🔻زنوز، یک تجربه است؛ بکوشیم یک الگوی کار گروهی امیدبخش و پیشبرنده برای حفاظت از تابآوری سرزمین از کرکسکوه تا کلمرز، بم، دره زرشک، بحر آسمان و ... شود!🔻
1️⃣ آنچه میبینید حاصل چهار روز زندگی در کنار مردمان خوب، سبزاندیش و درجه یک در باغشهر زنوز است. بیشک در احساسی که از این سفر دارم، آرش، علی و محمدرضا هم همراه هستند. کمترین دین دربرابر چنین خلوص، محبت و عشقی به آب و خاک آن است که بکوشم و بکوشیم تا زنوز زیبا را از گزندِ نازیباسازانِ قدرتسالار نجات داده و با همراهی مردم، اتکا به قوانین حقوقی و مدنی موجود در کشور و به مدد یک وکیل درجه یک، کاربلد و عاشق محیطزیست - دکتر محمدرضا عظیمی - اجازه ندهیم زنوز به تازهترین قربانی معدنخواری و خامفروشی بدل شود.
2️⃣ محتوای کلیپ به اندازه کافی گویاست و نشان میدهد که خطر کجاست و چه باید کرد. در دقیقه چهاردهم از کلیپ شرح دادهام که چگونه فردفرد شما خوانندگان عزیز این صفحه با مراجعه به آزاد کمالی و پرکردن یک فرم میتوانید در نهضت حفاظت از زنوز در برابر معدنخواری مشارکت کنید.
3️⃣ نسخه کامل این گفتگو را حتما و با دقت در کانالم در آپارات دیده و با عضویت در آن، به بیشتر دیدهشدنِ محتوایش کمک کنید.
1️⃣ به دعوت مردم شریف زنوز، یکی از باغشهرهای استثنایی ایران در قلمرو شهرستان مرند به استان آذربایجان شرقی آمدهام تا برای نجات این سرزمین افسانهای از خطر معدنخواران کمک کنم.
2️⃣ تصاویر را به دقت نگاه کنید، دیروز از شدت تنفس گرد و غبار و ریزگرد ناشی از کوهخواری به نام معدنکاوی تنفس من و همراهانم با دشواری مواجه شده بود. باورکردنی نیست در جایی که پوشش مراتع آن نزدیک به صد درصد و بسیار باکیفیت است، در جایی که بهترین کیفیت آب به صورت دایمی وجود دارد، در جایی که مردمش هرگز از کولر در تابستان استفاده نکردهاند و درجایی که قطب کشاورزی و محصولات لبنی استان است، اینک گرد و خاک شتابان در حال افزایش باشد!
3️⃣ چرا امنیت راهبردی، رفاه و حال خوب مردم و زیستمندان زنوز را باید قربانی چنین معدنخواری افسارگسیختهای کرد؟ چرا به دست خود هزینه سلامت و درمان را افزایش میدهیم؟
4️⃣ منتظر گزارشهای بیشتر نگارنده و همراهانم: آرش نورآقایی، علی شادلو و محمدرضا عظیمی که از منظر زیباییشناسی، صنعت گردشگری و اسناد حقوقی بالادستی به این موضوع میپردازند باشید. بعدازظهر امروز در جمع مردم شریف زنوز سخن خواهیم گفت و فردا هم با فرماندار مرند و دیگر مدیران منطقه از مزیتهای واقعی و تهدیدها با عدد و رقم گزارشی ارایه میدهیم.
1️⃣ همانطور که پیشتر هم اطلاعرسانی کرده بودم، به همت تشکل محیطزیستی کندو و با حمایت گروه محیطزیست در کرسی سلامت اجتماعی یونسکو و انجمن پیادهروی کشور میخواهیم چالشی را از دهم اسفند آغاز کنیم که هدفش ترغیب ایرانیان به پیادهروی روزانه به میزان دستکم دههزار گام در روز برای انجام برخی از سفرهای درونشهری، کاهش ترافیک، آلودگی هوا، آلودگی صوتی، کمتحرکی و افزایش نشاط است.
2️⃣ برای کسب اطلاعات بیشتر و آگاهی از نحواه عضویت در کانال باشگاه پیادهروی کندو، لطفاً به صفحه انجمن کندو در اینستاگرام و تلگرام:
3️⃣ یادتان باشد، شرط شرکت در مسابقه و عضویت در کانال باشگاه پیادهروی، استفاده از نام و نشان کامل و عکس واقعی در آواتار تلگرام و نیز استفاده از اپلیکشن سامسونگهلث بوده و لازم است، شرکتکنندگان شماره همراه خود را به ادمین کانال اعلام کنند.
