سهش

#سکولاریسم
Канал
Логотип телеграм канала سهش
@FdpariziПродвигать
520
подписчиков
317
фото
55
видео
162
ссылки
فاطمه دلاوری پاریزی دانشجوی دکتری فلسفه غرب، دانشگاه تهران سهش، شاید طریق حقیقت است. سهش از ریشه سهستن به معنی نگریستن است، ترسیدن و ظاهر شدن... زیبایی‌شناسی ایدئالیسم آلمانی فلسفه فرهنگ، سیاست، اخلاق و... @fdparizi ادمین: @FatemehDelavari
http://phm.znu.ac.ir/article_32201.html

فلسفۀ دین هگل: دیالکتیکِ تثلیث در رابطۀ سکولار خدا و جهان

نویسندگان:
سید حمید طالب‌زاده
فاطمه دلاوری پاریزی


چکیده:

پرسش از رابطۀ خداوند و جهان، در طول تاریخ فلسفه، پرسشی همواره مهم و حیاتی بوده است. این رابطه گاه رابطه‌ای جدی و آن‌به‌آن و متصل و گاه منفصل و اصطلاحاً سکولار است. در این نوشتار تلاش شده که بر مبنای فلسفۀ دین هگل، فیلسوف مهمی که به بازتفسیر مسیحیت می‌پردازد، به ایضاح رابطۀ خدا و جهان در نظرگاه وی پرداخته شود: جایگاه خداوند در جهان چیست؟ برای این کار، پس از طرح دوگانۀتعالی و حلول در تفسیر پروتستانتیزم، به تعریف سکولاریسم جهت تبیین این مفهوم و سپس به توضیح تثلیث، آموزۀ مهم مسیحیت که در فلسفۀ دین هگل جایگاه مهمی دارد، پرداخته می‌شود. این آموزه بنا به تفاسیری از خود هگل، زیربنای دیالکتیک سوژه-ابژه را در هگل تشکیل می‌دهد و او مواقف دیالکتیک را با اقانیم تثلیث توضیح می‌دهد. در انتها رابطۀ خدا و جهان از منظر دوگانۀ حلول و تعالی در نظرگاه هگل شرح و توضیح داده می‌شود.‌

#هگل
#فاطمه_دلاوری_پاریزی
#سید_حمید_طالب_زاده
#سکولاریسم
#نشریه_تاملات_فلسفی

@Fdparizi
یکی از دوستانم، خبر داد که صبا محمود درگذشت. صبا استاد انسان شناسی موسسه مطالعات جنوب آسیا در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی بود و سال ها تحقیقات خود را در مصر بر مسائل مربوط به سیاست اسلامی، سکولاریسم، و جنسیت قرار داده بود. از مهم ترین آثار وی کتاب "سیاست های تقوا: احیای اسلامی و موضوع فمینیسم" است که توسط انتشارات دانشگاه پرینستون در سال 2005 میلادی منتشر شد، و همچنین وی در تالیف کتاب "نقد سکولار" منتشر شده توسط انتشارات دانشگاه کالیفرنیا در سال 2010 نیز همکاری داشته است. 

#صبا_محمود
#سکولاریسم
#فمنیسم

@Fdparizi
والایش زدایی از روح و قدرت زدایی از فلسفه

پارادایم دکارتی متفکر منفرد solus-ipse به عنوان قالب درست و حتی قالب اجتناب ناپذیر تأمل در باب دانش و اخلاق بر اندیشه فلسفی دوره متقدم مدرن غلبه داشته است. خویشتن مداری روش شناختی که ملازم این نگرش بود همان قدر رویکرد کانت را در انتهای قرن‌هجدهم شکل می داد که رویکرد اسلاف تجربه گرا و عقل گرای او را در دو سده جلوتر از او مشخص میکرد. سوژه در برابر ابژه، عقل در برابر حس، خرد در برابر میل، ذهن در برابر جسم، خود در برابر دیگری و مانند این ها. در قرن نوزدهم این پارادایم دکارتی و سمت‌گیری های ذهن باورانه مرتبط با آن به طور پایه ای دستخوش معاوضه قرار گرفت.
در ابتدای قرن نوزده، هگل خصوصیات ذاتا تاریخی و اجتماعی ساختار آگاهی را نشان داد. مارکس از این هم جلوتر رفت و تاکید کرد که ذهن بنیاد طبیعت امور نیست بلکه طبیعت امور، بنیاد ذهن است؛ او بر این ‌نکته تاکید داشت که شعور انسانی در اساس متجسم و معطوف به عمل است و چنین استدلال کرد که صورت های آگاهی بازنمود صورتهای باز تولید اجتماعی در قالب کدها است. داروین با نشان دادن پیوند بین بقای نوع بشر و باقی طبیعت راه را برای درک نسبت بین هوش با تلاش برای بقا هموار کرد و مفهومی اساسا کارکردگرایانه از عقل به دست داد، نظیر آن چه در پراگماتیسم‌آمریکایی هویدا است. نیچه و فروید به افشای ناآگاهی در کنه آگاهی و نقش پیش ادراکی و غیر ادراکی در قلمرو ادراک پرداختند. فلسفه اصالت تاریخ تغییرپذیری مقولات تفکر و اصول کنش را به طور مشروح نشان داد. حاصل همه این ها به گفته 《هابرماس》عبارت بود از 《والایش زدایی از روح》و سرانجام 《قدرت زدایی از فلسفه》

از مقدمه مترجم انگلیسی کتاب نظریه کنش ارتباطی اثر یورگن هابرماس، ترجمه کمال پولادی، نشر مرکز

