پروانه ایی که در خیابان زیر باران است
حال و هوایش چون شکوفه در زمستان است
از گونه های قرمزش آلاله می چیند
بادی که با موهای خیس او پریشان است
هرگز به دست سرد او گرما نمی بخشد
هُرمِ نفسهای ضعیفش بس که بی جان است
از شعله ی آه غریبش می توان فهمید
در سینه اش آتشفشان درد پنهان است
چیزی مگر از درس دارا یاد می گیرد
آن کودکی که در پی یک لقمه ی نان است
باران هوای دشت ها را بیشتر دارد
اما کدامین ابر در فکر بیابان است
□
□
□
در فکر دست خالی ساحل نشینان باش
وقتی میان تور تو ماهی فراوان است
#فرزانه_قربانی#شعر_نیکوکاری#کودکان_کار