ڪانال مدافعان حـرم

#من_امام_حسنی_ام
Канал
Логотип телеграм канала ڪانال مدافعان حـرم
@Iran_IranПродвигать
15,5 тыс.
подписчиков
79,1 тыс.
фото
58,6 тыс.
видео
104 тыс.
ссылок
ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است ما بر آنیم که این رمز جهانی بشود... ارسال اخبار و انتقاد و پیشنهاد @shahid_313 @diyareasheghi ❤️آرشیو کانال های شهدا و مدافعان حرم 👉 @lranlran
🍃چند ساعتی از افطار گذشته و #زهر آرام آرام خود را به عمق جان می‌رساند.
جگرش می‌سوزد ولی افسوس که در خانه خود #غریب است😓

🍃غربت میراث #مادریست. دیروز میان #کوچه، امروز میان خانه ،فردا میان #گودال و آن سوی دیوار زنی که در رویای شاه بانویی غرق شده است...

🍃نگاه تارَش به کوزه آب اما فکرش میان کوچه های #بنی_هاشم است
نکند در این تاریکی، زینبش زمین بخورد!🥺

🍃چشم بر هم می‌گذارد که پرده حجره کنار می‌رود: "برادرم حسن" و فرو می‌رود در آغوشی برادرانه... #حسین_علیه‌السلام سرش را به دامن گرفته و زینب کنار بستر، هق هقش را درون سینه آرام می‌کند.

🍃دستان برادر را می‌گیرد. سرد است، مانند دستان مادر وقتی از کوچه بازگشته بود💔

🍃کمی آنطرف تر #عباس مردانه بغضش را فرو می‌دهد. دل نگران مولایش است، نکند داغِ کمر شکن برادر را تاب نیاورد!؟😥

🍃چشمان بی‌فروغش روی اشک‌های #زینب خیره می‌ماند: "گریه نکن جان برادر، گریه نکن"

🍃حسین لب می‌گشاید تا شاید پاسخِ سوالش، کمی از داغِ سینه حسن کم کند :"حسن جان! نمی‌گویی، آن روز میان کوچه ها، به مادرمان چه گذشت؟"و پاسخش قطره اشکی می‌شود میانِ موهای سپیدِ برادر. موهایِ سپیدی که یادگار کوچه است😔

🍃در آستانه حجره، مادر را می‌بیند. با همان #چادر_خاکی، دست به پهلو منتظر اوست. پشت سرش، #پیامبر و پدرش #علی با لبخند نگاهش می‌کنند.

🍃زینب را به حسین می‌سپارد و حسین را به عباس. صدای شیون که بلند می‌شود، بار دیگر #مدینه رخت عزا بر تن می‌کند...

🍃پیکرِ غرق تیرش را به خاک می‌سپارند و ماتم #بقیع را به آغوش می‌کشد. زینب سر بر شانه برادرش از کوچه های بی‌وفای مدینه می‌گذرند.
اما حسین چه بگوید از داغِ دلش!!
سخت است برادری، برادرش را خاک کند.

#امان_از_غریبی😞

🕊به مناسبت سالروز #شهادت #امام_حسن_مجتبی(ع)

نویسنده : #زهرا_قائمی

#گرافیست_الشهدا #غربت_بقیع #من_امام_حسنی_ام #حسینی_شده_ی_امام_حسنم

▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
چند ساعتی از افطار گذشته و #زهر آرام آرام خود را به عمق جان می‌رساند.
جگرش می‌سوزد ولی افسوس که در خانه خود #غریب است

غربت میراث #مادریست.
دیروز میان #کوچه
امروز میان خانه
فردا میان #گودال
و آن سوی دیوار زنی که در رویای شاه بانویی غرق شده است

نگاه تارَش به کوزه آب اما فکرش میان کوچه های #بنی_هاشم است
نکند در این تاریکی، زینبش زمین بخورد!

