اگر #شخص به مرحلهای نرسیده باشد که احساس هویت و « #من_بودن» بکند، از معشوق خود #بتی خواهد ساخت . او با #قوای خود بیگانه شده است و آنها را در معشوق خود، که او را همانند #خیر_مطلق_میپرستد و #تجسم همهی عشق، همهی #روشنایی و همهی #خوشی میداند، منعکس میکند . در این وضع او خود را از #احساس هر نوع قدرتی #محروم میکند و به جای اینکه #خود را در #معشوق پیدا کند، در او #گم میشود . چون معمولاً هیچکس نمیتواند تا #پایان کار طبق انتظارات #بندهای که اسیر عشق خویش است رفتار کند، ناگزیر #سرخوردگی پیش خواهد آمد و درمان آن یافتن #بتی جدید است؛ و اغلب این دور بیپایان همچنان ادامه مییابد.