#شعر_طنز: تنظیم خانواده
مجموعه: محکمهی الهی
سروده: خلیل جوادی
هيچ ميدونين چرا طلاق زياده؟
چرا شُله پيچای خانواده؟
يه ريشترم که زندگی بلرزه
همون دقيقه پيچ و مُهره هرزه
بايد يهجور باشه مُهره با پيچ
وگرنه کُلّ زندگيت ميشه هيچ
خواستی اگه با کسی وصلت کنی
بايد يهکم سايزشو دقّت کنی
نگو درستش میکنم سه روزه
خرابترم ميشه دلت میسوزه
زنت اگه مثل خودت نباشه
دو روز ديگه تو خونهی باباشه
چرا ميخوای رِزوَهشو تغيير بدی؟
نيومده به طفلکی گير بدی!
چرا ميخوای نوششو نيشش کنی؟
مُهرهی نمره پنجو شيشش کنی؟
تو که خودت سايزتو داری از پيش
برو پیِ مُهرهی نمرهی شيش
اين که ميگم نمرهی اخلاقيه
بقيهی چيزا هنوز باقيه
همّهچیمون از روی خودخواهيه
تصوّراتمون هَمَش واهيه
از تهِ شوش بگير برو تا جردن
دروغ شده عینهو آب خوردن
رفيقمون توی پی.اچ.دی گيره
ميخواد بره دی.اچ.پی هم بگيره(*)
يارو خودش هرکاری خواسته کرده
دنبالِ دخترِ نجيب میگرده
ميخواد مث هلو رسيده باشه
آفتاب و مهتابام نديده باشه
دختره، ميدانِ مانورش کمه
امّا اونم عين خودت آدمه
شايد اونم کسی رو ديده باشه
يکیدوبار دلش تپيده باشه
اين چيزا بين آدما ذاتيه
اون که اينارو نداره قاطيه
دخترِ بيچاره که شکل ماهه
چيکار کنه که قلب تو سياهه؟
خدا به اون هرچی قشنگی داده
از نظر تو مايهی فساده
بهش ميگی از تو خونه جُم نخور
هرچی بگه ميگی صداتو ببُر
تو خونه فُحش و اخم و دادوبيداد
توی خيابونم که گشت ارشاد
بايد بری کُلاتو قاضی کنی
يهخورده تمرين رياضی کنی
دلت ميخواد تو هردقيقه و رُب
هرچی ميگی اونم فقط بگه خُب
امّا مهمّه "خُب" چه جوری باشه
از ته دل باشه يا زوری باشه
خُبای کوتاه و کشيده داريم
خُبای بیحال ولهيده داريم
فرق اينا زمين تا آسمونه
آدم بايد اين چيزا رو بدونه
مثل دوتا رديف توی مثنوی
يه خُب بايد بگی يه خُب بشنوی
يه بيتِ خوب، با دوتا خُب قشنگه
يکی خُبش کم بشه کار میلنگه
تا پسرا بهم نگفتن «چرا؟»
يهخورده هم برم سرِ دخترا
بعدِ چهار سال پشتِ کنکور
قبول شدی يه جای دور با زور
آخرِ سر گرفتی با هنّوهن
ليسانسِ درّهتپّه از رودهن
نشستی خونه گِل لگد میکنی
خواستگارای خوبو رد میکنی
به خاطر اينکه ليسانس داری
بیخود و بیجهت کلاس ميذاری
چرا بايد تو که ليسانسه مونی؟
از رو کتاب، متنو غلط بخونی؟
يه نکتهای میگم که يادت نره
ليسانس خوبه، ولی سواد بهتره
ميگی فلانی که باباش وزيره
روزی هزاردفعه برات میميره
برای سرکار که بابات عوامه
فکرای اينجوری خيالِ خامه
آخه بابا، اونکه باباش وزيره
مگه خُله بياد تو رو بگيره؟
هرجا ميری کلّی طلا باهاته
تموم دغدغت النگوهاته
توی طلا فروشيا پلاسی
به اين ميگن آخرِ بیکلاسی
میخوای مثِ عروسِ قصّهها شی
کلّ نداشتههاتو داشته باشی
هزار اميد و آرزو باهاته
اينا اميد نيست، عُقدههاته
شوهر بيچاره که کارمنده
چه میدونه قيمت بنز چنده
فرشای شوهرت که زير پاته
بِهْ از گليمِ پارهی باباته
صبرِ اونم يهدفعهای سر مياد
صدای آژيرِ خطر در مياد
وقتی ببينه زندگيش سياهه
چارهی کار توی دادگاهه
* دی. اچ. پی=دخترِ حاجی پولدار
خلیل جوادی
@mohsensarkhosh_khatkhatiii