4️⃣ باسپاس از همه حامیان مالی این چالش سبز که سبب شدند تا میزان جایزه به برندگان به حدود ده میلیون تومان برسد.
1️⃣ هفتاد و هشت دقیقه گفتگوی حسین آخانی، علی شادلو، کاوه فرهادی و محمد درویش در آخرین ساعات بیست و یکم بهمن کوشید تا به این پرسش پاسخ دهد که برای بحرانها و معضلات باورنکردنی شهرستان دماوند، آیا هنوز فرصتی برای جبران هست یا از دقیقه نود گذشتهایم؟
2️⃣ شما چه فکر میکنید؟ آیا مجموع تحلیلها و اعداد و رقمهایی که در این میزِ ناگرد! ارایه شد، شما را به آینده دماوند امیدوارتر کرد یا ناامیدتر و چرا؟
3️⃣ مشروح این گفتگوی مفصل را در شش بخش میتوانید در کانالم در یوتیوب تماشا کرده و در موردش اظهارنظر بفرمایید. لطفاً با عضویت در کانالم از آن حمایت کرده تا بیش از دویست و هشتاد ویدئو منتشر شده در آن بیشتر دیده شود.
1️⃣ آنهایی که هستی شادلو، دختر نخست علی را از نزدیک دیده و میشناسند، میدانند که تاثیر روش تربیتی و سلوک علی و به خصوص رواداری و هماهنگی مجموعه خانواده، یعنی مامان سوسی - مادر علی - و سعیده - همسر علی - چقدر اثربخش، خلاقانه، پیشبرنده و موثر بوده تا هستی از هستی که بود با درجه بیشفعالی بالا چگونه به چنین نوجوانِ تحسینبرانگیز، صبور، اهل مدارا و طبیعتدوست بدل شده که عمیقاً یارِ خانواده و چشم امیدشان است.
2️⃣ از همین رو، باور دارم که سرنوشتی به مراتب سبزتر میتوان برای آریانا متصور بود، چرا که حالا علاوه بر علی، سعیده و مامانسوسی؛ یک یارِ همراه و خردمند و دلسوزِ دیگر به نام هستی هم دارد تا بال و پرش دهد در دنیایی که سخت برای تابآوری نیاز به دیگری و یاریگری داریم.
3️⃣ ممنون از آن گروه از خوانندگان صفحه دلنوشتههایم که مشارکت کرده و حدس زدند که محمد درویش در گوش آریانا شادلو چه گفته است. در انتهای کلیپ نظر دوستان را میتوانید مرور کنید. همچنین آنچه که خودم در گوشش زمزمه کردم را هم میتوانید در اواسط کلیپ مشاهده کنید و اگر دوست داشتید نظرتان را در زیر همین پست به اشتراک نهید.
4️⃣ راستش خوشبخت کسی است که ترجیح دهد به ذوق خویش دیوانه باشد تا اینکه به میل دیگران، عاقل! از این منظر، علی شادلو را یکی از خوشبختترین رفقایم میدانم؛ آدمی که بلد است چگونه متعلقات خود را نیز خوشبخت کند با ذوقِ بیمثالش ...💞
✍ برای تابآوری دوباره دماوند راهی نداریم جز آنکه با کاهش وابستگی معیشتی به منابع آب و خاک از محل ارایه مزیتهای واقعی این شهرستان پول پایدار تولید کنیم. در ده دقیقه جزییاتش را شرح دادهام.
✍ شامگاهِ بیست و یکمین روز از بهمن ۱۴۰۰ به دعوت مدیریت اقامتگاه خانه گردو علی شادلو، حسین آخانی، کاوه فرهادی و محمد درویش دورهم جمع شدند تا هریک از منظر تخصص خود به موضوع تهدیدها و فرصتهای پیشروی شهرستان دماوند بپردازند. حاصلش شد این گفتگوی ۷۸ دقیقهای که امیدواریم مورد توجه برنامهریزان و مدیران منطقه دماوند قرار گیرد.
1️⃣ رفته بودم به پرداروم؛ اقامتگاهی بوممحور در بالادست روستای گرماپشته در قلمرو شهرستان تنکابن استان مازندران.
2️⃣ جایی که یک جوان ورزشکار به نام محمدجواد گلیج، تصمیم گرفته مزرعه چای و باغ مرکبات سوخته آبا اجدادی خویش را رنگ تحول زده و کسب و کاری پررونق با احترام به آموزههای بومگردی مسوولانه و محیطزیست بیافریند ...
3️⃣ در پرداروم قصههای فراوانی برای گفتن وجود دارد که یکی از آنها درباره یک ممرز کهنسالِ سوخته بود که پیشتر در کانالم در یوتیوب در موردش مفصل گفتهام.
