فردین علیخواه

Канал
Логотип телеграм канала فردین علیخواه
@FardinalikhahПродвигать
11,4 тыс.
подписчиков
130
фото
22
видео
255
ссылок
▪️نوشته هایی به دور از قلمبه سلمبه گویی دربارۀ زندگی روزمره ایرانی ارسال نظر مستقیم: @alikhahfardin ▪️شیوۀ حمایت مالی از فعالیت ها: از طریق سایت حامی باش: https://hamibash.com/fardinalikhah
К первому сообщению
.
نحوهٔ شرکت در جلسه:
برای ورود به جلسه، کیوآر کد (QR) ورود به گوگل میت اسلاید را اسکن کنید. همچنین می‌توانید ابتدا از اسلاید اسکرین‌شات بگیرید و سپس با کیوآرخوان (QR Scanner) گوشی‌تان وارد جلسه شوید.
یا از طریق لینک زیر وارد شوید:

لینک ورود به گوگ میت

لینک حمایت مالی(25 هزار تومان-داوطلبانه و اختیاری)
@fardinalikhah
جدا شدن نقاط عطف دارد

سخنران: فردین علیخوه

🔘🔘🔘در صفحه« مکث در زندگی روزمره» بشنوید

نشست نقد و بررسی مجموعه نمایش خانگی«در انتهای شب» از منظر روان‌شناسی اجتماعی
زمان: 11 مرداد 1403
مکان: تهران-خانه اندیشمندان علوم انسانی

برگزارکنندگان:
گروه روان‌شناسی خانه اندیشمندان علوم انسانی
با همکاری انجمن روان‌شناسی اجتماعی ایران

🔺در شنوتو بشنوید

🔺در کست‌باکس بشنوید

🔺لینک حمایت مالی از این صفحه
▪️واویشکا(مجموعه داستان)
▪️نویسنده: فردین علیخواه
▪️ویراستار: مرضیه کهرانی
▪️نشر فرهنگ ایلیا
▪️ص. 139
▪️قیمت: 140 هزار تومان
این کتاب در سیصد نسخه منتشر شده است. ‌امیدوارم از آن استقبال؛ و همین انگیزه‌ای شود برای انتشار سایر داستان‌های کوتاهی که دارم. همه داستان‌های این کتاب اجتماعی‌اند، و حاصل ترکیبی از واقعیت و تخیل نویسنده. ‌امیدوارم با تهیه این کتاب باعث دلگرمی شوید. کتاب اصلی پانزده داستان داشت و بسیار متأسفم که وزارت ارشاد اسلامی چهار داستان را حذف کرد

کسانی که ساکن رشت یا استان گیلان هستند می‌توانند کتاب را از « کافه کتاب ایلیا» یا دفتر نشر فرهنگ ایلیا در رشت تهیه کنند. کسانی هم که ساکن سایر شهر‌ها هستند می‌توانند از طریق صفحه اینستاگرام «نشر فرهنگ ایلیا» که در زیر آمده است کتاب را از طریق پست دریافت کنند.

🔺اینستاگرام نشر فرهنگ ایلیا:
https://www.instagram.com/nashre.farhange.ilia/?hl=en
🔺تلفن کافه کتاب ایلیا(کد 013)
33325795
پنجشنبه 11 مرداد ساعت 5 عصر
خانه همیشه مأمن ما نیست
▪️فردین علیخواه

🔺به هنگام تماشای فیلم یا سریال به همین رفتارهای کوچک و جزئی‌ای که در این صحنه(ویدئوی پیوست) از سریال در انتهای شب می‌بینید بسیار دقت می‌کنم. اندکی درنگ، خط سیر نگاه، مرور خاطراتی انبوه در لحظه‌ای فشرده، جمع شدن اشک در گوشۀ چشم، آه کشیدن، و عاقبت بستن درِ خانه‌ای که هر کدام از اشیاء و وسایل آن شناسنامه‌ای از خاطرات را در خود دارند. خانه‌ای که دیگر قرار نیست در آنجا باشم. خداحافظی با چشم‌های خیس و حسی که در آن؛ هم دوست داشتن هست و هم بیزاری. این آخرین باری است که ماهیِ سریال«در انتهای شب» قبل از جدایی این طور عمیق، متمرکز و شدیدا با حس و حالی حزن‌انگیز به خانه نگاه می‌کند.

