سندیکالیسم در صنعت نشر

#قتل‌های_زنجیره‌ای
Канал
Бизнес
Образование
Политика
Новости и СМИ
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала سندیکالیسم در صنعت نشر
@IranPubWorkersПродвигать
222
подписчика
108
фото
27
видео
268
ссылок
ادمین: @IrPuWoSy تجمیع فعالیت‌های داوطلبانه برای آگاهی، تشکل‌یابی و همبستگی همه‌ی صنوف صنعت نشر کتاب در ایران و مبارزه با سانسور، استثمار و نادانی Syndicate of publishing workers in Iran
#در_چنین‌_روزی ۱۲ آذر ۱۳۷۷، محمد مختاری - شاعر، نویسنده، مترجم، محقق و از اعضای فعال کانون نویسندگان ایران - وقتی برای خرید از منزل خارج شده بود، ربوده شد و در جریان موسوم به قتلهای زنجیرهای سیاسی به قتل رسید.
به گفتۀ پسر او، سهراب مختاری، قتل‌ها و روند سرکوب «طی سال‌ها اتفاق افتاده بود، چیزی نبود که در پاییز ۷۷ وزارت اطلاعات تصمیم گرفته باشد این کار را بکند. گروه‌هایی در وزارت اطلاعات مسئول استراق سمع و بازجویی و تهدید نویسندگان بودند که سال‌ها از اوایل دهه ۷۰ این مسئولیت را داشتند و اگر واقعاً دادرسی می‌خواست صورت بگیرد، تمام این‌ها باید رو می‌شد، ولی متأسفانه این اتفاق نیفتاد و حتی کسانی هم که در آن زمان ادعا می‌کردند خواهان رسیدگی عادلانه به این پرونده‌اند، دست در دست نیروهای امنیتی در جمهوری اسلامی، معتقد بودند که نظام سیاسی‌شان به خطر می‌افتد.»
سهراب مختاری، ۲۲ سال پس از قتل محمد مختاری، آثار او را در وبسایت محمد مختاری جمع‌آوری و منتشر کرد. از بین کارهای او می‌توان به «تمرین مدارا»، «زاده اضطراب جهان»، «هفتاد سال عاشقانه» و «چشم مرکب» اشاره کرد.
منبع: تاریخ طبقه کارگر

#محمد_مختاری
#کانون_نویسندگان_ایران
#قتلهای_زنجیره_ای
#سندیکالیسم_در_صنعت_نشر
#سندیکای_کارکنان_صنعت_نشر
@IranPubWorker
در چنین‌ روزی، ۶ آذر ۱۳۷۳، علی‌اکبر سعیدی سیرجانی - نویسنده و پژوهشگر زبان فارسی و از مدافعین آزادی مطبوعات در دوره پهلوی و جمهوری اسلامی - پس از بازداشتی طولانی با شیاف پتاسیوم به قتل رسید. این جنایت یکی از سلسله قتلهای زنجیرهای سیاسی بود.
سیرجانی همواره بر آزادی قلم پافشاری می‌کرد و به شرایط اختناق و کنترل بر آثار ادبی اعتراض می‌نمود. او نامه معروفی به آیت‌الله خامنه‌ای دارد که در آن می‌نویسد: «چرا حکومت قانون را جانشین شیوه‌های بدنام‌کننده و واقعاً بی‌حاصل وزارت ارشاد نمی‌کنید و نویسندگانی را که مرتکب خلافی شده‌اند به محکمه نمی‌کشید…مادام که حلقوم متفکران و صاحب‌نظران از پنجۀ مخوف قانون‌شکنان وزارت ارشاد رهایی نیابد و حاصل عمری جان کندن اهل تحقیق از سلطۀ سلیقه و اغراض شخصی نرهد، یقین داشته باشید که در بر همین پاشنه می‌گردد.»
منبع: تاریخ طبقه کارگر

#قتلهای_زنجیره_ای
#سندیکالیسم_در_صنعت_نشر
#سندیکای_کارکنان_صنعت_نشر
@IranPubWorker
یادی از احمد میرعلایی، مترجمی که قربانی قتلهای زنجیرهای شد


در دوم آبان سال ۱۳۷۴ دشمنان آزادی که بزدلانه پناه در سایه می‌گیرند و رذیلانه به جنگ آفتاب می‌روند، احمد میرعلایی نویسنده، مترجم، ناشر و عضو کانون نویسندگان ایران را ربودند و در پیِ آن او را به قتل رساندند. او از نخستین قربانیان قتلهای سیاسی زنجیرهای در دهه‌ی هفتاد بود که مزدوران امنیتی در برنامه‌ای از پیش طراحی شده، حذف فیزیکی و قتل بسیاری از دگراندیشان، مخالفان سیاسی و نویسندگان عضو کانون نویسندگان را در دستور کار خود داشتند.