4️⃣ اما مشاهده شیوه گرمکردن آب و استفاده از آبگرمکنی که با هیزم کار میکرد و بهویژه جانمایی آزاردهنده آن در کنار یک درخت، سبب شد تا به محمدجواد هشدار جدی دهم ...
5️⃣ اینک خوشحالم که اطلاع دهم محمد جواد آن آبگرمکن هیزمی را برچیده و یک آبگرمکن گازی جایگزین کرده و علاوه بر این، تصمیم دارد از سوزاندن چوب برای گرمکردنِ کلبهها هم استفاده نکند.
6️⃣ خوشحالم که حضورم سبب شد تا زینپس چند درخت به بهانه رونق گردشگری - که امر ارزشمندی است - کمتر آسیب دیده یا بسوزد. زندگی با همین دقت در جزییاتی ناغافلکی است که رنگ گرفته و دچار غبار تکرار نمیشود. هیچ عجلهای در کار نیست! اصولاً در جهانی که تا حالا معلوم شده از این سر تا آن سرش دستکم شانزده میلیارد سال نوری فاصله است، دویدن؛ بزرگترین حماقت است!
7️⃣ یادمان باشد: سایبانِ آرامشِ ما، ماییم ... بر خود خیمه زنیم و درنگ کنیم ... *سهراب سپهری
🔻 ترانه گیلکی با صدای نیما راوند به نام سیاه ابران.
1️⃣ چندی پیش با علی شادلو و دختر نازنینش، هستی به ارتفاعات سربندان دماوند رفتیم. مسیر صعبالعبور، دشوار و پرشیبی را انتخاب کردیم تا به رویشگاه اُرس در ارتفاعات البرز برسیم. همه چیز برای یک دختربچه در اندازههای هستی میتوانست کسلکننده باشد؛ کیلومترها راه رفتیم، ساعتها راندیم و هوا هم به شدت سرد و سوزناک بود ...
2️⃣ شبهنگام در خانه گردو اما دیدم که هستی، پدرش را درآغوش گرفته و میگوید: ممنون که مرا تحمل کردی و با خود آوردی پدر!
3️⃣ تصورم این بود که حالا در حدود ده شب، اندکی احساس خستگی کرده و غر بزند ...
4️⃣ در خانه گردو، چند مدل کیک آورده بودند تا با چای میل شود؛ هستی رو کرد به من و با اشاره به یکی از انواع آن کیکها، گفت: این از همه خوشمزهتر است، حتماً امتحان کنید! گفتم: خودت بخور، مقدارش کمه ... گفت: نه! لطفاً میل کنید، مزهاش عالیه ...
5️⃣ به هستی گفتم چه آرزویی داری؟ پاسخش شگفتزدهام کرد ... دوست داشت که یوزپلنگها و هیچ جانور دیگری هرگز منقرض نشود ... گفتم برای خودت آرزویی نداری؟ گفت: کاش پدربزرگ - #ممد_خطر - آنقدر زود نمیرفت ...
6️⃣ هستی، محصول یک عشقِ عجیب، یک دیوانگی محض و البته یک تربیت خردمندانه و رفاقتی کمنظیر است. برای اینکه آدمها را بشناسی و درک کنی تا چه اندازه مثل حرفها و شعارهای زیباشان زندگی میکنند، یک راهش بررسی روابط خانوادگی و وضعیت فرزندان است. تبریک میگویم به علی، همسرش سعیده و مادربزرگ - #مامان_سوسی - که درجه یک، توسعهیافته و بیادعا کار بزرگی را سامان داده و فرزندی را به ایران هدیه دادهاند که ایران و همه زیستمندانش را عمیقاً دوست دارد. هستی، یکی از بهانههای سرکردنِ زمستانم و دلیل حال خوبم است. خداوند پشت و پناهش و پناهشان باشد. او سبب میشود که تا زندهام، فریاد کشم: ایران، دورت بگردم ...