🔺کسانی که درباره خانه تحقیق و پژوهش انجام داده اند همواره خانه را محل امنیت، آرامش و آسایش دانسته‌اند. این نظر غالبا در بین پژوهشگران وجود دارد که خانه جایی است که ما در آن آرام می‌گیریم، با در و دیوار آن نسبت عاطفی و احساسی داریم و این همان چیزی است که «حس مکان» نامیده می‌شود. ما نسبت به مکان‌ها خنثی نیستیم. پدیدۀ «جان‌پنداری» یعنی این تصور که اشیاء و مکان‌ها جانی و روحی دارند پدیده‌ای کهنه و متعلق به جهان قدیم تصور می‌شود ولی وقتی پای حس و عاطفه به میان می‌آید گویی در جهان مدرن هم «آنیمیزم یا جان‌پنداری» به شکل‌های دیگری ظهور و بروز می یابد. اشیاء و در و دیوار گاهی با آدم‌ها حرف می‌زنند. گویی در این صحنه ناب قرار است دل اشیاء و وسایل خانه هم برای ماهی تنگ شود، آنها به او می‌نگرند و او به آنها.

🔺من با آن نظر پژوهشگران درباره چیستی خانه اختلاف نظر دارم چرا که معتقدم بستگی دارد. بیشتر توضیح می دهم. چند ماه قبل پژوهشی کوچک را شروع کردم. از آدم‌هایی که از ایران مهاجرت کرده‌اند، از کسانی که از هم جدا شده‌اند، از مستأجرانی که خانه‌شان را تغییر داده اند یا مالکانی که خانه‌ای داشتند و آنرا فروخته‌اند پرسیدم که احتمالا جایی، دقیقه‌ای، لحظه‌ای وجود داشته که برای آخرین بار به خانه‌تان نگاه کرده باشید. مثلا چمدان‌ها را وسط پذیرایی گذاشته بودید و آماده رفتن، یا آخرین بار به خانه رفتید تا کمی آنرا تمیز کنید و تحویل ساکن بعدی بدهید. آن لحظه را می‌شود برایم شرح بدهید؟ می شود خوب توصیفش کنید؟ از حس‌تان بگویید؟ برایم درباره آن نگاه و آن لحظه ناب حرف بزنید؟

🔺روایت‌ها بسیار جالب بود. توصیف مهاجران با توصیف مستأجران فرق داشت. توصیف کسانی که طلاق گرفته بودند با توصیف کسانی که خانه‌ای نو خریده بودند فرق داشت. کوتاه آنکه فهمیدم خانه همیشه هم محل آسایش و آرامش نیست. از زمانی که دو نفر تصمیم می‌گیرند از هم جدا شوند، از زمانی که یکی از آنها همچون ماهی می‌گوید« دیگه نمی‌تونم» خانه چقدر زجرآور می‌شود. خانه چقدر می‌تواند محل شکنجه روانی و بیزاری و سرگشتگی باشد. خانه همیشه جای خوبی نیست. خانه هم می‌تواند جایی باشد که آدم عصرها با تنفر به سمت آن قدم بردار و دوست داشته باشد دیرتر به آن برسد و آرزو کند که ای کاش نرسد!

🔺من فکر می کنم اما دل ماهی با این خانه بود. آنها با مشقت و سختی آنرا خریده بودند. او به معنای واقعی کلمه نسبت به این خانه حس مکان خوبی داشت و مشخص است که ترک آن چقدر برای او سخت بوده است. اگر این گونه بود که گفتم چرا ماهی خانه را ترک کرد؟
Sense of place
animism
@fardinalikhah
.........................
https://uploadkon.ir/uploads/106127_24video-1.mp4
در صفحه مکث در زندگی روزمره بشنوید:

نسخه صوتی:
روز از نو رنج از نو



در شنوتو بشنوید

در کست باکس بشنوید

🔺🔺لینک حمایت مالی از این صفحه

@fardinalikhah
نسلی سیال، منعطف و روان
▪️فردین علیخواه

🔺چند دختر نوجوان و جوان، بدونِ حجاب مورد قبول نهادهای رسمی حاکمیت، در دسته‌های عزاداری و در کنار مردان به زنجیرزنی پرداختند. پس از بازنشر گستردۀ ویدئوی این دختران در شبکه های اجتماعی، و قبل از هر گونه تفسیر و تحلیل مفسّران اجتماعی، آنان با سرعت شناسائی و احضار شدند، و به احتمال؛ مجازات هم بشوند. دیدن این ویدئو برای نگارنده این سطور، دوباره موضوع هویت در نسل معروف به زد را به میان کشید. برخی از مفسّران اجتماعی این چنین رفتارهایی را نشانۀ دینداری متفاوت این نسل به سبک و سیاق خود دانستند، و اینکه باید به استقبال چنین رفتاری رفت، مدارا ورزید و عرصه را بر آنان تنگ نکرد.