چشم بر هم می‌گذارد که پرده حجره کنار می‌رود: "برادرم حسن"
و فرو می‌رود در آغوشی برادرانه...
#حسین_علیه‌السلام سرش را به دامن گرفته و زینب کنار بستر ،هق هقش را درون سینه آرام می‌کند

دستان برادر را می‌گیرد.سرد است، مانند دستان مادر وقتی از کوچه بازگشته بود

کمی آنطرف تر #عباس مردانه بغضش را فرو می‌دهد.دل نگران مولایش است، نکند داغِ کمر شکن برادر را تاب نیاورد!؟

چشمان بی‌فروغش روی اشک‌های #زینب خیره می‌ماند: "گریه نکن جان برادر، گریه نکن"

حسین لب می‌گشاید تا شاید پاسخِ سوالش،کمی از داغِ سینه حسن کم کند :"حسن جان! نمی‌گویی، آن روز میان کوچه ها، به مادرمان چه گذشت؟"
و پاسخش قطره اشکی می‌شود میانِ موهای سپیدِ برادر.
موهایِ سپیدی که یادگار کوچه است

در آستانه حجره، مادر را می‌بیند.با همان #چادر_خاکی، دست به پهلو منتظر اوست.
پشت سرش،#پیامبر و پدرش #علی با لبخند نگاهش می‌کنند.

زینب را به حسین می‌سپارد و حسین را به عباس.
صدای شیون که بلند می‌شود، بار دیگر #مدینه رخت عزا بر تن می‌کند

پیکرِ غرق تیرش را به خاک می‌سپارند وماتم #بقیع را به آغوش می‌کشد
زینب سر بر شانه برادرش از کوچه های بی‌وفای مدینه می‌گذرند.
اما حسین چه بگوید از داغِ دلش!!
سخت است برادری،برادرش را خاک کند.

#امان_از_غریبی

به مناسبت سالروز شهادت #امام_حسن_مجتبی(ع)

نویسنده : #زهرا_قائمی

#گرافیست_الشهدا #غربت_بقیع #من_امام_حسنی_ام #حسینی_شده_ی_امام_حسنم

🏴 ڪانال مدافعان حـــــرم 🏴
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
چند ساعتی از افطار گذشته و #زهر آرام آرام خود را به عمق جان می‌رساند.
جگرش می‌سوزد ولی افسوس که در خانه خود #غریب است

غربت میراث #مادریست.
دیروز میان #کوچه
امروز میان خانه
فردا میان #گودال
و آن سوی دیوار زنی که در رویای شاه بانویی غرق شده است

نگاه تارَش به کوزه آب اما فکرش میان کوچه های #بنی_هاشم است
نکند در این تاریکی، زینبش زمین بخورد!

چشم بر هم می‌گذارد که پرده حجره کنار می‌رود: "برادرم حسن"
و فرو می‌رود در آغوشی برادرانه...
#حسین_علیه‌السلام سرش را به دامن گرفته و زینب کنار بستر ،هق هقش را درون سینه آرام می‌کند

دستان برادر را می‌گیرد.سرد است، مانند دستان مادر وقتی از کوچه بازگشته بود

کمی آنطرف تر #عباس مردانه بغضش را فرو می‌دهد.دل نگران مولایش است، نکند داغِ کمر شکن برادر را تاب نیاورد!؟

چشمان بی‌فروغش روی اشک‌های #زینب خیره می‌ماند: "گریه نکن جان برادر، گریه نکن"

حسین لب می‌گشاید تا شاید پاسخِ سوالش،کمی از داغِ سینه حسن کم کند :"حسن جان! نمی‌گویی، آن روز میان کوچه ها، به مادرمان چه گذشت؟"
و پاسخش قطره اشکی می‌شود میانِ موهای سپیدِ برادر.
موهایِ سپیدی که یادگار کوچه است

در آستانه حجره، مادر را می‌بیند.با همان #چادر_خاکی، دست به پهلو منتظر اوست.
پشت سرش،#پیامبر و پدرش #علی با لبخند نگاهش می‌کنند.

زینب را به حسین می‌سپارد و حسین را به عباس.
صدای شیون که بلند می‌شود، بار دیگر #مدینه رخت عزا بر تن می‌کند

پیکرِ غرق تیرش را به خاک می‌سپارند وماتم #بقیع را به آغوش می‌کشد
زینب سر بر شانه برادرش از کوچه های بی‌وفای مدینه می‌گذرند.
اما حسین چه بگوید از داغِ دلش!!
سخت است برادری،برادرش را خاک کند.

#امان_از_غریبی

به مناسبت سالروز شهادت #امام_حسن_مجتبی(ع)

نویسنده : #زهرا_قائمی

#گرافیست_الشهدا #غربت_بقیع #من_امام_حسنی_ام #حسینی_شده_ی_امام_حسنم

🏴 ڪانال مدافعان حـــــرم 🏴
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