✍ محمد درویش مرد خستگیناپذیر محیطزیست ایران است. مدام سفر میکند، در اینستا و تلگرام پست میگذارد، در مجالس و همایشها سخنرانی میکند، با اهالی رسانه گفتگو میکند، به مناظره مینشیند، با تشکلهای مردمنهاد و انسانهای شیفته و عاشق محیطزیست در جای جای ایران ارتباط برقرار میکند، در حمایت از محیطبانهای دربند و یا آسیبدیده فراخوان میدهد و موجی از کمک به سویش سرازیر میشود و از همه مهمتر او مدام به دادخواهی از حقوق ضایع شده محیطزیست وطن برمیخیزد. محمد درویش در همه این عرصهها روزانه حضور دارد بدون آنکه شرایط سخت، ناگوار و دشوار وطن ذرهای در ارادهی او خدشهای وارد کند و یا او را دچار ملال کند. محمد درویش همواره برای من شگفتآور بوده است. او اینبار به هرمزگان آمده بود. ابتدا به بستک و فتویه رفت. درویش مردم بستک را ستود که با همبستگی خود جلو استقرار نابجای یک صنعت در معدن نمک را گرفتهاند. آنگاه به بندرعباس سفر کرد تا ساحل سورو را به کمک جامعه محلی و خیرین از پسابها و تردد دلهرهآور خودروها رهایی بخشد. برای این مهم او با شیخ محمد صالح پُردل گفتگویی سازنده داشت. گفتگویی که از نظر او بسیار امیددهنده و رضایتبخش بوده و پُردل را انسانی خردمند دیده است. در همین ارتباط به دیدار مدیرکل محیط زیست استان هم رفت. به گفته خودش همه اینها برای این است که اجازه ندهیم پسابها وارد دریا شوند و هم جلو تردد خودروها گرفته شود تا مردم بتوانند با خیالی آسوده پیادهروی و تفریح کنند. او که در بندرعباس با سه تن دیگر از فعالان محیط زیست و گردشگری، علی شادلو، سعید ضروری و ستاره طالبیان همراه شده بود به قشم هم سفر کرد. در قشم هم با جامعه محلی و فعالین اجتماعی و گردشگری دیدار داشت. او گفت: «چگونه است که پول به اندازه کافی داریم تا آبشیرینکن بزنیم، اما پول نداریم تا تصفیهخانه بزنیم؟! بهویژه اگر بدانیم هزینه تصفیه مجدد پسابهای شیرین و بازچرخانی آنها به مراتب کمتر از نمکزدایی و شیرینسازی آب دریاست. مهمتر آنکه با تصفیه پسابها از بار آلودگی کاسته و خسارت ناشی از بیماری را کاهش میدهیم. یعنی: هزینهکردن در حوزه تصفیهخانه، نوعی سرمایهگذاری است. واقعاً در هرمزگانی که تراز منفی تجمعی آبخوانهایش از دومیلیارد مترمکعب هم گذشته، حتی امروز هم دیر است اگر بخواهیم از اهداف شهروز شجاعی و همکارانش در تصفیه پسابهای استان و بازچرخانی آن حمایت کنیم. نباید بیش از این تعلل کرده و فرصتها را سوزاند. مردم هرمزگان باید از پیله درآمده و مطالبهگرانه تصفیه پسابها را مقدم بر شیرینسازی آب دریا از دولت بخواهند. در جزیره قشم که علیالقاعده باید مقصد جذاب گردشگری باشد، واقعاً استقرار صنایع آلاینده، انرژیبر و آببر آشکارا سوزاننده این آرمان است. چگونه همه دربرابر این ناسازه سکوت کردهاند؟ در قشم باید از همت مردمان هوشمند، توانا و عاشقی چون عبید و محمد ایمانی، خدیجه، زینت دریایی، ابراهیم خانگاه، حسن سعادت، علی پوزن، زمزم ایمانی، محمدهاشم داخته، مهدی زارعی، صدیق نصیری و ... برای تقویت و رونق میراث طبیعی، تاریخی و فرهنگی حمایت کرد و نه از استقرار صنعتی که جذابیتهای گردشگری را میخراشد.» درویش به کمک دوستان همراهش دو کارگاه آموزشی در زمینه ایجاد فرصتهای شغلی در عین حفظ محیط زیست در روستای کورزین و همچنین برای دانشآموزان هنرستان روستای طبل برگزار کردند. درویش و همراهانش در پایان سفر به هرمزگان، قصد کنگان در استان بوشهر و شوشتر در استان خوزستان را داشتند. که در میانه راه در روستای میلکی گاوبندی توقفی کوتاه داشتند و ما با آنها در خانه با صفای یعقوب دلدار از طبیعت دوستان منطقه، نشست صمیمانه و دوستانهای داشتیم. او مثل همیشه هر جا رفت شور آفرید و آگاهی بخشید و سخنانی امیدآفرین را به قلم آورد: «کارِ ما شاید این است که فقط بر شمارِ این استثناها بیافزاییم؛ بر شمارِ این بهانههای سرکردن زمستان؛ این دلایل حال خوب ... کارِ ما شاید این است که اندکی دیوانگی چاشنی زندگی کنیم تا در این سبکی تحملناپذیر هستی، نفس کمنیاورده و تختهگاز برانیم ... چون مقصد چیزی جز توهمِ مسافری در راه مانده نیست ...