🔺به باور من، هویت در نسل زد موضوعی سیّال و شناور است و وضعیتی پاندولی دارد. نسل زد هویت را شکلی از بازی می بیند. هویت برای او مستحکم، شکلی از قید و بند، و امری لاعلاج و تغییرنیافتنی نیست. هویت او به مانند هویت سرزمینی است که چهار فصل دارد. فصل ها می آیند و می روند و رنگ ها پیوسته تغییر می کنند. از نظر هویتی، نسل زد در یک جا آرام و قرار ندارد. از نقطه ای به نقطه دیگر می رود. او اینجایی یا آنجایی نیست. از اینجا به آنجا و از آنجا به اینجا می آید. او سفر به هویت های مختلف را نه آشفتگی هویتی، بلاتکلیفی، ابهام، زوال و یا سرگردانی بلکه تنها موضوعی «فان» می داند.

🔺در سال 1401 پژوهشی درباره «دختران چادری مدرن در ایران» انجام دادیم. در این پژوهش با دخترانی مواجه شدیم که پوشش آنان چادر بود ولی دلیل چنین انتخابی «دلزدگی از پوشش های متداول دختران امروزی»، «فرصت تجربۀ خفن(به تعبیر آنان) و جدید داشتن، و «خواستیم ببینیم چطوری است» بود. حداقل در این گروه از دختران، پوشیدن چادر هیچ نسبتی با اعتقاد دینی نداشت بلکه شکلی از بازی با هویت بود. برخی از آنان می خواستند به این طریق فقط در بین دوستان همسن و سال شان متفاوت باشند و در «خفن بودن» کم نیاورند. آنان پس از چادر ممکن بود به سراغ کت چرم یا سارافون بلند بروند. به همین دلیل معتقدم که هویت برای این نسل همچون بازی است.

🔺دختران امروزی بسیار راحت و بدون کوچک ترین نگرانی از قضاوت ها، رنگ لاجوردی، قرمز مخملی و یا سبز فسفری را به موهایشان می زنند. آنان اگر خوششان بیاید پوتین مدل سربازی می پوشند، حلقۀ بینی می اندازند، یا با آمدن تابستان گرم موهایشان را از ته کوتاه می کنند. اینها بازی با هویتی است که نسل های قبل غالبا از جامعه می گرفتند و تصور می کردند که امری ثابت و ابدی است. نسل زد با نسل های پیشین تفاوت های فاحشی دارد. نسلی سیال، منعطف و روان است. او خودش را با قفل و زنجیر به هویت خاصی بند نکرده است و خلاصه آنکه، او دربند هویتی ماندگار نیست. بازیگوشی هویتی این نسل یادآور «لیدی گاگا» و بازی‌های پرآوازه‌اش با هویت است. انعطاف پذیری و آسان گیری آنان نسبت به هویت به عبارتی رشک‌برانگیز است و ممکن است به آسانی در فهم نگنجد.

🔺نه تنها حاکمیت، بلکه نهادهای اجتماعی همچون خانواده و به ویژه والدین نیز بهتر است چنین مشخصه‌ای را درک کنند و آنرا به رسمیت بشناسند. البته نسل زد به انتظار به رسمیت شناختن یا نشناختن ما نخواهد نشست. این نسل مسیر خودش را طی خواهد کرد. ما فقط می توانیم تفسیر، و برای راحتی خودمان هم شده آنان را درک کنیم.
کانال نویسنده: @fardinalikhah
صفحه من در شبکه اجتماعی اینستاگرام:

https://www.instagram.com/reel/C9jxoieOZwT/?igsh=Mm5iOG4yenVudDNr
Audio
فایل صوتی
🌐سلبریتی، هوادارن و انتخابات
🔺سخنرانی: فردین علیخواه

نشست(مجازی):
اینترنت و سیاست، تأثیر فضای مجازی بر انتخابات ریاست جمهوری

شنبه 23 تیتر 1403
برگزارکننده: انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات
@fardinalikhah
زمان: شنبه ۲۳ تیرماه۱۴۰۳، ساعت ۱۰ تا ۱۲

لینک شرکت در جلسه:
B2n.ir/iscs

🆔 @irancsca
آفرین به استارمر

امروز کی‌یر استارمر در همان اولین روز کاری‌اش به عنوان نخست‌وزیر جدید انگلیس، طرح مناقشه‌برانگیز بازداشت و اخراج مهاجران غیرقانونی این کشور به رواندا را لغو کرد و گفت دیگر اساسا چنین طرحی وجود ندارد. در همان اولین روز آغاز به کارش! او در طول رقابت‌های انتخاباتی قول انجام این کار را به طرفداران حزب کارگر داده بود.

