انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ ایران

#سفسطه
Канал
Логотип телеграм канала انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ ایران
@Iranian_antitheistsПродвигать
853
подписчика
1,4 тыс.
фото
283
видео
1,64 тыс.
ссылок
بر چرخ پادشاهی‌عالم کسی نبود انسان که سجده‌کرد، خدا آفریده‌شد ☆ آرشیو @UnbelieversLectures ☆ کتابخانه‌انجمن @ir_antitheists_Library ☆ ربات انجمن @anti_theistsBot ☆ گروه انجمن @iranian_antitheists_group ☆ وبلاگ رسمی انجمن tiny.cc/anti-theists
​​انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران


#سفسطه: عقل بشر ناقص است، علم ناقص است!

دین از فرض‎های بزرگ و کلی شروع می‎کند، مثلا می‎گوید که خدایی وجود دارد و هر آنچه او بگوید درست است، بعد به آنچه او گفته است می‎پردازد و ادعای کمال و حقانیت‎مطلق دارد. اما علم از واقعیت‎های مشخص و ابتدایی که واقعیت داشتن آنها یا آشکار است یا اگر آشکار نیست اثبات می‎شود آغاز می‎کند و بعد تعدادی از این واقعیت‌‎های کوچک و اساسی را کنار هم می‌گذارد و از کنار هم گذاشتن این واقعیت‎‌ها یک قانون کلی می‌سازد. در بسیاری از مواقع نمی‎توان به یقین مسئله‌‎ای را درست و صحیح دانست، در آن شرایط یک فرضیه‌ای درست می‌شود که بعدها این فرضیه در صورتی که با قوانین اساسی و واقعیت‌های دیگر در تناقض نباشد نظریه یا تئوری خوانده می‌‎شود. برخلاف دین، علم خود از این آگاه است که به حقیقت مطلقی دست نخواهد یافت و همیشه انتظار این را دارد که زود یا دیر باید در تئوری‌‎ها و فرضیات به دلیل اکتشاف اطلاعات و نتایج آزمایش‎های دقیق‎تر و جدید تغییراتی جزئی یا کلی انجام شود. لذا نه تئوری‎‌های‎علمی نه قوانین علمی هیچکدام هرگز بعنوان حقیقت‎مطلق نه مطرح می‎شوند نه تحمیل می‎شوند. در سطوح بالای علمی تلاش برای دست یافتن به جواب‎های دقیقتر به مسائلی است که توسط همان تئوری‎ها و فرض‎ها پیش‎بینی شده اند.

لذا همانگونه که گفته شد علم مدعی یافتن حقیقت‌مطلق نیست بلکه شاید بتوان گفت به دنبال یافتن #حقیقت‌فنی (Technical Truth) است که حقیقت داشتن آن تنها تا درجاتی صحیح است. البته میان علم و فلسفه در این مورد تفاوت وجود دارد اما خردگرایان فلسفه را نیز بصورتی علمی نگاه میکنند یعنی نسبت به آن تعصبی ندارند. البته شایان ذکر است که پیشگامان علم و قدما همچون رقبای دینگرای خود در علم نیز به دنبال حقایق مطلق می‎‌گشته‎اند، و دیدگاهی که امروز نسبت به علم وجود دارد نسبتا دیدگاه نوینی است.

#پایان


ᴊσɪη υѕ ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران


#سفسطه: عقل بشر ناقص است، علم ناقص است!

تفاوت‌‎های اساسی میان دست‌آوردهای فکری بشر و بینش دینی چیست؟

برترند راسل تفاوت اصلی میان دین و علم را در این می‌داند که دست‌آوردهای علمی مبتنی بر مشاهده و آزمایش هستند و دین مبتنی بر اعتبار (Authority) است. یعنی دست‌آوردهای علمی بر این اساس ارزش دارند که توسط آزمایش و بررسی‌های دقیق علمی تحقیق شده‌اند، در حالی که مبانی دینی از نظر دینگرایان تنها به این دلیل اهمیت دارند که یک شخصی آنها را گفته است، یا بهتر بگوییم، ما فکر می‌کنیم که شخصی آنها را گفته است. بعنوان مثال در دین اسلام خوردن گوشت‌خوک حرام است. یک فرد مسلمان گوشت خوک نمی‌خورد چون پیامبر اسلام گفته است گوشت‌خوک نخورید، یا بهتر بگوییم این فرد مسلمان از آنجا که خود پیامبر اسلام را ندیده است فکر می‌کند، که پیامبر اسلام چنین چیزی گفته است، بنابراین از آنجا که برای پیامبر اسلام اعتباری ویژه قائل است بدون توجه به اینکه آیا واقعا گوشت خوک مضر است، از روی این اعتبار از خوردن گوشت خوک پرهیز می‌کند. اما شخص خردگرا تنها آزمایش و بررسی دقیق علمی در مورد گوشت خوک را معتبر میداند نه گفته های یک شخص را

همچنین مثلا در مورد مسئله همجنسگرایی، فرد مسلمان از روی اینکه فکر می‌کند امام‌صادق گفته است همجنسگرا را یا باید سنگسار کرد، یا سرش را برید، یا زنده زنده سوزاندش گمان میکند که این نوع رفتار با همجنسگرایی نادرست است. اما خردگرا با مطالعه و آزمایش و بررسی دقیق یا به این نتیجه میر‌سد که همجنسگرایی طبیعی است و یا اینکه به این نتیجه میرسد که یک بیمار‌ی‌جنسی است و باید درمان شود

