سیاهی و تباهی و مرگ ببندد. آشکار است که هیچ‌کس نه روی زمین، نه بالا، هیچ‌کس به فکر من نیست

در واقع او به جز ستایش #پوچ زیر بار چیز دیگر نمی‌رود، از این رو مطلقا #تراژیک است، اما در عین‌حال نگاه دوراندیش خود را از زندگی بر نمی‌گیرد، و اینطور به نظر می‌رسد که در این کوشش خود نیز مخیر و آزاد نیست


هدایت پلی است میان اندیشه خیامی و کافکایی. دریافت او از خیام و کافکا با شور زندگی و خودآگاهی ممتازی همراه است، اما خود او هیچ اشاره‌ای به وجه مشترک میان این دو نکرده است

ازنظر هدایت خیام و کافکا احساس تندی از سردی‌دنیا دارند، اما هیچ‌کدام نمی‌خواهند این سردی را از خود برانند یا به آن خو کنند. هیچ‌کدام الوهیتی را نمی‌جویند که به آن پناهنده شوند، و هرکدام به نحوی از این پناهندگی تن می‌زنند و آن‌را سرابی فریبنده می‌دانند

هدایت نشان می‌دهد که هم خیام و هم کافکا از این که ناتوانی وضعیت خود را در مقام انسان نشان بدهند هیچ‌گونه تردیدی روا نمی‌دارند. از همین‌رو خواننده آثار آن‌ها احساس می‌کند که این وضعیت و ناتوانی خود آن‌ها نیز هست، و همین امتیاز است که نظر هدایت را سخت گرفته است

در واقع هدایت، پیش از هر چیز، مفاهیمی چون تنهایی و سرگشتگی و لاقیدی (بی‌اعتقادی) و مرگ‌جویی را در خیام و کافکا می‌جوید؛ مفاهیمی که، کمابیش، مایه اشتغال‌خاطر خود او نیز بوده‌اند

از نظر هدایت تاثیر کلمات خیام و کافکا زورآور و بنیان‌کن است، و شور و صداقت و رنگ و روش آزادنه آن‌ها از چنان بدعت و استقلال و تنوعی برخوردار است که هر گونه پرده‌تعصب و توهمی را از هم می‌درد

#ادامه‌دارد


Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران

#هدایت در ملتقای خیام و کافکا (۴)


از طرف دیگر، چنان‌که می‌دانیم، هدایت کمابیش همین رابطه را با نویسنده نام‌آور جمهوری‌چک #فرانتس‌کافکا نیز داشته است، و گرایش و ارادت خود را نسبت به او، به همان صراحت، نشان داده است به طوریکه شناخت همه جانبه اندیشه و آثار هدایت، از جمله دیدگاه او نسبت به #خیام، بدون توجه به این رابطه وافی به مقصود نخواهد بود. از قضا در معرفی و به دست دادن چهره ادبی #کافکا در ایران، کمابیش هم چون خیام، فصل تقدم با هدایت است، و او جریان کاوش خود را در جهان شگفت اندیشه #کافکا در رساله معروف پیام کافکا نقل کرده است. رساله‌ای که در شرح مقام و موقعیت ادبی #کافکا، پس از گذشت نیم‌قرن، اعتبار خود را تا حد زیادی، کماکان، حفظ کرده است. روشن کردن این رابطه، به ویژه وجه شبه هدایت با #خیام و #کافکا، گریز مختصری را لازم می‌آورد

از نظر هدایت هم #خیام و هم #کافکا، به رغم تفاوت‌ماهوی اندیشه و آثارشان، متفکران کمیابی هستند که هر کدام برای نخستین بار سبک و فکر و مضامین تازه‌ای به میان آورده‌اند، و بی آنکه خود خواسته باشند، معنی جدیدی برای‌زندگی پیش کشیده‌اند که پیش از آن‌ها تقریبا وجود نداشته است. #کافکا، مانند #خیام، صاحب دنیای بزرگ و ممتازی است، و همین که خواننده از آستانه دنیای او ان قدر هم بن‌بست نبوده است