در دموکراسی های پایدار، نتیجه رأی، و جلب اعتماد رأی‌دهندگان به احزاب، اینگونه تحقق می‌یابد. آنان پیام آشکار رأی دهندگان را درمی یابند و در همان مسیر حرکت می کنند. بی کم و کاست.
@fardinalikhah
جُستارهایی درباره زندگی روزمره ایرانی به دور از قلمبه‌سلمبه‌گویی

تا طلاق نگرفتند کتاب ننوشتند(79 هزار تومان)
نوشته: فردین علیخواه. نشر هنوز

از لذت آنی تا ملال فوری(99 هزار تومان)
نوشته: فردین علیخواه. نشر هنوز

🌐هزینه ارسال: تهران 30 هزار تومان
🌐سایر شهرها: 40 هزار تومان
📱برای سفارش می توانید در واتساپ به این شماره پیام بدهید(خانم پاشاخانی)
09199812133
کدام پرچم‌ مرا نجات خواهد داد؟
▪️فردین علیخواه

🔺در پارک، نزدیک چند نوجوان نشسته بودم. چشم‌هایشان به صفحه نمایش گوشی‌شان بود. متمرکز و مصمّم. هم کلافه به نظر می‌رسیدند و هم سخت منتظر. وی‌پی‌ان گوشی‌شان را فعال کرده بودند. انگار که درگیر مسابقه‌ای جدی و نفس‌گیر باشند. بعد از دقایقی، یکی‌شان با خوشحالی و هیجان گفت: «امریکا، تگزاس. جوووون». چند ثانیه بعد یکی دیگر از آنها با خوشحالی و هیجان وصف‌ناپذیری گفت: «جِرمنی. همیشه جرمنی به داد من می‌رسه. دمش گرم». دیگری با صورتی خوشحال گفت: «اسپین. عاشقتم اسپین». کنجکاو شدم و سعی کردم گفتگوی کوتاهی با آنان داشته باشم. در وی‌پی‌انی که استفاده می‌کردند نام هر کشور در زیر پرچم آن کشور آمده بود.

🔺وی‌پی‌ان علاوه بر کارکردی آشکار، کارکردی نمادین هم دارد. اتفاقا باید به این کارکرد نمادین آن توجه خاص داشت. هر کشور در بزنگاه وصل نشدن، و حس کلافگی ناشی از عدم اتصال و استیصال، نقش منجی را برای هر کاربر ایرانی ایفا می‌کند، در واقع آن کشور به داد آن کاربر می‌رسد. دست او را می‌گیرد و در لحظه‌ای که حس یأس و ناکامی به سراغش آمده گویی به جهان هستی وصل‌اش می‌کند. به تعبیر نوجوانان، در جهان، هیچ لذتی بیشتر از لذت دیدن کلمه (connected) نیست. انگار آدمی از مرگ به زندگی بازمی‌گردد و به معنای واقعی متصل می‌شود به دنیا.

🔺پرچم‌ها در وی‌پی‌ان در حال رقابت سختی هستند. نوجوانانی که با آنها گفتگو کردم از طریق وی پی ان پرچم کشورها را خوب به حافظه سپرده بودند، موضوعی که در مدرسه و در درس جغرافیا به سختی ممکن بود رخ دهد. نگاه اغلب آنان به امریکا مثبت‌تر شده بود و به خوبی نام ایالت‌های آنرا حفظ کرده بودند چرا که از وی‌پی‌انی استفاده می‌کردند که امکان انتخاب هر ایالت برای کاربر وجود داشت. جالب آنکه اغلب آنان ترجیح می‌دادند در انتخاب‌هایشان از دایره کشورهای غربی و پیشرفته خارج نشوند. مثلا نام اندونزی، هند یا ترکیه را به ندرت انتخاب می‌کردند. نگرش مثبت به کشورهای غربی و دیدن آنان به عنوان منجی، در وی‌پی‌ان‌ها دارد رقم می‌خورد. زمان زیادی است که اینگونه شده است، یعنی از زمانی که ما را مجبور به استفاده از وی پی ان کردند. این نقش وی‌پی‌ان، هزار سخنرانی یا کتاب یا برنامه تلویزیونی حاکمیت درباره غرب را خنثی می‌کند. هم اکنون نه وی پی ان، بلکه پرچم کشورها نقش منجی را ایفا می‌کنند. کسی فکر می کرد که وی پی ان چنین کارکردی نیز داشته باشد؟