خلاصه آنکه: از بختیاری من بوده که سیزده سال پیش محمد درویش را یافتم و روزی میزبانش شدم. او در میان این همه سفرها، دغدغهها، آمدنها و رفتنها؛ ذره ذره اتفاقات و لحظههای گذشته را از یاد نمیبرد. او الگویی تمام معنا از انسانی عاشق، دغدغهمند، مطالبهگر و دادخواه و در عین حال سرشار از شور و نشاط و امید است.
1️⃣ در آغاز قرن بیستم خبری مثل بمب منفجر شد؛ اینکه دانش بشری نسبت به آغاز قرن نوزدهم دوبرابر شده است. همه میپرسیدند مگه میشه همه دانش بشر از افلاطون، سقراط، ابوریحان بیرونی و فیثاغورث تا گالیله، کوپرنیک، کپلر و ... در کمتر از صد سال دوبرابر شود؟
2️⃣ در آغاز قرن بیست و یکم اما اعلام شد که اینک بشریت هر پنجسال یکبار خود را به روز کرده و دانشش دوبرابر میشود و حالا صحبت از این است که در کمتر از دو سال، چنین اتفاقی رخ میدهد.
3️⃣ شتاب تغییرات به نحوی است که در طول یک نسل همه ما شاهد این نو و کهنهشدنهای شتابناک شدهایم. آرزوی جوانیام آن بود که لابراتواری را بیابم که زمان کمتری برای چاپ حلقههای فیلم عکاسی بخواهد! امروز اما در لحظه عکس گرفته، منتشر میکنیم و در معرض دید میلیونها نفر قرار میدهیم. در دوران دانشکده، یافتن کیوسک خالی و دو ریالی یک موهبت استثنایی بود و خاطرات صفهای شکلگرفته در برابر آنها، خود خاطرههایی شگفتانگیز و نگوست! حقیقت آن است که امروز امکانات موجود در گوشی همراه یک چوپان در حسینآباد سربیشه، صدها برابرِ گوشی همراه رونالد ریگان، رییسجمهور آمریکا در دهه هشتاد میلادی است!
4️⃣ افرادی که این سرعت را درک نکنند، فقط از تغییرات عقب نمیمانند، بلکه در پیشگاه شعور متوسط جامعه، یک بیسواد در بهترین حالت ممکن ارزیابی میشوند و وای به حال کشوری که برخوردار از رهبرانی باشد که نهتنها تغییر را باور نکنند، بلکه با لجبازی بخواهند نشان دهند که هیچ چیز تغییر نکرده است!
5️⃣ حقیقت آن است که دیگر، مویی نمانده که بخواهیم زمانی را صرف مرتبکردنش اختصاص دهیم؛ ارزش سوختهای فسیلی شتابان در حال کاهش است؛ دنیا به سمت کاهش محسوس کارخانههای انرژیبر و آلاینده چون سیمان حرکت میکند و به زودی درب همه کارخانههای تولیدکننده خودروهای دیزلی و بنزینی و نیز نیروگاههای حرارتی بسته خواهد شد؛ حکومتی که با انکار چنین تغییراتی بخواهد همچنان تخممرغهایش را در چنین سبد لرزانی قرار دهد، در بهترین حالت مورد تمسخر جهانیان قرار خواهد گرفت و در بدترین حالت، تابآوریاش را از دست داده و به فروپاشی میرسد. فکر میکنید چرا دایناسورها، ماموتها و ببر هیرکانی رفتند؟ موضوعی که ساعت بیست و یک روز یکشنبه - ۵ دیماه ۱۴۰۰ - به همراه سعید ضروری و علی شادلو در یک گفتگوی زنده بیشتر در موردش سخن خواهیم گفت.
6️⃣ هر نوع شباهتی بین محتوای این یادداشت و کلیپ منتشرشده از بیخ و بن تکذیب میشود!
1️⃣ در چهاردقیقه نخست این کلیپ جلوههایی از تخریب باورنکردنی و شتابناک زاگرس را در سرشاخههای مارون و زهره میبینید که فقر، فشار بیش از حد دام و سگهای گله، کشاورزی در زیراشکوب جنگل و چوببری نفسش را گرفته و هر لحظه بر برهنگی زاگرس به عنوان مهمترین منبع تامین آب شیرین ایران افزوده میشود.
2️⃣ نظیر چنین صحنههایی، حتی وخامتبارتر را میتوان در نورآباد ممسنی، دشمنزیاری، لرستان، ایلام، کرمانشاه و جایجای زاگرس دید ...
