انجمن آنتےتئیستهای ایران
#هدایت در ملتقای خیام و کافکا (۶)
هدایت، به رغم این تمایل عمومی در عالمنظری که تعارضها و تضادهای اندیشگی را سربسته میگذارند یا در صدد رفع و رجوع آنها بر میآیند، دقیقا نگاه خود را به عمق ناموزونیها - کثرت در اندیشه - معطوف میکند. در ارزیابی خود از بینش
#کافکا نشان میدهد که چگونه پذیرش زندگی با پذیرش مرگ (هر دو از راه انکار) درهم میآمیزد، و چرا ترس از مرگ نوعی دودلی در مقابل تولد شمرده میشود. در حقیقت او میگوید که راهرهایی وجود ندارد. هر چه هست موهوم و کاذب و بیچارهکننده است.
امید به زندگی محصور در فساد و فشار و تباهی وحشتناک است زیرا موجب حقارت انسان میشود و نشان درماندگی است؛ به ویژه که هر موجود زندهای اسیر محدودیت جسم خویش نیز هست. وقتی انسان، همچون گره گوار سامسا، بیآنکه خود بخواهد، به حشره تمام عیاری تبدیل شده و در انزوایی حیوانی به حیات خود ادامه میدهد در واقع راهرهایی او در مرگ است، اگرچه ممکن است زندگی را، علیالاطلاق، نفی نکند
هدایت، کمابیش، همین تعارض و تضاد، یا کثرت در اندیشه را در خیام نشان میدهد. او میگوید:
خیام از تهدل معتقد به شادی بوده ولی شادی او همیشه با فکر عدم و نیستی توام است
بنابراین خوشی خیام بیش از هر چیز تاثرآور است زیرا انسان نمیتواند فراموش کند که از هزار زخمش خون - این مایع زندگی - جاری است
به تعبیر هدایت، مرگ است که از لای دندانهای کلید شدهاش میگوید، خوش باشیم! از این رو شاید مرگ کافکایی خوش آیندتر از مرگ خیامی باشد.
خیام با خوشباشی فقط حضور واقعیت مرگ را به تعویق میاندازد و بر آن است تا آن را، ولو برای لحظهای، فراموش کند، اما از نظر کافکا مرگ در انزوا و جدایی قرین با رستگاری است
در فلسفه خیامی انسان تا زنده است باید در اندیشه
اسبابطرب باشد، و با
سرمست شدن از باده خوشرنگ، که در واقع
عقل را مرعوب میکند، کابوس هولآور مرگ را از خود دور سازد. انسان باید هر ذره از جهانهستی را دریابد و مزهمزه کند، و در هر لحظه، به تدبیر حکمت شخصی، از
#عدم به
#وجود گذر کند
#خیام تصویر تازهای از تشابهات و تضادهای تحلیلناپذیر جهانهستی به دست میدهد، و با دستگاههای جهانشناسی کهن و نظم نوافلاطونی، که تصویری هذیانآلود از جهان به دست میدهند، در میافتد
او خرافهها و خیالبافیها و افسانههایی را که، به عنوان ارزشهای معنوی، به جای حقیقت نشستهاند اهانت به انسان میداند، و از همین رو شاید نخستین شاعری باشد که آنچه را ناگفتنی و ممنوع و تعصبآمیز است در قلمرو کمابیش مصون شعر خود جای میدهد. از اینکه انسان قربانی یک مفهوم کلی و ابدی باشد سخت معترض است، و تسلیم و رضایمحض بودن را نشان
حیرت و ضلالت میداند
در خیام کمتر اثری از تعصب فرقهای و قومی، زهدپرستی و شیفتگی نسبت به کلمات قصار و سخنان معماگونه هست
هدایت بر این عقیده است که منبعالهام
#خیام را باید در فلاسفه یونان جست. زیرا خیام
#حادثات را مدار فلسفه خود قرار میدهد. در اندیشه فلاسفهای که هدایت به آنها اشاره میکند، از جمله
#اپیکور، انسان محصول ترکیبذرات و چهار عنصر ازلی است، که
روان را نیز از زمره ماده (جسم انسان) میشمارد
از لحاظ این فلاسفه ذرات بدن انسان دوباره زندگی و جریان هستی بخش را از سر نمیگیرند، و این همان مفهوم اصلی و تراژیکی است که در رباعیات خیام جلوههای گوناگونی پیدا میکند. هر پرسش خیام، که در رباعیات او نهفته و آشکار است، در حقیقت پرسشی فلسفی و معنوی است، و هدایت، در مقام محقق و منتقد، هدف خود را جستوجوی معانی این پرسشها و پاسخهای معروض آنها قرار داده است. اما، چنانکه اشاره کردیم، هدایت رباعیات خیام را
شورشروحآریایی در برابر هجوم پارهای اعتقادات خشک و تاریک سامی میداند که بهزعم او نماینده شکنجههایروحی و عصیان شاعر در برابر محیطناپاک آلوده به تعصبها و موهومات است
امشب می جام یکمنی خواهمکرد
خود را به دو جام می غنی خواهمکرد
اول سه طلاق عقل و دین خواهمداد
پس دختر رز را به زنی خواهمکرد
#پایانJoin Us ☞
@iranian_antitheists