🔺از دیگر کارکردهای نمادین وی پی ان، کتمان هویت و کسب هویت جدید زیر سایه پرچم کشور دیگری است و این هم حکایت دردناکی است. منظور آنکه هر کاربر ایرانی برای اتصال به سایت ها یا شبکه های معتبر بین‌المللی، باید به پرچم کشوری دیگر متوسل شود و گویی به شکلی استعاری شهروند آن کشور شود. هر چند نکته قابل تأمل آن بود که برخی از نوجوانان بیان داشتند که گاهی احساس خیلی خوبی دارند از اینکه برای دقایقی، هر چند موقت، گویی عضوی از آن کشور پیشرفته می شوند، حس خوبی دارند که گویی آن کشور پیشرفته تابعیت آنان را برای دقایقی قبول می کند و می گوید: عزیزم نگران نباش. من تو را به اینترنت بدون سانسور وصل می کنم، من در لحظه های سخت پشتیبان تو هستم، تو عضوی از کشور من هستی.

🔺باید از چه کسی یا کسانی برای تقویت و عمق یافتن این نگرش، نه تنها در نوجوانان بلکه سایر گروههای اجتماعی در ایران تشکر کرد؟ زمان زیادی است که پرچم های کشورهای جهان در دلها به اهتزاز درآمده اند و وی پی ان چنین کرده است. وی پی ان باعث شده است تا هر کاربر در اوج ناامیدی، با نگاه به پرچم کشوری، به آن کشور امیدوار شود و در دنیایی مجازی از خود سؤال کند کدام پرچم مرا نجات خواهد داد؟ با هر نجات، دلبستگی کاربر به آن کشور و به آن پرچم بیشتر و بیشتر می شود.

@fardinalikhah
ظهور گونه‌ جدیدی از آدمی

🔺روتخر برخمان، متفکر و تاریخ نگار هلندی در کتاب« آدمی: یک تاریخ نویدبخش» بیان می‌دارد که در میان همه گونه‌های موجودات زنده، ما انسان‌ها یکی از معدود گونه‌هایی هستیم که سرخ می‌شویم.

🔺واقعیت آنکه، اخبار مناظره‌ها یا میزگردهای کاندیداهای ریاست جمهوری را دنبال نمی‌کنم ولی گاهی در گروهها و یا کانال‌های فضای مجازی، به ناچار، با اخبار مواجه می‌شوم.

🔺با شنیدن جمله‌های برخی از کاندیداها، بی‌درنگ جمله روتخر برخمان را به یاد می‌آورم. من فکر می‌کنم برخی از کاندیداها، در میان همۀ گونه‌های موجودات زنده منحصربفرداند به این دلیل که هیچ و هرگز سرخ نمی‌شوند. آنها نه تنها سرخ نمی‌شوند بلکه با شور و شعف، چشمانی درخشان و پرانرژی، و با حرکات باورپذیر سر و دست؛ دروغ می‌گویند، بی هیچ تلاطم پنهان یا آشکاری!

🔺سال‌ها قبل، وقتی برخی مقامات دروغ می‌گفتند حداقل می‌شد با دیدن تیک‌های ریز عصبی در جایی از صورتشان فهمید که دارند دروغ می‌گویند. هنوز بدن آنان به دروغ حساسیت نشان می‌داد. ممکن بود تپش قلب بگیرند، تبخال بزنند، و یا هنگام گفتنِ دروغ، خودشان لالۀ گوش خودشان را محکم نیشگون بگیرند. دروغگویان آن سالها در لحظاتی، و تا اندازه‌ای، سرخ می‌شدند. آنان در همان موقعیتِ دروغگویی، خودشان را تنبیه می‌کردند.

🔺حالا اما دیگر اینگونه نیست. برخی از کاندیداها روایتگر تغییری شگرف در خصایص آدمی‌اند. ما با گونۀ جدیدی از موجودات زنده مواجه‌ایم. گونه‌ای که حتی مورخی همچون روتخر برخمان هیچ شناختی از آنان ندارد چون نمونه آنان را در تاریخ نیافته است.
فردین علیخواه
@fardinalikhah
فایل صوتی سخنرانی

🔴🔴🔴در صفحۀ «مکث در زندگی روزمره» بشنوید:

وقتی ماگ‌های روی میز هویت‌ساز می‌شوند
(گفتاری درباره بوروکراسی و فردیت)
فردین علیخواه

هشتمن رویداد ردپا
برگزار کننده: گروه روما
تهران: پنجشنبه 24 خرداد
پردیس سینمایی هدیش



🔺🔺در شنوتو بشنوید
🔺🔺در کست‌باکس بشنوید

◽️◽️لینک حمایت مالی از این صفحه
Ещё