3️⃣ فرق همه آنهایی که میبینند و تاسف میخورند یا آهی کشیده و عبور میکنند یا آنهایی که چمدانها را بسته و مهاجرت میکنند با سعید و یارانش در الگن در همین نکته است ...
4️⃣ آنها ماندهاند، برخی برگشتهاند و برخی در راه بازگشت هستند تا نشان دهند که قهرمانی برای نجات ما نخواهد آمد؛ چون خود بزرگترین قهرمان زاگرسیم.
5️⃣ منطقه حفاظتشده الگن، وارد سومین سال تولدش شده و اینک شتابناکتر از هر زمان دیگری، آهستگی چون بلوط را رمز موفقیت و تابآوری دوباره خود و زاگرس اعلام کرده است.
6️⃣ دم همه آنهایی که در این مدت بیمنت به سعید یارانش کمک کرده و میکنند، گرم. درود میفرستم به سعید ضروری، علی شادلو، محمد تاجران، هانا کامکار، شراره شرفه، کاوه فرهادی، ستاره طالبیان، کاوه منصوری، فرامرز پارسی، علیرضا امتیاز، مصطفی خوشنویس، مجتبی پاکپرور، بهمن ایزدی، یاسر فاطمی، مهدی طباطبایی، ارسلان آروند، مادر و پدر سعید انصاریان و همه آنهایی که دلگرمی میدهند به سعید تا همچنان پرچم امید را در زاگرس در اهتزاز نگه داشته و دلیل حال خوب بیافریند ...
✍ سهشنبههای بدون خودرو به ششسالگی رسید. تبریک به محمد - کوروش - بختیاری و حسن اجتماعی عزیز و همه آنهایی که در این شش سال برای تغییر مبلمان شهری از خودرومحوری به بوممحوری در مبلمان شهری کوشیده و میکوشند. از افسانه احسانی، علی ضیا، آرش نورآقایی، علی شادلو، سعید انصاریان و امیرحسین فرزانه میخواهم تا به این چالش پیوسته و با انتشار کلیپی مشابه، هر کدام دستکم ششنفر از دوستانشان را دعوت به پیادهروی کنند.
1️⃣ در ساحل خلیجفارس در منتهاالیه خاوری استان بوشهر نشستهام در نیمههای شب، به صدای امواج در برخورد با شنهای ساحلی کنگان گوش میدهم و برای تو مینویسم در نخستین ساعاتِ بامدادِ چهارشنبه، دهم آذر، برای ایرانبانوی عزیزم ...
2️⃣ دیروز که از عبید، خدیجه و محمد در خانه الیاس در کورزین خداحافظی کرده و به سمت شوشتر در خوزستان حرکت کردیم، نخست به آبادبومی رسیدیم که مردمانش حتی سیگار هم نمیکشند، چه رسد به اعتیاد ... - میلکی در غرب پارسیان - آنها یک کتابخانه در مسجد روستا دارند که فقط کتابهای محیطزیستی ارایه میدهد و از همه جالبتر آنکه تعداد دوچرخهها در میلکی بیشتر از آدمهاست. خلاصه اینکه در میلکی همه احساس امنیت و آرامش دارند، حتی پرندههای پرشمارش ...
3️⃣ میلکی یک استثناء نیست، وقتی ما فریدونشهر، الگن، پاقلات و دیزباد بالا را هم داریم ...
4️⃣ کارِ ما شاید این است که فقط بر شمارِ این استثناها بیافزاییم؛ بر شمارِ این بهانههای سرکردن زمستان؛ این دلایل حال خوب ... کارِ ما شاید این است که اندکی دیوانگی چاشنی زندگی کنیم تا در این سبکی تحملناپذیر هستی، نفس کمنیاورده و تختهگاز برانیم ... چون مقصد چیزی جز توهمِ مسافری در راه مانده نیست ...
5️⃣ هموطنِ من! آنچه این مملکت را میسازد، گونههای اندمیکش نیست؛ معادن طلای موتهاش نیست، موشکهای بالستیکش نیست، مملکت مدیون فردوسی تا مولانا، پورسینا تا حافظ و نیما تا سهراب است؛ مملکت مدیون بساطِ عیشهایی شبانه، سوزِ وداعهای عاشقانه و شورِ همرکابهایی است چون محمد تاجران که خودش را وقف زاگرس میکند تا سنجابها کمتر به زحمت افتند ...
