ایران ما آریانا ایران بزرگ و کهن شاهنامه @IranArianaShahnameh

مهاباد ، جوانرود .... حامد اسماعیلیون و معصومه قمی کلا در گردهمایی هاشون پرچم بارزانی رو به نام ایرانیان پخش کردن و بهانه ی کشتار مردم کردستان را برای جمهوری اسلامی صهیونیستی کودک کش بعثی جور کردن.... بارها گفتیم ماموریت اینها چیست ولی به جای اندیشیدن در مغز یکسری ها پهن هست و اگر امروز هم ماموریت این مزدوران رو درک نکنن به راستی دیگه امیدی بهشون نیست ....
💥 چند هفته پیش ،روزی که در کانادا گردهمایی بود نوشتم 👇

💥دیدید یاموج ماجوج تریبون تریبون داشتن و سخنرانی کردن ولی هیچکسی از سمت میهن پرستان سخنرانی نکرد...
تازه گفتن کسی درفش شیر و خورشید رو نیاره... چون چنددستگی و تفرقه ایجاد میکنه!!!!!
آخه لعنتیا درفش ملی و راستین ایران زمین با کی تفرقه ایجاد می‌کنه؟! مگر دشمن ایران...!!!

💥همین امروز جمهوری اسلامی صهیونیستی کودک کش بعثی داره به ملت تهمت میزنه و میگه که شما #تجزیه_طلب هستید ، شما از آزادی لخت شدن میخوایید... این آقا با این سخنرانها هر دو بهانه رو فراهم کرد
اینها با هماهنگی حکومت و رسانه‌های اهریمنی همون کار بی‌بی‌سی سال پنجاه و هفت رو دارن تکرار میکنن....

ولی دست خوش،بهترین کار رو میهن پرستان انجام دادن
درگیر نشدن
چون برای دیده شدن نیازی به هوچیگری نداریم
از هوا و زمین پرچم های شیر و خورشید در برلین درخشید
ولی یادتون باشه اگر میهن پرستان چنین کاری میکردن و به اینها تریبون نمیدادند به چه صحرای کربلایی میزدن😁 دموکراسی اینها این 👇 است

💥میگن چرا شاهزاده فراخوان نداده😑 میگم پس اینایی که با پرچم شیر و خورشید اومدن کی بودن؟ شاهزاده هم خودش توی واشنگتن شرکت کرد، میگن نه اینا رو اسماعیلیون آورد ، میگم اسماعیلیون که گفت پرچم شیروخورشید نیارید .. میگه تو دنیال تفرقه ای😑می‌دونی جواد سلیمانی که همراه اسماعیلیون هست پسر منصور سلیمانی نماینده ی اصلاح طلب شهر بابک هست😑

.
.
💥چهار دهه ملت ایران را تفنگ بدست نشان دادید ولی همه دیدند تفنگها و ترور یستها خود حکومتی ها هستند

https://t.me/IranArianaShahnameh/24745

ایران ما آریانا ایران بزرگ و کهن شاهنامه
@IranArianaShahnameh:
درود اینو ننوشتم که دور از جان به کسی توهین بشه
بی طرف نوشتم...
#دین #اسلام #مسیح #روحانی #جاسم #تجزیه_طلب
همانگونه که میدانید
موج شگفت انگیزی از مردم که دین تازه ای را پذیرفته اند
در کشور راه افتاده است☝
خاطره ی مادر یکی از این جوانها شنیدنیست
او میگوید:
فرزندش جاسم جوانی بسیار باورمند و از اخلاق و کردار پسندیده ای برخوردار بود💖
و دوستان بسیاری داشت و همه ی مراسم ها و آیین ها را پا به پای خانواده انجام میداد🌹
تا اینکه با یکی از دوستانش رفت و آمدشان هر روز بیشتر و بیشتر شد...😐
ناگفته نماند جاسم شیفته ی خوراک ماهی بود...🐟
تا اینکه،کم کم دریافتیم ،رفتارش دگرگون شده حتا دیگر میل به خوراک ماهی نیز ندارد...😒
پیگیری که کردیم...
گویا جاسم با یک روحانی فرانسوی آشنا شده و او به جاسم میگوید، برای اینکه پذیرفته شوی، باید نام خود را با یک نام اروپایی دگرگون کند😔 و هرگز خوراک ماهی نخورد تا در میان دوستانش به نام یک نو دین پذیرفته شود...
سپس روحانی سه بار او را با آب مقدس غسل داده
و هربار به او گفته است :
تو جاسم نیستی تو شارون هستی
تو جاسم نیستی،تو شارون هستی،
تو جاسم نیستی،تو شارون هستی...😔
سپس به او برای پیوستن به جامعه ی نو دینان خوش آمد میگویند...👏
ما به او گفتیم شارون نام زن است تو که مردی؟!
جاسم میگفت: هرچه روحانی بگوید درست است
میگفت:این هویت تازه را آنها برایش پسندیده اند و باید بپذیرد....
ولی جاسم که عاشق خوراک ماهی بود ، پس از چند روز کلافه و عصبی شده بود...
رفتارش دیگر، آن جاسم دوست داشتنی، همیشگی نبود...😢
حتا دیگر با هیچ کدام از خواهر و برادرانش نیز سخن نمیگفت
کوچکترین سخن برابر بود با درگیری و رفتن از خانه...
مادر جاسم در ادامه میگوید:😳
یک روز با یک گاز پیکنیک و یک پلاستیک سیاه که نمیدانم در آن چه بود سراسیمه به خانه آمد و به درون اتاقش رفت و در را بست...
من و پدرش نگران شدیم😔
پدرش گفت: جاسم کجا رفت؟! در دستش چه بود؟!
پس از اندکی فریادهای جاسم را شنیدیم...
سراسیمه و آشفته به سمت اتاقش رفتیم و در را با هر ترفندی بود گشودیم...
*مادر جاسم همچنان که اشک میریخت ادامه داد...
هردویمان شگفت زده شده بودیم ، باورمان نمیشد...😳
جاسم یک ماهی را در دست گرفته و به گونه ای که آن را روی گازپیکنیک باد میزد ، با صدای بلند فریاد میزد و میگفت:
تو ماهی نیستی ، تو بادمجان هستی...
تو ماهی نیستی
تو بادمجان هستی....
تو ماهی نیستی ،
تو بادمجان هستی...
و این است داستان همان ها که به زور هویت و اصل خود را میخواهند فراموش کنند
همان هایی که خود را ایرانی نمیدانند و سودای نوکری باکو و عثمانی و عرستان را در سر دارند...
پایان😐😎
#آرش_ماد_اندیمشکی_مغان
https://telegram.me/IranArianaShahnameh