از لحاظ کافکا آدمی‌زاد، علی‌الاطلاق، یکه و تنها و بی‌پناه است، و هیچ‌چیز نمی‌تواند بر سردی و تنهایی وتهی فضای یخ‌زده دنیای او غلبه کند. انسان ذاتا گرفتار بیگانگی امور و وظایف محتوم و بیگانه کننده است، و میان او و عالم مینوی ورطه هولناکی وجود دارد. همین که به دنیا آمدیم در معرض داوری (و احکام شقاوت آمیز آن) قرار می‌گیریم و سرتاسر زندگی ما مانند یک رشته کابوس است
هدایت در پیام‌کافکا می‌نویسد:
مقصود #کافکا چیست؟ دنیای دیگر؟ نه، او فقط می‌خواهد که در همین دنیا پذیرفته بشود. حقیقت تازه‌ای نمی‌خواهد، آنچه دور و بر خود می‌بیند آن حقیقت نیست
این بینش، کمابیش، در #خیام هم هست. #کافکا، همچون #خیام، بر آن است که زندگی جاودان در دسترس کسی نیست، و زندگی روزانه بیان‌معنوی است که در آن لاشه‌کاروان روزهای‌گذشته و آینده روی هم تل‌انبار می‌شود

از نظر #کافکا امور روزانه و انجام‌وظیفه و جوش و جلای افراد انسانی، معنای مضحک و پوچ و گاهی هراس‌آور به خود می‌گیرند زیرا هیچکس نمی‌تواند پیوند و دل‌بستگی پیدا کند؛ یا در واقع بر بیگانگی و بی‌خویش‌تنی خود غلبه کند
من امیدی به پیروزی ندارم، و از کش‌مکش بیزارم، آنرا دوست ندارم، فقط تنها کاری است که از دستم بر می‌آید

هدایت بر آنست که کافکا، به رغم آنچه اغلب گفته می‌شود، بدبین نیست و زندگی را تاریک‌تر از آنچه، واقعا، هست نشان نمی‌دهد. از همین رو #کافکا را مظهر آدم جنگ‌جویی می‌داند که پیوسته با نیروی‌شر و با خودش در پیکار است و بر ضد قیافه‌های نقاب‌زده دشمن می‌جنگد. به نظر می‌رسد که با آنچه می‌تواند او را رهایی بخشد نیز در کش‌مکش است، چون همه چیز در نظرش مشکوک جلوه می‌کند

#کافکا، مانند خیام، مخالف و معاند بسیار داشته است که به طرفش دندان‌قروچه می‌رفته‌اند و حتی پیشنهاد سوزاندن آثارش را می‌داده‌اند؛ زیرا به تعبیر هدایت، او #دل‌خوش‌کنک و دستاویزی برای مخاطبان آثارش نیاورده بلکه پرده بسیاری از فریب‌ها را دریده و راه رسیدن به بهشت‌دروغی زمین را بریده است

به عبارت دیگر کافکا، نفی‌زمانه را، خشک و خالص، بیان می‌کند، و همین نفی جسورانه و بی‌ملاحظه است که عده‌ای را می‌ترساند، و آن‌ها را بر آن می‌دارد که علیه او، مانند خیام، چوب تکفیر بلند کنند
خدای کافکا، چنانکه از نوشته‌هایش برمی‌آید، خشن و تهدیدآمیز است، و به صورت قانون جلوه می‌کند و کارش تنبیه وشکنجه است، و بخشایش نمی‌شناسد. خدای او یهوه تورات هم نیست

در نزد کافکا کش‌مکش میان #خود و دنیا احساس شدید بزه‌کاری پدید می‌آورد؛ اگر کسی به اصول قانون تمکین نکند، یا نسبت به ارکان جامعه بی‌اعتنا باشد و کنج انزوا اختیار کند، متمرد و یاغی محسوب می‌شود، و جبرا بزه کار است. این وضع، یعنی کش‌مکش میان خود و دنیا، در خیام با معیار #گناه سنجیده و تبیین می‌شود؛ هر چند او آنرا رفع و رجوع می‌کند، یا بهتر است بگوییم در صدد رفع و رجوع آن برمی‌آید