در هردو این حالت‌ها خردگرا از اعتبار یک شخص استفاده نمی‌کند. توسل به اعتبار یک شخص اساسا خود یک سفسطه شناخته شده منطقی می‌باشد

خردگرایان و دانشمندان هرگز به حقایق به این دلیل اعتقاد ندارند که شخصی صاحب اعتبار گفته است این حقایق حقیقت دارند، بلکه به این دلیل به حقایق اعتقاد دارند که خود با مشاهده و بررسی به این نتیجه رسیده‌اند که آن حقایق حقیقت دارند. آشکار است که دین با اینکه ادعای حقیقت مطلق بودن را دارد هرگز نمیتواند پاسخ‌هایی در حد پاسخ‌های علم با ادعای حقیقت‌مطلق نبودنش را در اختیار بشر قرار دهد

دین همواره با ارتجاع مترادف است. هر دینی درون خود تقلید دارد، یعنی شخصی یا اشخاصی را مرجع حقیقت میشمارد و دینداران برای دستیابی به حقیقت باید به او رجوع کنند. حتی برخی از دینداران که تقلید را جایز نمی‌شمارند نیز نمی‌توانند از تقلید فرار کنند، مثلا بهائیان باید برای یافتن دستورات دینی از پیامبرشان تقلید کنند و الا بهائی نیستند. و برای این تقلید کردن نیاز به رجوع به گذشته دارند. در مسائل دینی قدیمی ترین نظرها و آرا معتبرترین نظرها و آرا هستند. بعنوان مثال در مورد اتفاقاتی که در تاریخ اسلام روی داده (که بسیاری از قوانینی دینی از روی آن اتفاق‌ها برداشت میشوند) اگر شخصی به آیت‌الله خمینی رجوع کند، سندیت حرف وی بسیار کمتر از کسی است که به بخاری و یا ابن هشام رجوع کند زیرا ابن هشام و بخاری تقریباً هزار سال قبل از آیت الله خمینی زندگی می‌کرده‌اند و به همین دلیل قول آنها از پیامبر اعتبار بسیار بیشتری از خمینی دارد. لذا در بینش دینی مسیر حرکت به سوی گذشته است. این درحالی است که در مورد دست آوردهای فکری بشری چه علمی چه فلسفی آخرین دست‌آوردها ارزش بالاتری از دست‌آوردهای قدیمی دارند. لذا حرکت علم بر خلاف دین به سوی آینده است.

#ادامه‌دارد


ᴊσɪη υѕ ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران


#سفسطه: عقل بشر ناقص است، علم ناقص است!

این واقعیت را می‌توان در مورد اسلام به روشنی مشاهده کرد. در اسلام اساسا هیچ چیزی وجود ندارد که قبل از ظهور اسلام وجود نداشته باشد. هر آنچه محمد تحت عنوان اسلام ارائه کرده است یا از رسوم قبیله‌ای و محیط اطراف او بوده اند، همچون حج، چند همسری، جن، نام الله، و یا از سایر اندیشه‌های دینی مانند یهودیت و آیین زرتشت و آیین مزدک کپی برداری شده‌اند. قوانینی که اسلامگرایان تصور می‌کنند الهی هستند و از طرف الله آمده‌اند در حقیقت تماما ساخته بشر هستند، و ریشه این ساختگی بودن را می‌توان در کتابهای خود مسلمانان یافت

لذا اسلامگرایان خود را گول می‌زنند و دشمنی آنها با دست‌آوردهای بشری بیهوده است، آنها خود نیز به قوانین و اصول کاملا بشری و زمینی اعتقاد دارند، اما تفاوت این است که آنها به دست‌آوردهای انسان‌هایی چنگ می‌زنند که در بیابانهای عربستان در جامعه‌ای قبیله‌ای با سطح فکری بسیار وحشیانه و بیابانی زندگی می‌کرده‌اند، اما خود آنقدر هوشمند نیستند که این واقعیت را دریابند، آنها در انبوهی از احساسات و ترس و کم‌هوشی گم شده‌اند. اسلامگرایان آن دست‌آوردها را معتبر می‌شمارند و به دلیل اینکه آنها را پیامبر اسلام تایید کرده است و نه به دلیل آینکه آنها کارا یا مفید هستند روی آنها تعصب میورزند و با دست‌آوردهای امروزی و نوین بشری به دلیل اینکه باطل بودن آن عقاید بیابانی را نشان میدهند دشمنی می‌ورزند. این لجبازی کودکانه اسلامگرایان از آنجا سرچشمه می‌گیرد که دین خود را خوب نمی‌شناسند تا بدانند کاملا دینی زمینی است و تا ابد باید با لج‌بازی و توجیه‌های مضحک و نابخردانه قوانین دینی خود را برتر از دانش بشری و دستیافته‌های بشری جلوه دهند. این افراد هرچقدر هم که علم و اخلاق بشر پیشرفت کند بازهم به همان قوانین وحشیانه خود چنگ خواهند زد و همین مسئله یکی از اساسی‌ترین دلایلی است که باعث می‌شود دین اساسا ماهیتی ضدبشر و ضداخلاق داشته باشد. از همینرو است که ارزش‌های‌اخلاقی اسلامگرایان همانند اعراب بیابانگرد است و راه‌حل‌هایی که برای مشکلات اجتماع‌شان پیشنهاد می‌کنند همیشه با مرگ و خشونت و غیره همراه است. این باعث می‌شود اسلامگرایان انگل‌های کشورهای خود باشند و جلوی پیشرفت‌های اخلاقی جامعه را بگیرند. آنها اسرار دارند به مسائل به سبک ۱۴۰۰ سال پیش نگاه شود. اگر اسلامگرایان حق دارند اجتماع را به ۱۴۰۰ سال پیش برگردانند، باید به اشخاصی نیز این حق را داد که بخواهند به سبک حضرت آدم پیامبر الهی زندگی کنند و قوانین ده هزار سال پیش را پیاده کنند. چگونه اسلامگرایان می‌توانند قوانین وحشیانه ۱۴۰۰ سال پیش مثل سنگسار و اعدام مخالفین و کشتن مرتدین و چشم درآوردن و دست قطع کردن و شلاق زدن شرابخوار را پیاده کنند، اما کسی که بعنوان مثال پیرو حضرت آدم است و او را آخرین پیامبر الهی می‌داند نمی‌تواند قوانین آن دوران را پیاده کند؟ مثلا گرزی به دست بگیرد و نیمه برهنه به وسط خیابان بایید و آتش روشن کند و پرندگان را شکار کند و بخورد. یا همانند حضرت هابیل و قابیل با خواهر خود ازدواج کند و این اشکالی نداشته باشد. آیا واقعا مسخره نیست که اسلامگرایان میخواهند قوانین دینیشان را که همان قوانین جامعه بشری ۱۴۰۰سال پیش است پیاده کنند؟ برای جامعه ای که به اسلامگرایان چنین اجازه ای بدهد واقعا باید متاسف بود، چرا به اسلامگرایان اجازه داده شده است که جامعه را به ۱۴۰۰ پیش ببرند؟ آشکار است که غیر از پیروی و عقلانیت به دلیل اینکه دین نیز خود ساخته عقل بشر است راهی دیگری باقی نمی‌ماند و بشر هیچ ابزاری برتر از خرد خود برای رسیدن به حقایق ندارد.

