ایران ما آریانا ایران بزرگ و کهن شاهنامه @IranArianaShahnameh

#جاسم
Канал
Логотип телеграм канала ایران ما آریانا ایران بزرگ و کهن شاهنامه	@IranArianaShahnameh
@IranArianaShahnamehПродвигать
2,11 тыс.
подписчиков
8,43 тыс.
фото
8,93 тыс.
видео
4,72 тыс.
ссылок
https://telegram.me/IranArianaShahnameh به مجله‌ی خبری تاریخی اجتماعی فرهنگی سینمایی خوش آمدید همیشه بخند،حتی در بدترین هنگامه ها،چراکه خنده بهترین و بدترین انتقام از این روزگار نیرنگ باز است @ArashMaad (آرش ماد اندیمشکی مغان)
ایران ما آریانا ایران بزرگ و کهن شاهنامه
@IranArianaShahnameh:
درود اینو ننوشتم که دور از جان به کسی توهین بشه
بی طرف نوشتم...
#دین #اسلام #مسیح #روحانی #جاسم #تجزیه_طلب
همانگونه که میدانید
موج شگفت انگیزی از مردم که دین تازه ای را پذیرفته اند
در کشور راه افتاده است
خاطره ی مادر یکی از این جوانها شنیدنیست
او میگوید:
فرزندش جاسم جوانی بسیار باورمند و از اخلاق و کردار پسندیده ای برخوردار بود💖
و دوستان بسیاری داشت و همه ی مراسم ها و آیین ها را پا به پای خانواده انجام میداد🌹
تا اینکه با یکی از دوستانش رفت و آمدشان هر روز بیشتر و بیشتر شد...😐
ناگفته نماند جاسم شیفته ی خوراک ماهی بود...🐟
تا اینکه،کم کم دریافتیم ،رفتارش دگرگون شده حتا دیگر میل به خوراک ماهی نیز ندارد...😒
پیگیری که کردیم...
گویا جاسم با یک روحانی فرانسوی آشنا شده و او به جاسم میگوید، برای اینکه پذیرفته شوی، باید نام خود را با یک نام اروپایی دگرگون کند😔 و هرگز خوراک ماهی نخورد تا در میان دوستانش به نام یک نو دین پذیرفته شود...
سپس روحانی سه بار او را با آب مقدس غسل داده
و هربار به او گفته است :
تو جاسم نیستی تو شارون هستی
تو جاسم نیستی،تو شارون هستی،
تو جاسم نیستی،تو شارون هستی...😔
سپس به او برای پیوستن به جامعه ی نو دینان خوش آمد میگویند...👏
ما به او گفتیم شارون نام زن است تو که مردی؟!
جاسم میگفت: هرچه روحانی بگوید درست است
میگفت:این هویت تازه را آنها برایش پسندیده اند و باید بپذیرد....
ولی جاسم که عاشق خوراک ماهی بود ، پس از چند روز کلافه و عصبی شده بود...
رفتارش دیگر، آن جاسم دوست داشتنی، همیشگی نبود...😢
حتا دیگر با هیچ کدام از خواهر و برادرانش نیز سخن نمیگفت
کوچکترین سخن برابر بود با درگیری و رفتن از خانه...
مادر جاسم در ادامه میگوید:😳
یک روز با یک گاز پیکنیک و یک پلاستیک سیاه که نمیدانم در آن چه بود سراسیمه به خانه آمد و به درون اتاقش رفت و در را بست...
من و پدرش نگران شدیم😔
پدرش گفت: جاسم کجا رفت؟! در دستش چه بود؟!
پس از اندکی فریادهای جاسم را شنیدیم...
سراسیمه و آشفته به سمت اتاقش رفتیم و در را با هر ترفندی بود گشودیم...
*مادر جاسم همچنان که اشک میریخت ادامه داد...
هردویمان شگفت زده شده بودیم ، باورمان نمیشد...😳
جاسم یک ماهی را در دست گرفته و به گونه ای که آن را روی گازپیکنیک باد میزد ، با صدای بلند فریاد میزد و میگفت:
تو ماهی نیستی ، تو بادمجان هستی...