#هابرماس
#هگل
#مارکس
#سکولاریسم
@Fdparizi
تعالی یا حلول


الهیات پروتستان از آغاز با دو واژه در مورد خدا صحبت می کند: تعالی و حلول . این دو واژه با همدیگر از دو ماهیت خداوند صحبت می کنند. در تفسیر کاملا رادیکال از امر متعالی، خدا «کاملا دیگری» است و برای مردم امر رازآلود است و کیفیتی کاملا متفاوت از انسان می باشد و درباره او سخنی نمی توان گفت.
برای این که به درستی در مورد خدا صحبت کنیم باید از فرمول «انکار» بهره برد که همه آنچه که می توانیم درباره خدا بگوئیم، همه آنچه که در باره خدا شناختی است این است که خدا نیست. در این صورت اگر این فرمول را تضعیف و جزئی کنیم تا حدودی خدا همان قاضی است. پروردگاری است که نافرمانان را مجازات می کند. قدرت مطلق دارد و درک او برای انسان ممکن نیست. این همان خدایی است که به موسی می گوید: «من هستم که هستم.» Exodus 3:14
موضع مناسب در مقابل این پرودگار، تواضع، خودشکنی و ترس است.
اما خشونت متعالی بودن خداوند با حلول در تقابل است. خدا با قرار دادن خود در تاریخ بشر وارد عمل می شود. قضاوت او با رحمت مخلوط است. او در درجه اول یک نیروی رحمانی در تلاشها و فعالیتهای انسان است. خدا مردمش را دوست دارد تا آنجا که بشر را در طرحی از رستگاری شکل می دهد.
با تحولات اجتماعی و فرهنگی قرن نوزدهم، از خشونت تقدیر به نحو زیادی کاسته می شود و انسان در طرح رستگاری خود شریک می شود. مذهب اوانجلی بر در دسترس بودن خدا تاکید دارد و خوشبینی به فطرت انسان افزایش می یابد.
در برداشت حلولی از خداوند او نگران، همراه و عاشق بشر است و در تصویر متعالی او چهره ای مهیب برای بشر دارد.

G. Witten, Marsha(1993), All Is Forgiven: The Secular Message in American Protestantism, Princeton University Press, Princeton, New Jersy

#همه_آمرزیده_میشوند
#سکولاریسم
#تعالی
#حلول
#پروتستانتیسم
@Fdparizi
معرفی کتاب:

رابرت گاسکوئین (1985) در کتابش با‌عنوان «مذهب، عقلانیت و جامعه: مقدس و سکولار در اندیشۀ هگل و منتقدانش» به بررسی رابطۀ بین اعتقادات مذهبی و اومانیسم مطرح در روشنگری در آثار هگل می‌پردازد. در نظرگاه وی، هگل انسان را به‌مثابه سوژه‌ای آزاد و عقلانی می‌داند که قدرت و اعتبارش از وحدت خداوند و تجسد وی در انسان مشتق شده است.
او در فصل اول به طرح تناقض میراث مسیحیت و نقش آن در سرنوشت انسان از سویی و نقش فعال انسان در تعیین سرنوشت خود از سویی دیگر می‌پردازد. در واقع این دوگانه، در تعارض امپراطوری مقدس روم و انقلاب فرانسه خود را نشان می‌دهد. در ادامه این فصل و سایر فصول به طرح دیدگاه‌های برخی هگلیان جوان و نیز برخی مخالفان نظرگاه هگل می‌پردازد. وی مدعی است هگل در پی آشتی‌دادن مسیحیت و روشنگری یا به‌عبارتی تنظیم رابطۀ بین دین وجامعه، عبادت و عمل اجتماعی، فضل و آزادی انسانی بود که طرح وی توسط هگلیان جوان پیگیری گردید اما درنهایت این طرح با شکست مواجه شد (1985) Gascoigne.

Gascoigne, R. (1985). Religion, Rationality and Community: Sacred and Secular in the thought of Hegel and his critics. Lancaster: Martinus Nijhoff Publishers.
#کتاب
#هگل
#سکولاریسم
#روشن‌گری
#هگلیان_جوان
@Fdparizi
درباره‌ی سکولاریسم:

در دانش‌نامه نظریۀ سیاسی (Ritzer, 2004) عنوان شده که ریشه سکولاریسم به کلمه لاتین سوئکولوم ، که به معنی صد سال یا یک قرن است بر می‌گردد که در قرون چهار و پنج به معنی روح حاکم بر قرن کاربرد داشته است. همچنین به کشیش‌هایی که دربارۀ قوانین زندگی سخن‌ می‌گفتند در مقابل کشیش‌هایی که صرفاً از جهان دیگر یاد می‌کردند، سکولار می‌گفتند‌. علاوه بر آن اشاره شده که به زندگی یا سبک زندگی که در تقابل با خدا قرار گیرد «زندگی سکولار» گفته می‌شده و در مقابل آن عبارت «زندگی رهبانی» مستعمل بوده است. بعد از آن، این اصطلاح برای نامیدن قوانین، سرزمین‌ها و موقعیت‌های تمدنی در مقابل قوانین، سرزمین‌ها و موقعیت‌های مربوط به کلیسا استفاده می‌شده است. طبق دانش‌نامه مسائل اجتماعی (Parrillo, 2008) در سال 1648 میلادی این اصطلاح در صلح وستفالین برای نامیدن سرزمین‌هایی که از آتوریته مذهب خارج شده بودند، مورد استفاده گسترده قرار گرفت و کاربرد این اصطلاح رفته‌رفته در قرون هفده و هجده پردامنه‌تر شد.

#سکولاریسم
@Fdparizi