#ادامه‌دارد


ᴊσɪη υѕ ☞ @iranian_antitheists
​​انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران


#سفسطه: عقل بشر ناقص است، علم ناقص است!

آیا تغییر یافتن مداوم دست‌آوردهای علمی و فکری بشری به معنی بی‌ارزش بودن آنهاست؟

اسلامگرایان معمولا بعد از اینکه ناقص بودن خرد را مطرح می‌کنند تغییر یافتن علم و دست‌آوردهای علمی و فکری بشری را ملاک قرار می‌دهند و ادعا می‌کنند تغییر یافتن قوانین بشری و نظریات علمی برخاسته از خرد نشان‌دهنده بی‌ارزش بودن و غیر قابل اعتماد بودن آنهاست.
این درحالیست که تغییر یافتن و پویایی دست‌آوردهای فکری بشری نه تنها اشکال آن نیست، بلکه نقطه قدرت و ارزش این تفکرات به همین تغییر یافتن و پویایی دائم آن است. در علم تعصب روی یافته‌های قبلی وجود ندارد و همچنین امیال بشری در روش‌های رسیدن به حقایق علمی جایگاهی ندارند، علم خود را نقد می‌کند و همین باعث تکمیل شدن و پویایی آن می‌شود و این پویایی است که علم را علم می‌کند. هر دانشمندی تلاش می‌کند نشان دهد دانشمندان قبلی در مورد قضیه‌ای اشتباه می‌کرده‌اند و هر فیلسوفی نیز تلاش می‌کند که نشان دهد باقی فلاسفه در بررسی تفکری خطایی را مرتکب شده‌اند. لذا بجای توجیه و تحمیق خود، همواره با خرد نقاد به سراغ مسائل می‌روند و با موشکافی تلاش می‌کنند که ایرادهای افکار را بیابند و آنها را با تغییر دادن کامل تر و در نتیجه کاراتر سازد

با این حساب حتی دست‌آوردهایی که در گذشته صحیح شمرده می‌شدند و امروز صحیح شمرده نمی‌شوند خود بی‌ارزش نیستند، عدم وجود آنها قطعا باعث میشد دست آوردهای جدید علمی هرگز وجود نداشته باشند. لذا تفکرات غلط و دست آوردهای علمی مردود نیز از آنجا که به علم تکامل بخشیده اند و حرکت قطار دانش بشری را شتاب داده اند قابل ستایش هستند. در علم و خردگرایی بر خلاف باور رایج عوام به هیچ چیزی به دیده یقین نگاه نمی‌شود، بلکه همه چیز را به دیدن ظن می‌نگرند، اما این بدین معنی نیست نتایج بدست آمده از این دیدگاه قابل اطمینان نباشند. این دیدگاه و نسبی‌نگری خود نتیجه قرن‌ها تفکر و تلاش فلاسفه و دانشمندان است و از پختگی خبر می‌د‌هد نه از ضعف. اما با اینحال آنچه علوم و خردمندان نسبتا درست می‌دانند بسیار بسیار کامل‌تر و منطقی‌تر از آن مفاهیمی است که دین مطلقا درست می‌خواند. روش علمی کاملا برخاسته از واقعیت‌ها و استعداد شناخت ما نسبت به محیط اطراف است و تنها ابزار معتبر بشر برای رسیدن به حقایق است