ویدئویی که وزیر ارتباطات در محکومیت یورش تروریستی صبح امروز در اهواز پخش کرد!!!!!!!!!!

🇮🇷ایران خبر

@IranArianaShahnameh

#هویت_طلب #تجزیه_طلب

ایران ما آریانا ایران بزرگ و کهن شاهنامه
@IranArianaShahnameh:
درود اینو ننوشتم که دور از جان به کسی توهین بشه
بی طرف نوشتم...
#دین #اسلام #مسیح #روحانی #جاسم #تجزیه_طلب
همانگونه که میدانید
موج شگفت انگیزی از مردم که دین تازه ای را پذیرفته اند
در کشور راه افتاده است☝
خاطره ی مادر یکی از این جوانها شنیدنیست
او میگوید:
فرزندش جاسم جوانی بسیار باورمند و از اخلاق و کردار پسندیده ای برخوردار بود💖
و دوستان بسیاری داشت و همه ی مراسم ها و آیین ها را پا به پای خانواده انجام میداد🌹
تا اینکه با یکی از دوستانش رفت و آمدشان هر روز بیشتر و بیشتر شد...😐
ناگفته نماند جاسم شیفته ی خوراک ماهی بود...🐟
تا اینکه،کم کم دریافتیم ،رفتارش دگرگون شده حتا دیگر میل به خوراک ماهی نیز ندارد...😒
پیگیری که کردیم...
گویا جاسم با یک روحانی فرانسوی آشنا شده و او به جاسم میگوید، برای اینکه پذیرفته شوی، باید نام خود را با یک نام اروپایی دگرگون کند😔 و هرگز خوراک ماهی نخورد تا در میان دوستانش به نام یک نو دین پذیرفته شود...
سپس روحانی سه بار او را با آب مقدس غسل داده
و هربار به او گفته است :
تو جاسم نیستی تو شارون هستی
تو جاسم نیستی،تو شارون هستی،
تو جاسم نیستی،تو شارون هستی...😔
سپس به او برای پیوستن به جامعه ی نو دینان خوش آمد میگویند...👏
ما به او گفتیم شارون نام زن است تو که مردی؟!
جاسم میگفت: هرچه روحانی بگوید درست است
میگفت:این هویت تازه را آنها برایش پسندیده اند و باید بپذیرد....
ولی جاسم که عاشق خوراک ماهی بود ، پس از چند روز کلافه و عصبی شده بود...
رفتارش دیگر، آن جاسم دوست داشتنی، همیشگی نبود...😢
حتا دیگر با هیچ کدام از خواهر و برادرانش نیز سخن نمیگفت
کوچکترین سخن برابر بود با درگیری و رفتن از خانه...
مادر جاسم در ادامه میگوید:😳
یک روز با یک گاز پیکنیک و یک پلاستیک سیاه که نمیدانم در آن چه بود سراسیمه به خانه آمد و به درون اتاقش رفت و در را بست...
من و پدرش نگران شدیم😔
پدرش گفت: جاسم کجا رفت؟! در دستش چه بود؟!
پس از اندکی فریادهای جاسم را شنیدیم...
سراسیمه و آشفته به سمت اتاقش رفتیم و در را با هر ترفندی بود گشودیم...
*مادر جاسم همچنان که اشک میریخت ادامه داد...
هردویمان شگفت زده شده بودیم ، باورمان نمیشد...😳
جاسم یک ماهی را در دست گرفته و به گونه ای که آن را روی گازپیکنیک باد میزد ، با صدای بلند فریاد میزد و میگفت:
تو ماهی نیستی ، تو بادمجان هستی...
تو ماهی نیستی
تو بادمجان هستی....
تو ماهی نیستی ،
تو بادمجان هستی...
و این است داستان همان ها که به زور هویت و اصل خود را میخواهند فراموش کنند
همان هایی که خود را ایرانی نمیدانند و سودای نوکری باکو و عثمانی و عرستان را در سر دارند...
پایان😐😎
#آرش_ماد_اندیمشکی_مغان
https://telegram.me/IranArianaShahnameh