چنانکه گفتیم از لحاظ کافکا قانون محک و معیار اصلی رفتار انسانی شمرده می‌شود. انسان متعهد است، و در قید وبند گرفتار است، و طبعا عصیان او بی‌جزا و محکومیت نمی‌ماند. اما آدم‌های #کافکا خودشان را بزه کار نمی‌دانند، همان‌طور که خیام خودش را گناه‌کار نمی‌داند

#ادامه‌دارد


Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران

#هدایت در ملتقای خیام و کافکا (۳)


از لحاظ خیام هیچ منطق مدون و سرراستی در طبیعت، و طبعا بیرون از آن، وجود ندارد؛ در واقع نقشه‌ای در کار نیست، و زندگی انسان - و ابنای بشر - سراسر بدیهه و بدعت است. آینده نامطمئن و چه بسا گزند آوراست. انسان نباید خودش را وقف آینده، و تصورات و موهومات وابسته به آن کرده و برای ارزش‌های وعده‌داده شده و سعادت‌ابدی لذات زندگی را زیر پا بگذارد. آن‌چه خیام با سبک روحی، و گاه ول‌انگارانه، بر آن تاکید می‌کند اینست که همه چیز - تند و پران - می‌گذرد، و آنچه می‌گذرد باید اجر رنج‌های فراوان انسان را بپردازد

نه در حیات و نه در ممات تامین و تضمینی وجود ندارد. آدمیزاد باید به حال - به لحظه‌ای که در آن حضور دارد - بیندیشد و فقط دم را غنیمت شمرد. زیبایی و کمال را، اگر به راستی زیبایی و کمال حاصل باشد، در سراب افق‌های دور نمی‌توان، و نباید، جست. زیرا که آینده بیرون از دایره امکان حیات فرد انسانی است

خیام تقریبا هیچ‌گاه انسان را به رسالت و رستاخیز و تغزل و شهود و خیال‌بافی‌های عرفانی و معماآمیز فرا نمی‌خواند. از لحاظ او آن چه اهمیت دارد زندگی است، و هدف زندگی خودِ زیستن است. تلاش و تقلای انسان رسیدن به لذت و حکمت فردی است که سخت‌‌گذران است. انسان خیامی هر آنچه را که اکنون به آینده نامعلوم، ولو به مقصدی معین ولی دورودراز، حواله دهد نامربوط و عبث می‌‌داند، و طبعا واجد هیچ معنویتی هم نمی‌شمارد. در دستگاه فکری او طبیعت امکان و وسیله بسیار سودمندی است که برای شادی و سرخوشی و خوش‌بختی - در واقع خوش‌وقتی - انسان ساخته شده است، و همواره سرنوشت او با هستی آن گره می‌خورد. طبیعت بسیار غنی و سخی است، و آثار طبیعت رنگین و گسترده و خوشایند است. اگرچه مانند عمر انسان دوامی ندارد و پایدار نیست

اما انسانیت - توالی نسل‌ها - و خود طبیعت، به عنوان منشا و سرچشمه محصولات لذت‌بخش، بردوام و بی‌نهایت است. باروری طبیعت و انسان شباهت بسیار به هم دارند، هر چند سر حد امکان رشد گیاه و انسان مرگ است، و مرگ است که قدرت خیال و عطش انسان را برای تعالی فرو می‌نشاند، و از این جهت منشا شر نیز هست

این کلام معروف #ویساریون‌بلینسکی، که هیچ‌کس نمی‌تواند هیچ شاعری را بفهمد مگر آنکه چندی در جهان او غرق شود، عواطف او را از آن خود سازد و با تجربه‌ها و باورهای او زندگی کند، به مقدار فراوان، درباره هدایت نسبت به خیام صدق می‌کند. هدایت شرح این غوطه خوردن را دو بار، در مقدمه رباعیات ... و تقریبا ده‌سال بعد از آن در کتاب ترانه‌های خیام، به تفصیل آورده است و چنان که گفتیم اگر یک شاعر از میان خیل شاعران گذشته ما نظر هدایت را سخت گرفته باشد خیام است، و ظاهرا این ارادت و شیفتگی هیچگاه در او کاستی نگرفته است