اسلامگرایان در مقابل علم چه چیزی را به شما پیشنهاد می‌کنند؟
پرسشی اساسی که باید مطرح کرد این است که اسلامگرایان با مردود داشتن دست آوردهای فکری بشری، چه چیزی را بجای آنها پیشنهاد می‌کنند؟ البته فراموش نکرده‌ایم که اسلامگرایان به دلیل وجود تناقضات شدید و بی‌اعتبار بودن تفکرات و قوانین و مفاهیم‌شان است که دست به این سفسطه می‌زنند و چون مفاهیم و اباطیلشان در مقابل تفکرات و مفاهیم علمی و بشری یارای مقاوت ندارند، عقلانیت بشر را ناجوانمردانه زیر سوال می‌برند
اسلامگرایان در حقیقت با تضعیف کردن علم و دست‌آوردهای فکری بشری تلاش می‌کنند کالای خود که همان دینشان و تفکرات به اصطلاح آسمانی‌شان را جایگزین دست‌آوردهای علمی کنند. اما این افراد خود نمی‌دانند که تمام مفاهیم دینی‌شان جزو تفکرات و اندیشه‌ها و دست‌آوردهای فکری بشری هستند و ساخته ذهن بشر هستند و هیچ ارتباطی با آسمان و خدا و جانوران ماوراء طبیعی و غیره ندارند. در دنیا هیچ دین آسمانی وجود ندارد تمامی ادیان ساخته شده ذهن بشر هستند. به این مفهوم که تمامی مفاهیم وحتی قوانین این ادیان همگی قبل از پیدایش اشخاصی که آن ادیان را بنیانگذاری کرده اند وجود داشته است و یا در زمان همان اشخاص توسط سایر انسانها و خود آنها به دین وارد شده است و تحت عنوان الهی بودن به مردم دیکته شده است. به عبارت دیگر دین کاملا یک محصول اجتماعی و بشری است، نه یک محصول الهی، و کسانیکه گمان میکنند دین الهی است، در واقع خود پدیده دین را بخوبی نشناخته‌اند. این خدا نیست که ادیان را روی زمین می‌فرستد، این ادیان هستند که خداوند را به آسمان می‌فرستند.

#ادامه‌دارد


ᴊσɪη υѕ ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران


#سفسطه: عقل بشر ناقص است، علم ناقص است!

بعدها ابن رشد کتابی به نام تهافت‌التفاهت به معنی ناسازگاری‌ناسازگار را نوشت و در آن آرای غزالی را رد کرد و از فلسفه دفاع کرد. ابن‌رشد معتقد بود میان فلسفه و دین اگر هر دو درست درک شوند تناقضی وجود ندارد و حکم عقل در واقع همان حکم دین است. ابن‌رشد فیلسوفی مسلمان و اهل شهر قرطبه (واقع در جنوب اسپانیا) که دورانی همانند بغداد پایتخت تفکر ودانش بود و افکار او بر روی فلسفه در اروپا تاثیر بسیار گذاشت وی دیدگاهی کاملا مخالف با غزالی داشت و از همینرو نامی خصمانه برای کتاب خود برگزید. شاید بتوان غزالی و ابن رشد را نماینده دو نوع تفکر دانست که یکی در میان مسلمانان و دیگری در میان مسیحیان اروپایی پیروز شد. در میان مسلمانان دین ارزش بیشتری از عقلانیت پیدا کرد و در میان مسیحیان تلاش شد تا میان دین و عقلانیت رابطه برقرار شود و تفکر دینی خرد محور شود. در اروپا رفته رفته عقلانیت ارزش بیشتری از دین یافت و تناقضات دین و همواره عقلانیت به نفع عقلانیت توجیه شد و این رفته رفته باعث کاهش یافتن نفوذ دین در فلسفه و علم و در نهایت در اجتماع و سیاست شد، اما در میان مسلمانان همانطور که گفته شد دیانت ارجحیت بالاتری از عقلانیت یافت و کار به اینجا رسید که امروز ناقص بودن عقل آنقدر تکرار می‌شود که باید بعنوان یک سفسطه به آن بپردازیم. البته به هیچ عنوان نمی‌توان غزالی را بخاطر اندیشه ضد عقلی در این مورد محکوم کرد (غزالی همچون سایر اسلامگرایان عقایدی بسیار پلید و ضدانسانی در مورد زنان دارد و می‌توان وی را همچون سایر اسلامگرایان به زن‌ستیزی محکوم کرد). زیرا از وی به اندازه اطلاعاتی که در اطراف او وجود داشته است می‌توان انتظار داشت. شخصی با نبوغ او احتمالا اگر امروز زندگی می‌کرد و آنچه برای ما از تاریخ اسلام و ماهیت آن آشکار است برای او نیز روشن می‌بود و دست آوردهای فکری امروزی در اختیارش قرار می‌گرفت در انتخاب خود تجدید نظر میکرد و بجای کنار گذاشتن فلسفه، دین را کنار می‌گذاشت. غزالی را می‌توان حتی بخاطر نقد فلسفه و حکم دادن به کفر تمامی فلاسفه و صداقتی که در این عقیده از خود نشان داد، ستایش کرد، زیرا او برخلاف هم‌اندیشان دینی دیگر خود که همواره سعی در توجیه عقاید و باورهای دینی خود و سازگار کردن آنها با باورها و عقاید و محصولات فکری جدید و صحیح بشری و عقلانی جلوه دادن مفاهیمی بسیار کودکانه همچون مواردی که در بالا بعنوان ضعف فلاسفه از دیدگاه غزالی ذکر شد، صادقانه دین را با تمام این مسائل در تضاد دانسته است و از آنجا که به دین علاقه‌ای وافر داشته است، آنرا برگزیده است. غزالی تنها کسی نیست که به این واقعیت دست یافته است، اکثر فلاسفه بزرگی که در سه قرن گذشته زندگی کرده اند نیز همچون غزالی به این واقعیت و انتخاب مهم رسیده‌اند و بر ناسازگاری دین و عقلانیت حکم کرده اند، اما این فلاسفه در این انتخاب مهم از میان دین و خرد، بر خلاف غزالی خرد را انتخاب کرده‌اند و دین را کنار گذاشته اند. غزالی احتمالا به دلیل فقر اطلاعاتی که سایر فلاسفه اخیر با آن مواجه نبوده‌اند در انتخاب خود دیانت را انتخاب کرد و خرد را نقد کرد، و براستی که تنها با کنار گذاشتن و یا حداقل کمرنگ کردن خرد است که می‌توان دیندار بود. بنابر این میان غزالی و خردگرایان توافقی در مورد تناقض دیانت و عقلانیت وجود دارد و همین توافق است که باعث میشود حتی بتوانیم به او تا حدودی احترام بگذاریم.

