🕘 #کاروان_عشق #دومین_حضور❣❣❣❣78
❣❣❣❣
هشتمین روز مهرماه با بچه
های معاونت عملیات سپاه راهی منطقه شدیم. در راه در مقر سپاه همدان توقف کوتاهی کردیم.
موقع اذان ظهر بود. برادر بروجردی، که به همراه نیروهای سپاه راهی منطقه بود را در همان مکان ملاقات کردیم. ابراهیم مشغول گفتن اذان بود. بچه ها برای نماز آماده میشدند. حالت معنوی عجیبی در بچه ها ایجاد شد.
محمد بروجردی گفت: امیرآقا، این ابراهیم بچه کجاست؟!
گفتم: بچه محل خودمونه، سمت هفده شهریور و میدان خراسان .
برادر بروجردی ادامه داد: عجب صدایی داره. یکی دو بار تو منطقه دیدمش، جوان پردل و جرآتیه. بعد ادامه داد: اگه تونستی بیارش پیش خودمون کرمانشاه.
نماز جماعت برگزار شد و حرکت کردیم. بار دوم بود که به سرپل ذهاب
می آمدیم . اصغر وصالی نیروها را آرایش داده بود. بعد از آن منطقه به یک ثبات و پایداری رسید.
اصغر از فرماندهان بسیار شجاع ودلاور بود. ابراهیم بسیار به او علاقه داشت. او همیشه می گفت : چریکی به شجاعت و دلاوری ومدیریت اصغر ندیده ام .
اصغر حتی همسرش را به جبهه آورده و با اتومبیل پیکان خودش که شبیه انبار مهماته، به همه جبهه ها سر میزنه.
اصغر هم، چنین حالتی نسبت به ابراهیم داشت.
یکبار که قصد شناسایی و انجام عملیات داشت به ابراهیم گفت: آماده باش برویم شناسایی اصغر وقتی از شناسایی برگشت گفت: .....
#ادامه_دارد....
❣❣❣❣❣❣❣❣ 📚 برگرفته از کتاب
#سلام_بر_ابراهیم 🆔 @entezar_ikiu 📡