هدایت برای فهم بیش‌تر رباعیات خیام و انتشار گزیده‌ای معتبر از آن همه آثار فلسفی و علمی و رساله‌های خیام را به زبان فارسی و عربی از نظر گذرانده و به صراحت، و فارغ از تعصب‌های رایج، اعلام کرده است که فقط شعر خیام را می‌پسندد، قطع نظر از این که فقط همین شعر، حرفه شاعری، در شهرت عالم‌گیر حکیم فرزانه موثر بوده است

#ادامه‌دارد


Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران

#هدایت در ملتقای خیام و کافکا (۲)


در طول بیش از سه ربع قرن اخیر هدایت نخستین پژوهنده ایرانی است که اهمیت خیام و جهت و جای شگفت‌انگیز او را برای معاصران خود مشخص می‌سازد، و با استعانت از اشعار و آثار خیام، چهره‌ای از او به دست می‌دهد که پیش از آن وجود نداشته است، و پس از آن، کمابیش، همین چهره از خیام در قلمرو ادبیات ایران تثبیت می‌شود. هدایت، در مقام محقق و نویسنده‌ای نوآور و دیرپسند، توضیح می‌دهد که چرا رباعیات خیام بیش ازهر دیوان شعر و اثر ادبی از متون گذشتهٔ ما نظرش را گرفته است. به زعم او خیام اولین، و چه بسا یگانه، شاعری است که این جسارت و جربزه را از خود نشان می‌دهد که آنچه را بسیار کسان احساس می‌کردند، و نمی‌خواستند یا نمی‌توانستند، به صدای رسا بیان کند

او شعر خیام را نوعی ادعانامه انسان ایرانی و نماینده فرهنگ‌والایی می‌داند که با هرآنچه موهوم و وابسته به اسرار و غیر عقلانیت است در می‌افتد و، با آزاداندیشی ممتازی در امور دنیوی، سعادت #این‌جهانی و لذات زندگی را، به هیچ هول و هراسی، پذیرا می‌شود. #هدایت برای فهمیدن مضامین رباعیات خیام و شرح و توضیح دقایق آن‌ها توانایی شگرفی از خود نشان می‌دهد؛ چنان‌که گویی هیچ حایلی میان او و مضامین ژرف نهفته در رباعیات، و خود شاعر، وجود ندارد. او نشان می‌دهد که معنویت خیام، چه در مضمون و چه در لحن، با بلاغت نویسندگان صوفی مشرب واخلاقی زمان او ـ وحتی بعد از او ـ وجه شبهی ندارد؛ زیرا او هر افسونی را که به قصد خفه کردن احساس و وجدان بشری ساخته و بافته شده است با لهیب آتش تیز شعر خود خاکستر می‌کند.

#هدایت از اولین کسانی است که خیام را با متفکران غربی، مانند #شوپن‌هاور و #گوته و #ولتر و #لوکرس، مقایسه می‌کند، و وجوه مشترک و ممتاز اندیشه او را با بینش این متفکران نشان می‌دهد؛ گیرم این مقایسه و واکاوی در همه‌جا عمق و غنای لازم را ندارد. او لحن خیام را که آمیخته به طعنه و تمسخر و دید #لاابالیانه بی‌نظیر است می‌ستاید، و او را به جهت هجو ریاکاران و زهاد و ریشخند وعده‌های دل‌خوش‌کنک آن‌ها، شاعری طعنه‌زن و عاصی می‌داند.