#ادامه‌دارد


ᴊσɪη υѕ ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران


#سفسطه: عقل بشر ناقص است، علم ناقص است!

دشمنی‌تاریخی عقل و علم با دین، دیدگاه امام‌محمدغزالی و ابن‌رشد

گذشته از آنچه در ابتدای این نوشتار پیرامون دشمنی روحانیون و دین‌خویان در ایران با دست‌آوردهای فکری بشری آورده شد، دشمنی میان عقلانیت و خردگرایی با تقلید از مفاهیم دینی تاریخی بس کهن دارد. بسیاری از دین‌خویان اساسا عقلانیت بشر را به رسمیت نمی‌شناسند و بطور کلی عقل بشر را ناقص می‌دانند، و این همان مسئله ای است که این نوشتار به آن می‌پردازد. این افراد قرآن را بالاتر از هر کتاب یا تفکری می‌دانند و هرگاه بین دین‌شان و عقلانیت‌شان اختلافی پدید می‌آید، عقلانیت را کنار گذاشت و دین را انتخاب می‌کنند. اصولا آنچه اعراب مسلمان را برای آتش زدن کتابخانه‌های ایران پرانگیزه می‌کرد این بود که اگر در این کتاب‌ها چیزهایی نوشته شده است که در قرآن موجود می‌باشد، پس ما تا وقتی قرآن را داریم به این کتب نیازی نداریم، و اگر چیزهایی در این کتاب‌ها هست که در قرآن نیست، پس لابد ما نیاز به دانستن این مطالب نداشته‌ایم و الا خداوند در قرآن از آنها صحبت می‌کرد. این درگیریها بعد ها نیز ادامه یافت. شاید امام محمد غزالی یکی از مهمترین اشخاصی باشد که مطالعه نظر او در این مورد ضرورت دارد. حجت‌الاسلام زین‌الدین ابوحامد محمدبن‌محمدبن‌محمدغزالی طوسی در سال ۴۵۰ هجری بدنیا آمد و در سال ۵۰۵ هجری از دنیا رفت. در این مدت کوتاه زندگیش غزالی به یکی از بزرگترین دانشمندان و دانایان دوران خود تبدیل شد، و او را بعنوان فیلسوف و متکلمی بزرگ یاد می‌کردند. او در دربار پادشاهان سلجوقی و مدارس نظامیه که خواجه نظام الملک طوسی تاسیس کرده بود کرسی استادی داشت. اما از ۴۰ سالگی تا ۵۵ سالگی دیدگاه او نسبت به آنچه در گذشته صحیح می‌پنداشت بسیار تغییر کرد. غزالی دریافت که میان فلسفه و دین تناقضی بزرگ و اجتناب ناپذیر وجود دارد. و غزالی از آنجا که بسیار دیندار بود از میان فلسفه و دین دین را برگزید و حکم کرد که تمامی فلاسفه کافر هستند. سیوطی در مورد غزالی گفته است، اگر بنابر این می‌بود که خدا پیامبری پس از محمد بر انگیزد، بی شک آن پیامبر غزالی می‌بود
غزالی کتابی با نام تهافت‌الفلاسفه به معنی ناسازگاری‌فیلسوف‌ها را تالیف کرد و در آن استدلال به بطلان عقاید و باورهای فلاسفه پرداخت، وی فلاسفه را به سه دلیل زیر محکوم به کفر کرده است، و حکم داده است که راه فلسفه از راه دین جداست:

✓ فلاسفه می‌گویند بدن‌ها و جسدها محشور نمی‌شوند، و آنچه پاداش می‌بیند و عقاب می‌یابد ارواح مجرده‌اند، و ثواب‌ها و عقاب‌ها جسمانی نیستند بلکه روحانی هستند.

✓ فلاسفه می‌گویند خدای تعالی کلیات را می‌داند و به جزئیات عالم نیست. و این کفر صریح است، و حق آن است که به‌اندازه ذره‌ای در آسمان‌ها و زمین از دانش او برکنار نیست.