تو ماهی نیستی
تو بادمجان هستی....
تو ماهی نیستی ،
تو بادمجان هستی...
و این است داستان همان ها که به زور هویت و اصل خود را میخواهند فراموش کنند
همان هایی که خود را ایرانی نمیدانند و سودای نوکری باکو و عثمانی و عرستان را در سر دارند...
پایان😐😎
#آرش_ماد_اندیمشکی_مغان
https://telegram.me/IranArianaShahnameh
ایران ما آریانا ایران بزرگ و کهن شاهنامه
@IranArianaShahnameh:
درود اینو ننوشتم که دور از جان به کسی توهین بشه
بی طرف نوشتم...
#دین #اسلام #مسیح #روحانی #جاسم #تجزیه_طلب
همانگونه که میدانید
موج شگفت انگیزی از مردم که دین تازه ای را پذیرفته اند
در کشور راه افتاده است
خاطره ی مادر یکی از این جوانها شنیدنیست
او میگوید:
فرزندش جاسم جوانی بسیار باورمند و از اخلاق و کردار پسندیده ای برخوردار بود💖
و دوستان بسیاری داشت و همه ی مراسم ها و آیین ها را پا به پای خانواده انجام میداد🌹
تا اینکه با یکی از دوستانش رفت و آمدشان هر روز بیشتر و بیشتر شد...😐
ناگفته نماند جاسم شیفته ی خوراک ماهی بود...🐟
تا اینکه،کم کم دریافتیم ،رفتارش دگرگون شده حتا دیگر میل به خوراک ماهی نیز ندارد...😒
پیگیری که کردیم...
گویا جاسم با یک روحانی فرانسوی آشنا شده و او به جاسم میگوید، برای اینکه پذیرفته شوی، باید نام خود را با یک نام اروپایی دگرگون کند😔 و هرگز خوراک ماهی نخورد تا در میان دوستانش به نام یک نو دین پذیرفته شود...
سپس روحانی سه بار او را با آب مقدس غسل داده
و هربار به او گفته است :
تو جاسم نیستی تو شارون هستی
تو جاسم نیستی،تو شارون هستی،
تو جاسم نیستی،تو شارون هستی...😔
سپس به او برای پیوستن به جامعه ی نو دینان خوش آمد میگویند...👏
ما به او گفتیم شارون نام زن است تو که مردی؟!
جاسم میگفت: هرچه روحانی بگوید درست است
میگفت:این هویت تازه را آنها برایش پسندیده اند و باید بپذیرد....
ولی جاسم که عاشق خوراک ماهی بود ، پس از چند روز کلافه و عصبی شده بود...
رفتارش دیگر، آن جاسم دوست داشتنی، همیشگی نبود...😢
حتا دیگر با هیچ کدام از خواهر و برادرانش نیز سخن نمیگفت
کوچکترین سخن برابر بود با درگیری و رفتن از خانه...
مادر جاسم در ادامه میگوید:😳
یک روز با یک گاز پیکنیک و یک پلاستیک سیاه که نمیدانم در آن چه بود سراسیمه به خانه آمد و به درون اتاقش رفت و در را بست...
من و پدرش نگران شدیم😔
پدرش گفت: جاسم کجا رفت؟! در دستش چه بود؟!
پس از اندکی فریادهای جاسم را شنیدیم...
سراسیمه و آشفته به سمت اتاقش رفتیم و در را با هر ترفندی بود گشودیم...
*مادر جاسم همچنان که اشک میریخت ادامه داد...
هردویمان شگفت زده شده بودیم ، باورمان نمیشد...😳
جاسم یک ماهی را در دست گرفته و به گونه ای که آن را روی گازپیکنیک باد میزد ، با صدای بلند فریاد میزد و میگفت:
تو ماهی نیستی ، تو بادمجان هستی...
تو ماهی نیستی
تو بادمجان هستی....
تو ماهی نیستی ،
تو بادمجان هستی...