با توجه به همین ملاحظات و مشخصات است که، از منظر هدایت، شعر خیام برگشتگاهی مهم و، در واقع، عظیم‌ترین واقعه ادبی سرزمین بزرگ ایران محسوب می‌شود

هدایت در خیام شاعری را می‌بیند که هدفش فقط جلب خاطر خوانندگان به سوی #حقیقت است؛ حقیقتی که با فریاد و غوغا اعلام می‌شود، به گونه‌ای که گویی سخن گفتن به صدای آرام، و باحزم و احتیاط، ممکن است اهمیت حقیقت را نشان ندهد و آدم هایی را که گوش سنگین و عواطف کرخت شده دارند جلب نکند. از لحاظ خیام، چنان که هدایت تاکید می‌کند، راه انسان به آینده سرانجام به مرگ ختم می‌شود، و زندگی انسان دور دردناک و بی‌انتهایی از برآمدن و فرو نشستن است، و بنابراین هیچ غرض و غایتی در کار نیست

ما لعبتکانی هستیم که با ریسمان نامرئی، متصل به قدرتی عظیم و رازآمیز، در خیمه‌شب‌بازی کائنات شرکت داریم، بی آن که اراده‌ای از خودمان داشته باشیم. انسان، در مقام شریف‌ترین مخلوفات، از راز سرنوشت محتوم خود آگاه است - باید آگاه باشد - بنابراین سرنوشت کودکی رسیدن به جوانی و پیری و سرانجام از پا افتادن و در خاک شدن است

وقتی انسان از حرکت خود باز می‌ایستد در واقع به تباهی و نیستی رسیده است؛ در نتیجه غرض از زندگی مرگ است

در حقیقت هدایت در رباعیات‌خیام بر مایه‌ها و مضامینی تاکید می‌کند که، کمابیش، اشتغال خاطر خود او نیز هست، و از همین رو شباهت خیره‌کننده‌ای میان #خیام و #هدایت می‌توان یافت. آنچه، بیش از همه، در شعر خیام نظر هدایت را گرفته - چنانکه خودش توضیح می‌دهد - فکر خیام است که پیوسته با غم و اندوه و نیستی و مرگ آغشته است. همان مفاهیمی که در آثار هدایت در جلوه‌های گوناگونی تکثیر می‌شوند
به زعم هدایت بدبینی و تلخ‌اندیشی خیام وابستگی مستقیم به حس شهوت تند و ناکام شاعر، چنان که در اغلب شعرای گذشته ادب فارسی می‌بینیم، ندارد بلکه نماینده یک جنبه عالی و فلسفی است که از آن بوی غلیظ #شراب به مشام می‌رسد. از طرف دیگر وجه #لاقیدانه و ضد #سامی پاره‌ای از رباعیات، که به صورت تردید و شک آوردن در احکام دینی و در نفی آموزه‌ها و افسانه‌های دوران گذشته و دقیق شدن در موضوع مرگ جلوه‌گر است و نوعی دیانت این جهانی یا دنیوی را تبلیغ می‌کند، هدایت را به شدت برمی‌انگیزد

#ادامه‌دارد


Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران

#هدایت در ملتقای خیام و کافکا (۱)


از نظر #هدایت، هم #خیام و هم #کافکا, به رغم تفاوت‌ماهوی اندیشه و آثارشان، متفکران کمیابی هستند که هر کدام برای نخستین بار سبک و فکر و مضامین تازه‌ای به میان آورده‌اند
هدایت در حوالی بیست سالگی، دو سه سالی قبل از سفر تحصیلی خود به فرانسه، در تدارک تالیف نخستین کتابش بود. او برای تالیف این کتاب، که شامل گزیده‌ای از رباعیات‌خیام و مقدمه‌ای تفصیلی بر آن بود، ناگزیر از غوطه خوردن در متون کهن ادب فارسی بود، که برای جوانی به سن او سخت شگفت‌انگیز می‌نمود