✓ فلاسفه میگویند، عالم قدیم و ازلی است و این خلاف حدوث عالم است که در شریعت آمده است

آشکار است که این مسائل سه گانه از مسائل بسیار حساسی هستند که فلاسفه خداباور همواره در اثبات آنها به نفع باورهای دینی خود بسیار کوشیده‌اند اما به نظر غزالی توفیق نیافته‌اند و غزالی به حق تلاش آنها برای اثبات سازگار بودن خدا و تعالیم دینی اسلامی را با فلسفه باطل و ناکار آمد اعلام می‌کند


غزالی همچنین در کتاب خود به ۱۷ مسئله دیگر که فلاسفه در آن عاجزند اشاره می‌کند

✓ عجز فیلسوفان از اثبات صانع
✓ عجز فیلسوفان از اقامه دلیل بر محال بودن دو خدا
✓ ابطال مذهب فیلسوفان در نفی صفات
✓ ابطال عقیده فیلسوفان به اینکه ذات باری به جنس و فصل منقسم نمی‌شوند
✓ ابطال قول فیلسوفان که مبدا اول وجود بسیط بدون ماهیت است
✓ عجز فیلسوفان از اثبات اینکه خدا جسم نیست
✓ بیان اینکه قول به دهر و نفی صانع بر فیلسوفان لازم می‌آید
✓ عجز فیلسوفان از اثبات اینکه مبدا اول عالم به غیر است
✓ ابطال قول فیلسوفان که خدا جزئیات را نمی‌داند
✓ ابطال قول فیلسوفان که آسمان حیوانی متحرک با اراده است
✓ ابطال قول فیلسوفان راجع به غرض محرک آسمان
✓ در ابطال قول ایشان که نفوس آسمانی تمام جزئیات را می‌دانند
✓ در ابطال قول ایشان راجع به محال بودن خرق عادات
✓ درباره قول ایشان که، نفس انسان جوهری است قائم به نفس و جسم و عرض نیست
✓ قول ایشان درباره محال بودن فنای نفوس بشری
✓ در ابطال انکار فیلسوفان به رستاخیز و حشر اجساد
✓ در ابطال مذهب ایشان در ابدیت عالم

#ادامه‌دارد


ᴊσɪη υѕ ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران


#سفسطه: عقل بشر ناقص است، علم ناقص است!

مذهبیون به دلیل خردگریز بودنشان از آن دوران که علوم‌نوین و مراکز نوینی که علوم را در آنها تدریس می‌کردند باب شد و با پیشرفت تکنولوژی دست‌آوردهای فکری سایر ملل جهان به مملکت ما وارد شد، و از آنجا که این محصولات فکری اکثرا از غرب وارد شد نوعی لجاجت کودکانه نسبت به غرب پیدا کردند، این اشخاص بجای اینکه فرهنگ و محصولات فکری غرب را مورد بررسی قرار دهند و آزاد اندیشانه آنچه نیک است از این فرهنگ و تفکرات بگیرند و آن چه نیک نیست نگیرند و به کناری بگذارند، بطور کودکانه و مسخره‌ای با کشیدن دیوار به دور مرزهای تفکر بشری که مدت‌هاست از جهان برچیده شده به مقابله با اندیشه ها و تفکراتی که از غرب آغاز شد و سراسر جهان از شمال تا جنوب و شرق تا غرب را فراگرفت پرداختند، و چون روحانیون همچون مواد پخش‌کن‌ها، قلاده جمعیت کثیری از مذهبیون افیونی یا مقلد‌هایشان را در دست داشتند این افراد را نیز به این راه کشاندند. خلاصه آنکه گویا با پیشرفت عقلانیت بشر، عقل بشر در نظر اسلامگرایان ناقص و ناقص‌تر از پیش شد، زیرا هرچه بیشتر میان علم و عقلانیت از یکطرف و از طرف دیگر دین تناقض پدید می‌آمد، و دست دین و تعالیم ضدعلمی و ضداخلاقی و ضدخرد آن رو می‌شد، مذهبیون بیشتر باید عقلانیت را تقبیح می‌کردند

گونه بسیار واضحی از این لج بازی کودکانه را حتی می‌توان در ظاهر این افراد دید. زیبایی ظاهر بشر پویاست و همواره تغییر می‌کند، گاهی گونه ای از لباس‌ها زیبا به نظر جمع می‌آیند و بعد از مدتی گونه‌ای دیگر زیبا به نظر می‌آیند و گونه قبلی زیبایی خود را از دست می‌دهند. زیبایی احساس شادی و نشاط به انسان می‌دهد و از ارزش‌های انسانی حساب می‌شود.  به ویژه ایرانی‌ها از آنجا که از دوران باستان به دنبال زیبایی و ظرافت بوده‌اند، زیبایی نیز درنتیجه همواره در ایران پویا بوده است. حال که زیبایی پویاست و تغییر می‌کند، چه اشکالی دارد که انسان زیبایی خود را همزمان با آنچه عامه، زیبا می‌دانند (مد) انتخاب کند؟! مذهبیون سعی در انکار این واقعیت دارند و اصولا این افراد را می‌توان از نوع لباس پوشیدن‌شان شناخت! (بقول اسماعیل‌خوئی: پوشيد عبا، زيرا پوشاک بشر را، اندام همه زيبد و اندام شما نه) ادعا می‌کنند که طرفدار مد نیستند، و این درحالیست که لباسی که آنها می‌پوشند و تیپ‌ظاهری آنها نیز در واقع خود زمانی مد بوده است و زیبا به نظر می‌رسیده است. فرق آنها با افراد شیک پوش و زیبای جامعه تنها در این است که آنها مد مثلا ۵۰۰ سال پیش را حفظ می‌کنند و اینها مد امروز را! این لجبازی ها از این مسائل مشخص و روشن آغاز می‌شود تا به اندیشه‌های علمی که اکثرا ساخته و پرداخته غرب هستند، می‌رسد. آخوندها در حوزه‌های‌علمیه (جهلیه) می‌آموزند که آنچه خود فرا می‌گیرند؛ و آنچیزی نیست جز دانسته‌های بشری بسیار کهنه و دست چندمی که برخاسته از آثار یونانی مردود ترجمه شده در قرون گذشته است، در مرتبه و مکانی بسیار بالاتر و والاتر از آنچه است که هر روزه در دانشگاه ها و محافل علمی جهان می‌گذرد!