میرعلایی در فروردین ۱۳۲۱ در اصفهان زاده شد، ادبیات انگلیسی را تا مقطع کارشناسی در دانشگاه اصفهان به پایان برد و برای آموزش عالی در همین رشته به انگلستان و سپس فرانسه رفت، اما مقطع دکترا در دانشگاه سوربن را نیمه‌کاره رها کرد و به ایران بازگشت. از سال ۱۳۴۸ به تدریس در دانشگاه‌های گوناگون پرداخت و ۴ سالی نیز ویراستار آثار ادبی در انتشارات فرانکلین بود که تا ۱۳۵۱ ادامه یافت. در فاصله‌ی سال‌های ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۵ سردبیری مجله‌های کتاب امروز، فرهنگ و زندگی، آیندگان ادبی و جُنگ اصفهان را بر‌عهده داشت و در سال‌های ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۹ سرپرست «خانه فرهنگ ایران» در دهلی و کراچی بود. با بازگشت از هند و پاکستان به زادگاهش اصفهان رفت و کتاب‌فروشی و مرکز نشر آفتاب را در سال ۱۳۶۸ تأسیس کرد که فصل‌نامه‌ی «زنده‌رود» محصول آن روزگار است.

میرعلایی مترجمی پرکار بود که آثار ماندگار بسیاری از نویسندگان نام‌آور جهان چون بورخس، میلان کوندرا، اکتاویو پاز، گراهام گرین، جوزف کنراد، ویلیام گولدینگ، ادوارد م. فورستر، هرمان ملویل، واسکو پوپا و گاوین بنتاک را به فارسی برگرداند که برخی از آثارش، زیر تیغ سانسور از گزمگانِ ممیزی در امان نماندند و هرگز اجازه نشر نیافتند، از جمله رمان دوجلدیِ لارنس دارل به نام «چهارباغ‌های اسکندریه» که پس از چاپ بی‌درنگ خمیر شد.

احمد میرعلایی روشنفکری نواندیش و آگاه به زمانه‌ی خویش بود و در مقام نویسنده‌ تا پای جان همواره متعهد به آزادی اندیشه و بیان و نشر بی‌هیچ حصر و استثنا باقی ماند. در سال ۱۳۷۳ در پی دستگیری سعیدی سیرجانی، با وجود اختلاف موضع سیاسیِ سیرجانی با بسیاری از اعضای کانون نویسندگان ایران، میرعلایی در مخالفت با سانسور و در دفاع از آزادی بیان برای همگان، امضای خود را پای متن اعتراض به دستگیری سیرجانی و متن «ما نویسنده‌ایم» مشهور به بیانیه‌ی «۱۳۴ نویسنده» نگاشت.

چند ماهی پیش از قتل میرعلایی، وی.اس. نایپُل نویسنده‌ی هندی‌تبار و برنده‌ی نوبل ادبیات در سال ۲۰۰۱، سفری به ایران داشت و میرعلایی، در مقام مترجم آثار او، نایپُل را در سفرش به اصفهان همراهی کرد و تصویری واقعی و دیگرگونه از ایران به او ارائه داد که با تبلیعات و شعارهای حکومتیان تفاوتی شگرف داشت و در گزارشی که نایپُل بعدها از سفرش به ایران منتشر کرد، تأثیرگذار بود. احمد میرعلایی صبح روز سه‌شنبه ۲ آبان ۱۳۷۴ به قصد رفتن به کتاب‌فروشی از خانه بیرون رفت اما مرگ آدمی‌خوار در کمین او بود تا نشتر خود به جسم او فرو کند. پیکر او را شب‌هنگام در یکی از پس‌کوچه‌های اصفهان‌ یافتند که به دیوار تکیه داده بود. شواهد نشان داد که شب‌پرستانِ پنهان از دید با تزریق بیش از حد انسولین او را دچار سکته‌ی قلبی کرده و به کام مرگ فرستادند تا بر کتاب قطور سانسور برگی دیگر بیفزایند، اگرچه تاریخ نشان داد که آنان هرگز نتوانستند ندای آزادی‌خواهی را که امروز در همه‌جای ایران زمزمه‌ می‌شود، خاموش سازند.

