تعالی یا حلول
الهیات پروتستان از آغاز با دو واژه در مورد خدا صحبت می کند: تعالی و حلول . این دو واژه با همدیگر از دو ماهیت خداوند صحبت می کنند. در تفسیر کاملا رادیکال از امر متعالی، خدا «کاملا دیگری» است و برای مردم امر رازآلود است و کیفیتی کاملا متفاوت از انسان می باشد و درباره او سخنی نمی توان گفت.
برای این که به درستی در مورد خدا صحبت کنیم باید از فرمول «انکار» بهره برد که همه آنچه که می توانیم درباره خدا بگوئیم، همه آنچه که در باره خدا شناختی است این است که خدا نیست. در این صورت اگر این فرمول را تضعیف و جزئی کنیم تا حدودی خدا همان قاضی است. پروردگاری است که نافرمانان را مجازات می کند. قدرت مطلق دارد و درک او برای انسان ممکن نیست. این همان خدایی است که به موسی می گوید: «من هستم که هستم.» Exodus 3:14
موضع مناسب در مقابل این پرودگار، تواضع، خودشکنی و ترس است.
اما خشونت متعالی بودن خداوند با حلول در تقابل است. خدا با قرار دادن خود در تاریخ بشر وارد عمل می شود. قضاوت او با رحمت مخلوط است. او در درجه اول یک نیروی رحمانی در تلاشها و فعالیتهای انسان است. خدا مردمش را دوست دارد تا آنجا که بشر را در طرحی از رستگاری شکل می دهد.
با تحولات اجتماعی و فرهنگی قرن نوزدهم، از خشونت تقدیر به نحو زیادی کاسته می شود و انسان در طرح رستگاری خود شریک می شود. مذهب اوانجلی بر در دسترس بودن خدا تاکید دارد و خوشبینی به فطرت انسان افزایش می یابد.
در برداشت حلولی از خداوند او نگران، همراه و عاشق بشر است و در تصویر متعالی او چهره ای مهیب برای بشر دارد.
G. Witten, Marsha(1993), All Is Forgiven: The Secular Message in American Protestantism, Princeton University Press, Princeton, New Jersy
#همه_آمرزیده_میشوند#سکولاریسم#تعالی#حلول#پروتستانتیسم@Fdparizi