#ادامه‌دارد


ᴊσɪη υѕ ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتے‌تئیست‌های ایران


#سفسطه: عقل بشر ناقص است، علم ناقص است!

هدف علم این نیست که در را بسوی دانش بی‌نهایت باز کند، بلکه این است که خطاهای بینهایت را محدود کند (برتولد برشت)


خرد بشر محدود به زمان و مکان است، عقل بشر نمی‌تواند به دو سوی محور زمان یعنی آینده و گذشته سفر کند و خیر و شر روزگار را بداند، پس عقل بشر ناقص است و شایسته پیروی کردن و پیشوا شدن نیست! علم بشر نیز به دلیل ناقص بودن خرد بشر ناقص است و هنوز به پاسخ خیلی از پرسش‌ها نرسیده است! لذا نباید برای تصمیم‌گیری در مورد مسائلی که در آنها میان علم و یا سایر دست آوردهای فکری بشری و مفاهیم دینی تناقضی (مثلا در مورد تکامل، بیگ بنگ، حقوق بشر، حقوق زن، حقوق کودک، برابری زن و مرد، حقوق همجنسگرایان، دموکراسی، لیبرالیسم، کمونیسم، لائیسیته، سکولاریسم) بوجود می‌آید، به دلیل اینکه دین کامل است و علم ناقص است، باید دین را ملاک حقیقت قرار داد نه علم را
این مسئله یکی از رایج ترین مسائلی است که اسلامگرایان و تقریبا هرکسی که نظریه‌های علمی را در تقابل باورهای‌سنتی خودش می‌بیند عنوان می‌کند و به آن چنگ می‌زنند تا مفاهیم‌دینی خود را برتر از دستاورد‌های بشری و محصولات فکری انسانی چه علمی و چه فلسفی نشان دهند. بحث در مورد چیستی علم و خرد انسان خود یک رشته علمی (فلسفه‌ی علم) است و سخن گفتن به اختصار در این مورد چندان کار آسانی نیست، اما می‌توان با اشاره به چند مسئله، تا حدودی قضیه را روشن کرد.

خردگرایان نسبت به علم چه دیدگاهی دارند؟
در مورد چیستی و چگونگی علم، قبلا توضیحات کافی داده شده است، اما پرسش اساسی این است که خردگرایان نسبت به علم چه دیدگاهی دارند؟ آنها علم را بهترین مرجع برای یافتن حقایق در حوزه‌ای که علم در آن فعالیت می‌کند می‌دانند و در حوزه ای که علم در آنها راه ندارد، فلسفه مبتنی بر فرض‌های حقیقی و استدلال‌های معتبر و صحیح را تنها ابزارهای شایسته برای کشف حقایق می‌دانند

دشمنی دیرینه اسلامگرایان با علم و دست آوردهای فکری بشری
قبل از اینکه موسسات علمی معتبر و نوین امروزی با تاسیس دانشگاه در ایران رواج یابد، عموما باسواد های ایران ملایام و آخوندها بودند. اگر کسی می‌خواست خواندن و نوشتن یاد بگیرد باید زیر دست ملا و آخوند درس می‌خواند. بیشتر تمرکز در مکتب‌خانه‌ها بر روی کتاب‌های ادبی همچون آثار سعدی و حافظ بود و شاگرد مکتبی‌ها به خوبی معانی و مفاهیم این آثار را درک می‌کردند. قرآن نیز در کنار این درس‌ها تدریس می‌شد و شاگردان این مکتب‌خانه‌ها اکثرا از دست خط بسیار خوبی برخوردار بودند و از کلمات قلنبه سلنبه در حرف زدن استفاده می‌کردند، چنانکه از صداهای ضبط شده از رجال آن دوران پیداست در گفتار خود سعی بسیار در استفاده از واژگان عربی و استفاده صحیح از صیغه‌های افعال عربی می‌نمودند و مثلا اگر کسی به ملحِد می‌گفت ملحَد، وی را بی‌سواد و بی‌هنر می‌خواندند! افراد باسواد جامعه ایران قبل از اینکه مدرسه و دانشگاهی بوجود بیاید همین آخوندها و ملایانی بودند که امروز به چشم نادان و کج‌اندیش به آنها نگاه می‌کنیم و شاید از همان دوران این قضیه مانده است که در کشور ما به مشتی انسان بی‌خرد و کم‌فهم لغب عالم و علامه می‌دهند و آنهایی را اکثرا حتی دیپلم هم ندارند عالم می‌نامند

همزمان با پیدایش علوم تازه در ایران آخوندها که عالمان و علامه‌های دوران به حساب می‌آمدند به تدریج مشتریان کمتری برای اجناس دینی خود پیدا می‌کردند. دعانویسی و وردنویسی که یکی از مشاغل اصلی روحانیت در آن زمان بود، با پیدایش علوم جدید که اکثرا محصول غرب و نتیجه تفکرات و فعالیت‌های صدها اندیشمند و فیلسوف و دانشمند در طول دوران‌های تاریخی بود، دکان خود را در خطر دیدند و دشمنی روحانیون با علم و دانش بشری از همانجا آغاز شد و حسادت و عصبیتی جامعه مذهبی و سنتی ایران را فرا گرفت که تا امروز هم گریبان ما را گرفته به سختی گرفته است. این مفهوم غلطی که تحت عنوان ناقص بودن علم در افکار مذهبیونی که حتی بعضا مخالفت با ملاها و آخوندها دارند، ریشه در همان سیاستی دارد که آخوندها به دلیل کم آوردن در مقابل عقل و علم، به افکار مشتریان اباطیل خود تزریق کرده‌اند. البته این دشمنی ریشه ای بسیار کهن تر از آن دوران دارد