یادش درخشان و یادگاران ارجمندش جاودان.

منبع: کانال کانون نویسندگان ایران

#احمد_میرعلایی
#قتل‌های_زنجیره‌ای
#کانون_نویسندگان_ایران
#سندیکالیسم_در_صنعت_نشر
#سندیکای_کارکنان_صنعت_نشر
@IranPubWorker
یادی از پیروز دوانی: مترجم قربانی قتلهای زنجیرهای

پیروز دوانی (۱۳۷۷-۱۳۴۰) نویسنده، روزنامه‌نگار،‌ پژوهش‌گر و فعال سیاسی، پس از دو بار دستگیری در دهه‌ی شصت و تحمل ۳ سال حبس، سال ۱۳۷۳ از زندان اوین آزاد شد و فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی خود را از سر گرفت. او در سوم شهریورماه ۱۳۷۷ به قصد منزل خواهرش از خانه بیرون رفت، مفقود شد و هرگز اثری از او به دست نیامد. قوه‌ی قضاییه با وجود اعتراف متهمان قتلهای سیاسی ۷۷ به اینکه پیروز دوانی نیز به قتل رسیده و جنازه‌اش را سوزانده و دفن کرده‌اند، این قتل را گردن نگرفت.
پیروز دوانی انسانی شجاع و متعهد بود که، بی‌اعتنا به سانسور و سرکوب حکومتی، با نشر جزوه‌ها و پژوهش‌های مستقل و آگاهی‌بخش فضای سراسر اختناق زیر سیطره‌ی جهنمیِ سعید امامی را در هم شکست. هنگامی‌که عمله‌ها‌ی ظلم فرج سرکوهی را ربودند، پیروز دوانی بود که «دردنامه‌ی تاریخیِ» سرکوهی را، که افشاگر رازهای نهانِ تهدیدها، پاپوش‌دوزی‌ها و پرونده‌سازی‌های امنیتی‌ برضد روشنفکران آزادی‌خواه و مستقل بود، در شمارگان گسترده تکثیر کرد و همین بی‌پروایی در تاختن دلیرانه بر دستگاه‌های دوزخی امنیتی از جمله دلایلی بود که به قتل او انجامید.
شجاعت پیروز دوانی ستودنی است و یادش ماندگار.
منبع: کانون نویسندگان ایران

#پیروز_دوانی
#قتل‌های_زنجیره‌ای
#سندیکالیسم_در_صنعت_نشر
#سندیکای_کارکنان_صنعت_نشر
@IranPubWorkers
امروز سالگرد یکی از قربانیان قتلهای زنجیرهای است: پیروز دوانی (۳ اردیبهشت ۱۳۴۰ در تهران - ۳ شهریور ۱۳۷۷ در تهران)
۲۵ سال پیش در چنین روزی، پیروز دوانی - نویسنده و روزنامه‌نگار؛ پژوهشگر و مترجم؛ تحلیل‌گر سیاسی و فعال مارکسیست؛ بنیان‌گذار، دبیر و سخنگوی «اتحاد برای دموکراسی در ایران» به قتل رسید.
پیروز دوانی که در دوران پس از انقلاب دو بار به زندان افتاده بود، در زمستان ۱۳۷۳ از زندان آزاد شد و به تلاش‌های خود برای همفکری و همگرایی میان نیروهای مخالف در جهت سرنگونی جمهوری اسلامی را از سر گرفت. او در «شرکت پژوهشی پیام پیروز» بولتن‌های «پیشرو» را با افشاگری و آگاهی عمومی منتشر می‌کرد.
روز سه‌شنبه ۳ شهریور ۱۳۷۷، پیروز دوانی از خانه به قصد رفتن به خانهٔ خواهرش خارج شد و دیگر بازنگشت.
اقتباس از صدای ماهی سیاه