این شگفتی به ویژه از آنرو بود که تا آن زمان دیوان منقح و معتبری از رباعیات خیام در دست‌رس علاقه‌مندان به شعر فارسی نبود، و انتشار این قبیل آثار نیز، به رسم رایج زمانه، بر ذمهه فضلای جاسنگین و ریش و سبیل‌دار بود
هدایت بر این حقیقت واقف بود که خیام را نمی‌توان با هیچ شاعر دیگری در ایران مقایسه کرد، و تشخیص اصالت و صحت رباعیات او حتی برای یک محقق فرهیخته نیز خالی از شایبه و تعارض نیست. بنابراین وقوف هدایت، بیش از هر چیز، بر کیفیتی است که دامنه تحقیق او را بسیار گسترده و راهش را برای گزینش رباعیات خیام باریک و تنگ کرده است؛ خاصه این که هدایت آغاز کننده است، و محدودیت این آغازگری را می‌شناسد

در تاریخ‌ کهن‌سال ادبیات‌فارسی درباره دیوان هیچ شاعری به اندازه خیام اختلاف و مناقشه نشده است

چنانکه می‌دانیم خود خیام هیچگاه به گردآوری و تدوین اشعارش نپرداخته است و قدیمی‌ترین نسخه‌ای که از دیوان خیام در دست است نزدیک به سیصد و پنجاه سال از مرگ شاعر فاصله دارد. این دیوان نیز، مانند چند دیوان دیگر منسوب به خیام، از حیث اصالت و صحت متن، از جنبه‌های بسیار، محل نزاع است. آن چه آشکار و زمینه‌ساز منازعات و مناقشات جدی‌تر است این است که رباعیات منسوب به خیام، از لحاظ تعداد و تنوع، چندین برابر رباعیات خود شاعر است، و دامنه این اختلاف و مناقشه تا به امروز، کماکان، ادامه دارد

به تعبیر هدایت
اگر یک نفر صد سال عمر کرده باشد و روزی دو مرتبه کیش و مسلک و عقیده خود را عوض کرده باشد قادر به گفتن چنین افکاری نخواهد بود

طبعا بیرون‌کشیدن رباعیات اندک شمار خیام از میان دست‌کم هزار و دویست رباعی که به او نسبت داده‌اند اگر غیر ممکن نباشد بسیار دیریاب و گریزنده است. البته، باز هم به تعبیر هدایت
این اختلافی است که همیشه در اطراف افکار بزرگ روی می‌دهد
و کار پژوهشگری مانند هدایت به دست دادن اصالت اندیشه و آثار واقعی خیام است، و دور ریختن جعلیات و خیال بافی‌های افسانه‌آمیزی که در طول صدها سال در پیرامون شاعر شایع کرده‌اند

مقدمه هدایت بر رباعیات حکیم عمر خیام، که نخستین نوشته مفصل هدایت نیز هست، تاریخ نگارش که اما حسن قیمیان، پس از مرگ هدایت، در کتاب نوشته‌های پراکنده، که این مقدمه مجددا در آن چاپ شده است، تاریخ نگارش آن را سال ۱۳۰۲ ذکر کرده است. رباعیات... ، که شامل ۲۰۱ رباعی برگزیده از خیام است، جزو اولین نسخه‌های ویراسته و انتقادی از متن‌های ادب گذشته ما است، و تلاش معتبر و نظرگیری است برای تمیز دادن خیام واقعی از خیام مجعول و ساختگی
هدایت کمابیش همه آن‌چه را که قدما و شعرا و محققان بعدی، چه ایرانی و چه فرنگی، درباره خیام و شعر او گفته‌اند به دقت جسته و کاویده است، و تقریبا هیچ متن اصیل و شناخته‌ای را از نظر دور نداشته است

#ادامه‌دارد


Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ایران

تو #صادق بودی طاقت نیاوردی و رفتی. ما احمق‌ها می‌مانیم و می‌پوسیم و با نفهمی خود کیف می‌کنیم و لذت می‌بریم و زندگی می‌کنیم


✭ شرم بر تمام آنهایی که بدون #آگاهی، چفت دهان باز می‌کنند و پشت سرت چرندیات بهم می‌بافند
✭ شرم برآنان که با سانسور واژه‌هایت پولی به جیب می‌زنند
✭ شرم برآنان که از #هدایت می‌گویند ولی #صادق نیستند
✭ و شرم بر آنان که از #صادق می‌گویند ولی هدایت نیستند


