✍️ عبدالمجید ارفعی، تاریخدانی کهنسال، عبدالمجید ارفعی، به قدمت خشتهای ایلام باستان، به تجربه و سرسختی خطوط میخی در دل سنگها و خشتهای پخته است؛ به دانایی رمزگویان ِ معابد بینالنهرین؛ به دانایی پیشگویان ِ یونان باستان. اما امروز، آنجا، پشت میزی نشسته است: سرانجام گذاشتهاند بنشیند. به سختی نفس میکشد، اما با آرامش و شادی یک کودک بازیگوش سخن میگوید: از خشتهای دوردستی که دوست داشت به ایران بیاورد، تا ما خام نمانیم که ماندیم؛ از سخنان افسانهواری که باید فهمید چه بودند تا بفهمیم چه هستیم. مرد ِ کهن ِ خطوط ِ رمزآلود ِ آن سوی درک ِ ما.
✍️ فرهنگ ما، در باغهای افسانهای و شگفت انگیزش، در فضاهای پیچیده معماری، در نقشهای بیپایان، درختان و چشمههای تشنه قالیهایش، گویای هندسهای است که زبان خاموش ِ شکلهای زنده را به زندگی پر آواز خطوط و تقابل رنگهایی در سکوت و خلاء به یکدیگر پیوند می زند. و مرتضی ممیز است که با گرافیسم خود، با زندگی و عشقی که به خطوط، رنگها، نشانهها، نمادها، در همآمیزی خیال و هندسه، داشت به بالاترین مرزهای بیان معنا، برفراز و فراسوی زبان واژگان رسید و خود بدل به یک نشانه، به یک طرح و به یک نماد برای زیبایی شد.