ایران ما آریانا ایران بزرگ و کهن شاهنامه
@IranArianaShahnameh:
درود اینو ننوشتم که دور از جان به کسی توهین بشه
بی طرف نوشتم...
#دین #اسلام #مسیح #روحانی #جاسم #تجزیه_طلب
همانگونه که میدانید
موج شگفت انگیزی از مردم که دین تازه ای را پذیرفته اند
در کشور راه افتاده است☝
خاطره ی مادر یکی از این جوانها شنیدنیست
او میگوید:
فرزندش جاسم جوانی بسیار باورمند و از اخلاق و کردار پسندیده ای برخوردار بود💖
و دوستان بسیاری داشت و همه ی مراسم ها و آیین ها را پا به پای خانواده انجام میداد🌹
تا اینکه با یکی از دوستانش رفت و آمدشان هر روز بیشتر و بیشتر شد...😐
ناگفته نماند جاسم شیفته ی خوراک ماهی بود...🐟
تا اینکه،کم کم دریافتیم ،رفتارش دگرگون شده حتا دیگر میل به خوراک ماهی نیز ندارد...😒
پیگیری که کردیم...
گویا جاسم با یک روحانی فرانسوی آشنا شده و او به جاسم میگوید، برای اینکه پذیرفته شوی، باید نام خود را با یک نام اروپایی دگرگون کند😔 و هرگز خوراک ماهی نخورد تا در میان دوستانش به نام یک نو دین پذیرفته شود...
سپس روحانی سه بار او را با آب مقدس غسل داده
و هربار به او گفته است :
تو جاسم نیستی تو شارون هستی
تو جاسم نیستی،تو شارون هستی،
تو جاسم نیستی،تو شارون هستی...😔
سپس به او برای پیوستن به جامعه ی نو دینان خوش آمد میگویند...👏
ما به او گفتیم شارون نام زن است تو که مردی؟!
جاسم میگفت: هرچه روحانی بگوید درست است
میگفت:این هویت تازه را آنها برایش پسندیده اند و باید بپذیرد....
ولی جاسم که عاشق خوراک ماهی بود ، پس از چند روز کلافه و عصبی شده بود...
رفتارش دیگر، آن جاسم دوست داشتنی، همیشگی نبود...😢
حتا دیگر با هیچ کدام از خواهر و برادرانش نیز سخن نمیگفت
کوچکترین سخن برابر بود با درگیری و رفتن از خانه...
مادر جاسم در ادامه میگوید:😳
یک روز با یک گاز پیکنیک و یک پلاستیک سیاه که نمیدانم در آن چه بود سراسیمه به خانه آمد و به درون اتاقش رفت و در را بست...
من و پدرش نگران شدیم😔
پدرش گفت: جاسم کجا رفت؟! در دستش چه بود؟!
پس از اندکی فریادهای جاسم را شنیدیم...
سراسیمه و آشفته به سمت اتاقش رفتیم و در را با هر ترفندی بود گشودیم...
*مادر جاسم همچنان که اشک میریخت ادامه داد...
هردویمان شگفت زده شده بودیم ، باورمان نمیشد...😳
جاسم یک ماهی را در دست گرفته و به گونه ای که آن را روی گازپیکنیک باد میزد ، با صدای بلند فریاد میزد و میگفت:
تو ماهی نیستی ، تو بادمجان هستی...
تو ماهی نیستی
تو بادمجان هستی....
تو ماهی نیستی ،
تو بادمجان هستی...
و این است داستان همان ها که به زور هویت و اصل خود را میخواهند فراموش کنند
همان هایی که خود را ایرانی نمیدانند و سودای نوکری باکو و عثمانی و عرستان را در سر دارند...
پایان😐😎
#آرش_ماد_اندیمشکی_مغان
https://telegram.me/IranArianaShahnameh