#ادامه‌دارد


ᴊσɪη υѕ ☞ @iranian_antitheists
​​انجمن آنتی‌تئیست‌های‌ایران

#خدا_وجود_ندارد، چون دیده نمی‌شود! (۳)


لازم به ذکر است در کتب‌آسمانی معمولا از مادی یا غیرمادی بودن خدا صحبت چندانی نمی‌شود، بیشتر کتب‌دینی از جمله قرآن اشاره به مادی بودن خدا دارند اما وی را ساکن آسمان هفتم می‌دانند، اما پیروان امروزی این ادیان تمامی این مفاهیم را استعاره می‌دانند و معتقدند خدایشان اساسا جایگاهی ندارد و غیر مادی است

لذا هروقت یک اسلام‌گرا یا خداباور به این #سفسطه دچار می‌شود و مثال‌های کودکانه‌ای مثل جریان "شخصی گفت خدا وجود ندارد چون نمی‌توان اورا دید و خداباوری به گوش او سیلی زد و آن شخص #ملحد گفت چرا اینکار را کردی من دردم آمد، و خداباور به او گفت کدام درد؟ درد وجود ندارد چون نمیتوان آنرا دید" را بیان می‌کند باید به او متذکر شد که:

ما #خردگرایان معتقد نیستیم هرچه را که نتوان دید وجود ندارد، این استدلال را خداباوران باید در مقابل #حس‌گرایان مطرح کنند نه #خردگرایان. و حتی #حس‌گرایان نیز تنها به دیدن اکتفا نمی‌کنند، تمامی حس‌های بدن و فعالیت‌های دستگاه‌عصبی جزو حس کردن به شمار می‌رود، لذا درد مفهومی کاملا #مادی دارد، ارگان‌های مشخصی از بدن پیغام‌های مربوطه را به مغز مخابره می‌کنند، هم این پیغام‌های #الکترومغناطیسی هم عکس‌العمل مغز و هم ارگانی که درد را ارسال می دارد کاملا قابل بررسی مادی هستند، لذا درد اساسا حقیقتی عینی است نه ذهنی، خداباوران باید دنبال مثال‌های دیگری برای اینگونه سفسطه‌ها باشند، داستان‌های مسخره #بهلول و یا #امام‌صادق دیگر کاربردی ندارند.
نهایتاً اگر خداباوران بتوانند (که نخواهند توانست) مثالی از حقیقتی پیدا کنند که قابل توضیح و بررسی از دیدگاه مادی نباشد، نتیجه حاصله این خواهد بود که آن‌چیز مفهومی عینی نیست و مفهومی ذهنی است، لذا هیچ تناقضی با اصول #ماده‌گرایی و #خردگرایی یا #بی‌خدایی پیش نخواهد آورد


نتیجه آنکه خداوند تنها در ذهن افراد وجود دارد و اساسا ساخته ذهن انسان‌ها است و وجود خارجی ندارد

#پایان


Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران

غزالی همچنین در کتاب خود به ۱۷ مسئله دیگر که فلاسفه در آن عاجزند اشاره می‌کند.

۱. عجز فیلسوفان از اثبات صانع

۲. عجز فیلسوفان از اقامه دلیل بر محال بودن دو خدا

۳. ابطال مذهب فیلسوفان در نفی صفات

۴. ابطال عقیده فیلسوفان به اینکه میگویند، ذات باری به جنس و فصل منقسم نمی‌شوند

۵. ابطال قول فیلسوفان که می‌گویند مبدا اول وجود بسیط بدون ماهیت است.

۶. عجز فیلسوفان از اثبات اینکه خدا جسم نیست

۷. در بیان اینکه قول به دهر و نفی صانع بر فیلسوفان لازم می‌آید

۸. عجز فیلسوفان از اثبات اینکه مبدا اول عالم به غیر است

۹. در ابطال قول فیلسوفان که گویند، خدا جزئیات را نمی‌داند

۱۰. ابطال قول فیلسوفان که گویند، آسمان حیوانی متحرک با اراده است

۱۱. ابطال قول فیلسوفان راجع به غرض محرک آسمان

۱۲. در ابطال قول ایشان که گویند، نفوس آسمانی تمام جزئیات را می‌دانند.

۱۳. در ابطال قول ایشان راجع به محال بودن خرق عادات.

۱۴. درباره قول ایشان که، نفس انسان جوهری است قائم به نفس و جسم و عرض نیست

۱۵. قول ایشان درباره محال بودن فنای نفوس بشری

۱۶. در ابطال انکار فیلسوفان به رستاخیز و حشر اجساد.

۱۷. در ابطال مذهب ایشان در ابدیت عالم. (۲)


#سفسطه_علم_ناقص_است
#قسمت_چهارم
#ادامه_دارد



Join Us ☞ @iranian_antitheists
انجمن آنتی‌تئیست‌های ایران


#سفسطه عقل بشر ناقص است | علم ناقص است؟



Join Us ☞ @iranian_antitheists