#پیروز_دوانی
#قتل‌های_زنجیره‌ای
#سندیکالیسم_در_صنعت_نشر
#سندیکای_کارکنان_صنعت_نشر
@IranPubWorkers
انجمن جانیان علیه شاعران مرده
تداوم فشارها بر خانواده‌ی حمید حاجی‌زاده، شاعر قربانی در
قتلهای زنجیرهای


اروند حاجی‌زاده، فرزند حمید حاجی‌زاده، از قربانیان قتلهای زنجیرهای، به ۴۲ ماه زندان محکوم شده است.
رادیوفردا به نقل منبع آگاه نوشته است که اروند و برادرش ارس حاجی‌زاده در جریان اعتراضات اخیر «با پرونده‌سازی‌های متعدد» مواجه شدند و اکنون اروند با «اتهام ساختگی جعل سند» به حبس محکوم شده است.
حمید حاجی‌زاده، شاعر، نویسنده و از قربانیان قتلهای سیاسی در ایران معروف به قتلهای زنجیرهای، نیمه‌شب ۳۱ شهریور ۱۳۷۷ در کنار پسر ۹ساله‌اش، کارون، با ضربات چاقو در خانه‌اش در کرمان به قتل رسید.
وزارت اطلاعات در پاسخ به پیگیری‌های خانواده، نهایتاً قتل پدر و فرزند خانواده را «یک اشتباه ساده» خواند.

اروند حاجی‌زاده اسفند پارسال با هجوم نیروهای امنیتی به خانه‌اش بازداشت و با قرار وثیقه آزاد شده بود.
حمید حاجی‌زاده و فرزندانش اروند، کارون، و ارس/ کارون در ۹ سالگی به اتفاق پدرش در جریان قتلهای زنجیرهای ۷۷ به قتل رسید.
مغازه کفش‌فروشی ارس حاجی‌زاده در کرمان نیز در جریان اعتراضات سال گذشته از سوی نیروهای امنیتی پلمب شده بود.
اروند و ارس حاجی‌زاده هنگام قتل پدر و برادرشان ۱۶ و ۱۴ ساله بودند و اولین کسانی بودند که به صحنه قتل رسیدند.

وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در دی‌ماه ۱۳۷۷ با انتشار بیانیه‌ای مسئولیت قتل پروانه و داریوش فروهر، محمد مختاری و محمدجعفر پوینده را بر عهده گرفت و ادعا کرد گروهی از کارکنان «خودسر» این وزارتخانه در قتل آن‌ها دست داشته‌اند.
این وزارتخانه اما هرگز مسئولیت قتل حمید و کارون حاجی‌زاده را برعهده نگرفت، هم‌چنان‌که قتل ده‌ها دگراندیش و منتقد و نویسنده و مترجم دیگر را بر عهده نگرفت که در آن دوره زمانی هریک به‌گونه‌ای مشکوک اما معنادار به قتل رسیدند.

اروند حاجی‌زاده در سال ۱۳۹۹، بیست‌ودو سال پس از قتل پدر و برادرش، برای نخستین بار در مصاحبه با رادیوفردا گفت: «من فقط امیدوارم روال به گونه‌‌ای بشود که نه تنها قتل بابا و کارون و قتلهای زنجیره‌‌ای، که همه قتل‌هایی که این سال‌ها، ۴۲سال، رخ داده است به نتیجه برسد و حداقل نتیجه‌‌اش آن چیزی باشد که مردم از جان و دل می‌خواهند و آن آزادی کشورشان است.»
او در این مصاحبه گفت که از پیگیری پرونده در نظام جمهوری اسلامی ناامید است و تأکید کرد که «بعید می‌دانم تا روال فعلی باشد، این پرونده به نتیجه برسد» و گفته بود: «حالا دیگر دست مردم را می‌بوسیم.»

#قتل‌های_زنجیره‌ای
#حمید_حاجی‌زاده
#کمیته_حقوق_زندانیان
#سندیکالیسم_در_صنعت_نشر
#سندیکای_کارکنان_صنعت_نشر
@IranPubWorkers