و این است داستان همان ها که به زور هویت و اصل خود را میخواهند فراموش کنند
همان هایی که خود را ایرانی نمیدانند و سودای نوکری باکو و عثمانی و عرستان را در سر دارند...
پایان😐😎
#آرش_ماد_اندیمشکی_مغان
https://telegram.me/IranArianaShahnameh
ایران ما آریانا ایران بزرگ و کهن شاهنامه
@IranArianaShahnameh:
درود اینو ننوشتم که دور از جان به کسی توهین بشه
بی طرف نوشتم...
#دین #اسلام #مسیح #روحانی #جاسم #تجزیه_طلب
همانگونه که میدانید
موج شگفت انگیزی از مردم که دین تازه ای را پذیرفته اند
در کشور راه افتاده است
خاطره ی مادر یکی از این جوانها شنیدنیست
او میگوید:
فرزندش جاسم جوانی بسیار باورمند و از اخلاق و کردار پسندیده ای برخوردار بود💖
و دوستان بسیاری داشت و همه ی مراسم ها و آیین ها را پا به پای خانواده انجام میداد🌹
تا اینکه با یکی از دوستانش رفت و آمدشان هر روز بیشتر و بیشتر شد...😐
ناگفته نماند جاسم شیفته ی خوراک ماهی بود...🐟
تا اینکه،کم کم دریافتیم ،رفتارش دگرگون شده حتا دیگر میل به خوراک ماهی نیز ندارد...😒
پیگیری که کردیم...
گویا جاسم با یک روحانی فرانسوی آشنا شده و او به جاسم میگوید، برای اینکه پذیرفته شوی، باید نام خود را با یک نام اروپایی دگرگون کند😔 و هرگز خوراک ماهی نخورد تا در میان دوستانش به نام یک نو دین پذیرفته شود...
سپس روحانی سه بار او را با آب مقدس غسل داده
و هربار به او گفته است :
تو جاسم نیستی تو شارون هستی
تو جاسم نیستی،تو شارون هستی،
تو جاسم نیستی،تو شارون هستی...😔
سپس به او برای پیوستن به جامعه ی نو دینان خوش آمد میگویند...👏
ما به او گفتیم شارون نام زن است تو که مردی؟!
جاسم میگفت: هرچه روحانی بگوید درست است
میگفت:این هویت تازه را آنها برایش پسندیده اند و باید بپذیرد....
ولی جاسم که عاشق خوراک ماهی بود ، پس از چند روز کلافه و عصبی شده بود...
رفتارش دیگر، آن جاسم دوست داشتنی، همیشگی نبود...😢
حتا دیگر با هیچ کدام از خواهر و برادرانش نیز سخن نمیگفت
کوچکترین سخن برابر بود با درگیری و رفتن از خانه...
مادر جاسم در ادامه میگوید:😳
یک روز با یک گاز پیکنیک و یک پلاستیک سیاه که نمیدانم در آن چه بود سراسیمه به خانه آمد و به درون اتاقش رفت و در را بست...
من و پدرش نگران شدیم😔
پدرش گفت: جاسم کجا رفت؟! در دستش چه بود؟!
پس از اندکی فریادهای جاسم را شنیدیم...
سراسیمه و آشفته به سمت اتاقش رفتیم و در را با هر ترفندی بود گشودیم...
*مادر جاسم همچنان که اشک میریخت ادامه داد...
هردویمان شگفت زده شده بودیم ، باورمان نمیشد...😳
جاسم یک ماهی را در دست گرفته و به گونه ای که آن را روی گازپیکنیک باد میزد ، با صدای بلند فریاد میزد و میگفت:
تو ماهی نیستی ، تو بادمجان هستی...
تو ماهی نیستی
تو بادمجان هستی....
تو ماهی نیستی ،
تو بادمجان هستی...
و این است داستان همان ها که به زور هویت و اصل خود را میخواهند فراموش کنند
همان هایی که خود را ایرانی نمیدانند و سودای نوکری باکو و عثمانی و عرستان را در سر دارند...
پایان😐😎
#آرش_ماد_اندیمشکی_مغان
https://telegram.me/IranArianaShahnameh