6️⃣ این ویدئو حدود هفتاد دقیقه است، کاملش را اگر دوست داشتید، میتوانید در کانال یوتیوبم که نشانیاش در بیو فعال است، تماشا کنید. یادمان باشد، علامتِ آدمهای توسعهیافته، آن نیست که زندگی خود را وقف عمیقتر دانستن کنند! بلکه آدمهایی توسعهیافتهتر هستند که اولویتشان انتقالِ دانستهها به زبانی سادهتر به مردمانی است که بیمنت دوستشان دارند ... ما بیشتر از آنکه به دانشمند نیاز داشته باشیم به توانمندانی نیاز داریم که میدانند تنها، تنها کسی به بهشت نمیرود! و تازه، اگر هم برود، دوباره از آن میگریزد ...
1️⃣ رفته بودم به کیشِخاله در پرهسر گیلان؛ در جوار یکی از زیباترین رویشگاههای جنگلی در باختر هیرکانی موسوم به جنگل گیسوم ... و آنجا با عمو حسرت آشنا شدم؛ مردی که به گفته شایان مسعودی، کاربلدترین باغبانی است که تاکنون افتخار خدمت در کنارش را داشته است.
2️⃣ شایان را خیلیها امروز میشناسند، یک کارآفرین موفق و سبزاندیش در حوزه پرورش و معرفی نهال و طراحی فضای سبز که حتیالمقدور با توان بومشناختی و زیگونگی سرزمینی سازگار باشد.
3️⃣ به عمو حسرت گفتم: حسرتِ چی را داری بعد از هفتاد و پنج سال گذرِ زندگی؟ بلافاصله پاسخ داد! - انگار یکی بهش تقلب رسانده بود ... - گفت: حسرت همین جنگل گیسوم را دارم در دوران کودکی و نوجوانیام ... زمانی که پر از صدای گیجکنندهی پرندگان بود و قرقاولها در آن میرقصیدند و هنوز مرال و گوزن و شوکا به همراه غرش سلطان جنگل؛ ببر هیرکانی در آن حس میشد ... گفتم: خودت ببر دیدی؟ گفت نه؛ اما جای پا و سرگینش را فراوان میدیدم ... و ادامه داد از زمانی که او رفت، انگار برکت هم رفت ... اونموقعها اصلاً مثل امروز سیل اتفاق نمیافتاد و جنگلها قربانی اراضی کشاورزی و ویلا نمیشدند ...
4️⃣ داشتم فکر میکردم فهمِ این پیرمردِ ظاهراً بیسواد بیشتر از برخی مدیران و نمایندگان مجلس در طول چند دهه گذشته است که به فرمان یا پیشنهاد آنها در طول شصت و پنج سال اخیر، وسعت هیرکانی از سه و نیم میلیون هکتار به حدود نصف کاهش یافت و تازه نیمی از آنچه باقیمانده، جنگلی مخروبه و بدون تنوع و امکان زادآوری طبیعی است.
5️⃣ کاش زودتر طرح تنفس جنگل اجرا میشد و کاش این طرح ارزشمند به همه رویشگاههای جنگلی وطن در ارسباران، زاگرس، توران و مانگروها گسترش یابد. ایرانیان در طول یکصد سال اخیر، حدود هشتمیلیون هکتار از جنگلهای خود را از دست دادهاند و اینک راهبردیترین رسالت حکومت ایران، باید احیای دوباره ریههای تنفس وطن باشد.
6️⃣ در عکس هفتم، همسفرانم را میبینید: علی شادلو، شایان مسعودی و سعید ضروری؛ ضروریترین سعیدِ دنیا💞
7️⃣ در ضمن من و عمو حسرت در کنار یکی از زیباترین آبریزگاههای جهان عکس گرفتهایم که در عکس دهم آشکارا ادعایم قابل اثبات است! نیست؟
1️⃣علیشادلو هم چهلساله شد! مگر میشود آن وجودِ همیشه پرانرژی، آن کودکِ همیشه بازیگوش و آن انسانِ همیشه طناز هم چهل ساله باشد؟ باورم نمیشود ...
2️⃣ در او کودکیهای خود را میبینم در آن روزی که از یک کانال فراخ با عرض چند متر در نجفآباد اصفهان با دوچرخهام پریدم و موفق شدم! یادم هست در همان آسمان و زمین آنقدر شوق و ذوق داشتم که اصلاً یادم رفته بود ممکن است در لحظه فرود یک نفر در جایی باشد که نباید! و البته کتکی خوردم که باید!🙈
3️⃣ شیرشاهِ صنعت بومگردی ایران هم تقریباً همینجوریهاست! منتها با این تفاوت که هربار پس از تنبیه یا افتادن؛ شجاعانهتر، مصممتر و سلحشورانهتر میایستد و ادامه میدهد ... مثل اکوبابایش که رکوردها را در سربندان دماوند که هیچ در آسیای جنوب غربی هم جابجا کرده است و اصلاً همین شجاعت و خطرپذیریاش در این شرایط دشوار اقتصادی کشور است که او را متفاوت، شاخص و قابل احترام کرده است.