گفته بودم که واژه‌هایت همچون خورشید تابستان بر سر در ادبیات این مملکت تا قرن‌ها هم #می‌درخشد و هم #می‌سوزاند

#نواب
۱۹ فروردین، سالروز خودکشی #صادق‌جان‌هدایت


Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران

اگر بپذیریم که #خدا پیام‌آوران را برای #هدایت نوع انسان فرستاده است

ناچاریم به #شکست‌خدا در #هدایت نوع انسان اعتراف کنیم



Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران

درباره کتاب

📕 #هدایت، #بوف‌کور و #ناسیونالیسم کتابی که برای همیشه تکلیف #بوف‌کور و رمز و رازهایش را روشن کرده است


خود دکتر آجودانی در مورد کتابش درجایی، می‌گوید:

یکی از دو هدف‌های اصلی من در این کتاب باز نمودن این نکته بود که دیدگاه ناسیونالیستی هدایت، کافکا، سارتر و جویس خوانده، ریشه در چه نحوه دید و نگاه تاریخی در ایران عصر تجدد داشته است. خواستم جنبه ایرانی بودن اصلی‌ترین بخش دید و نگاه او را نشان دهم و مهم‌تر از همه نشان دهم که در پس ظاهر #سوررئالیستی #بوف‌کور و در درون ساختار دوبُنی روایت #بوف‌کور، چه دیدگاهی درباره تاریخ ایران و سرنوشت آن نهفته است و چگونه مفهوم دوبُنی و دوپاره‌ای اندیشه‌های #ناسیونالیستی صدر #عصر_تجدد، در ساختار #بوف‌کور باز تولید می‌شود


✖️ کتاب با سه پیوست:

× درباره ساختار توپ مرواریدی
× فشرده داستان توپ
× بخش‌هایی از صد خطابه میرزا آقاخان کرمانی


✖️ و در دو فصل با عنوان‌های:

× تجدّد و ناسیونالیسم
× و جهان نوشته‌ها


✖️ و در شش بخش با عنوان‌های:

× از باغ تا متن ادبی
× هدایت و ناسیونالیسم
× جمال‌زاده و هدایت
× داستان‌ها و نمایشنامه‌ها
× ساختار بوف کور و ناسیونالیسم
× و در برزخ بوف کور

منتشر شده است.


هدایت، بوف‌کور و ناسیونالیسم، نقد و بازخوانی متفاوتی است از #بوف‌کور و دیگر نوشته‌های هدایت در متن تاریخ و فرهنگ عصر تجدد #ناسیونالیسم به عنوان یکی از مهم‌ترین مضمون‌های نوشته‌های هدایت، بحث محوری کتاب است.

نقد بوف کور با این سخن پایان می‌گیرد:

× گوئی راوی بوف کور همچون #هدایت در برزخ #سنت و #مدرنیسم و در سایه شوم یاسی ویرانگر، امیدی به آینده، امیدی به احیا گذشته پرشکوه و امیدی به بازیابی کوزه راغه ندارد.

× خاطره مرگبار آن عشق پرشکوه به گذشته چون وزن مرده‌ای هم بر سینه هدایت و هم بر سینه راوی بوف‌کور سنگینی می‌کند، همچنان


✖️ پرسش من اینست:

اگر هدایت امیدی به آینده نداشت و به احیا گذشته درشکوه، آیا ضرورتی می‌دید که شاهکار بوف کور را خلق کند؟ و خود این نوشتن پیامی و امیدی با خود ندارد؟


Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران


📕 #هدایت، #بوف‌کور و #ناسیونالیسم

🖋 دکتر ماشاالله آجودانی


Join Us ☞ @iranian_antitheists
هدایت، بوف‌کور و ناسیونالیسم.pdf
3.2 MB
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران


📕 #هدایت، #بوف‌کور و #ناسیونالیسم

🖋 دکتر ماشاالله آجودانی


Join Us ☞ @iranian_antitheists