4️⃣ افزون بر آن، علی شادلو یک ویژگی مهم دیگر هم دارد: اینکه به شدت اهل مطالعه است و اصولاً یکی از رازهای موفقیتش آن است که محتوای ژرفی را که میخواند با استادی میتواند به شکلی جذاب و موثر با جامعه محلی به اشتراک نهد. کارنامه موفقش در قشم و میزان محبوبیتش در بین اهالی بومی آن دیار، گواه مدعایم است ...
5️⃣ و البته علی، یک برگ برنده دیگر هم دارد - عکس پنجم - خانوادهای شدیداً همراه و مومن به او ... و این همراهی و باور، برای هر مردی یک موهبت بزرگ و آرامشبخش است ... خداوند روح پدر بزرگوارش را قرین آرامش سازد که میدانم چقدر دوست داشت این روزها را میدید ... برای مادر، سعیده و هستی زندگیش روزهایی رویاییتر آرزو دارم و امیدوارم روزگار برای نفر پنجم خانواده که هنوز به دنیا نیامده، به از این روزها باشد و بتواند شاخه نوری که به لب دارد را به تاریکی شنها ببخشد ...
✍#محمد_فاضلی و #حسین_آخانی، سیاههای از آدمهای خوب، موثر و امیدبخشی که میشناسند را معرفی کردهاند. کار پسندیدهای است، ترویجش کنیم تا آدمحسابیهای مملکت از اقلیت خارج شوند ...
1️⃣#سعید_انصاریان؛ شاعر، قصهگو، سینماگر، مستندساز و عاشق الگن ... او پرچمدار امید در یکی از محرومترین مناطق کهگیلویه و بویراحمد است و پایهگذار جنگلی موسوم به خرد و امید. . 2️⃣#افسانه_احسانی؛ برای آفرینش معیشت مکمل در روستاهای وطن از همه دانش، عشق و زندگی خود مایه نهاده و جنبشی شورآفرین را رهبری میکند. او بیشک یکی از الگوهای امیدبخش زنان ایرانی است.
3️⃣#آیه_حمداوی؛ سرلشکری با سپاهی که حالا دیگر برخوردار از گروهان و گردان شده و نهضتی پیشبرنده برای کاهش سرانه پسماند و مهار چرکابه یا شیرابهها را هدایت میکند.
4️⃣#عادل_سالاری؛ او در کلمرز جنبشی بزرگ و موثر برای احیای تابآوری کهنوج و افزایش سواد محیطزیستی مردمانش را آفریده و هر روز بر اثرگذاریهایش افزوده میشود.
5️⃣#ایمان_کاظمی؛ جوان رعنا و خردمند وطن که زندگیش را وقف معرفی رفتارها و آدمهای حسابی مملکت کرده است.
6️⃣#مرتضی_فرهادی؛ استاد بیچون و چرای عشق به ایران؛ به گیاهانش و به سبک زندگی مردمی که پنجهزارسال است با رمزگشایی از قوانین حاکم بر طبیعت وطن، به جای رفتن به جنگ آن قوانین، کوشیدهاند آنها را درک کرده و تبعیت کنند. صنعت بر فراز سنت یا در برابر آن را باید خواند تا دریابید از چه فرهیختهای سخن میگویم.
7️⃣#سروش_صلواتیان؛ او پرچمدار امید در جازموریان است و فقط نمیکوشد تا ماهی به مردمان محروم آن دیار بدهد؛ او مدرسه میسازد، برای مدیریت زباله و پساب میکوشد، در اندیشه ارتقای شاخصهای سلامتی مردمش است و عجیب خستگیناپذیر پیش میرود.
8️⃣#مجتبی_گهستونی؛ انسانی شریف با دانشی باورنکردنی در حوزه فرهنگ، تاریخ و میراث فرهنگی ایران؛ بهویژه خوزستان که عجیب بیادعا و چراغ خاموش اما خستگیناپذیر به روشنگریهایش ادامه میدهد.
9️⃣#آرش_نورآقایی؛ از او خلاقتر، جنگجوتر، شفافتر و آیندهپژوهتر کمتر دیدهام. او چیزهایی را میبیند که معمولاً ایرانیان در افقهای دور هم نمیبینند. اینک هدفش را روی #نوسده قرار داده ... نه! شاید هم میخواهد گیلگمش را جهانی کند ... نه! شاید در پی رفتن از اهل کاشان به اهل ایران است ... نمیدانم ... اما میدانم که روزی ایران و ایرانی سزاوارانه از او قدردانی خواهند کرد.