🌺

#خانه
Канал
Социальные сети
Другое
Персидский
Логотип телеграм канала 🌺
@ChAdOrIhAy_BaRtArПродвигать
16
подписчиков
5,69 тыс.
фото
693
видео
587
ссылок
❀﴾﷽﴿❀@o0o0o00o0oO تبادلات🔃 @mim_faraji69
#حجاب یعنے .... #احترام به #جامعه .




توی اتوبوس کنار یک خانم #بد_حجاب نشسته بودم که گفت: مگه مریضی که انقدر خودتو پیچوندی؟
پرسیدم: با منی؟
گفت: بله! با تو ام و همه ی بیچاره های مثل تو که گیر کرده اید توی افکار عهد عتیق! اذیت نمیشی با این پارچه ی دراز دور و برت؟ خسته نمیشی از رنگ همیشه سیاهش؟
تا آمدم حرف بزنم گفت: نگاه کن ببین چقدر زشت میشی ، چرا مثل عزادارها سیاه می پوشی؟ و بعد فقط بلدید گیر بدید به امثال من.
خندیدم و گفتم: چقدردلت ﭘُربود دوست من!هنوزاگرحرف دیگری مانده بگو.
خنده ام را که دید گفت: نه! حرف زدن با شماها فایده ندارد.
پرسیدم #ازدواج کردی؟ گفت: بله.
گفتم: من کاملا #حجاب میکنم به هزار و یک دلیل. یکی از دلایلش حفظ زندگی ِتوست!!
با تعجب به چهره ام نگاه کرد.
گفتم #خدا قبل از دستور دادن به من که خودم را بپوشانم به #مرد ها می گوید؛مراقب نگاهتان باشید.
#تکلیف من یک چیز است و تکلیف مردان یک چیز دیگر. این تکالیف مکمل هم اند،
یعنی اگر مردی زل زد به من، پوشش من باید مانع و حافظ او باشد،
و من اگر حجاب درست و حسابی نداشتم کنترل نگاه مرد باید مانع و حافظ من باشد.




#همسر تو، تو را “دید”، کشش ایجاد شد، و انتخابت کرد.
کجا نوشته شده است که همسرت نمی تواند از تماشای زنانی غیر از تو لذت ببرد، وقتی مبنای انتخاب برای او #نگاه است؟!
گفت: خوب… ما به هم تعهد دادیم.
گفتم: #غریزه، منطق نمی شناسند، تعهد نمی شناسد. چه #زندگی ها که به #چشم خودم دیدم چطور با یک نگاه #آلوده به باد فنا رفت.من پوشش کامل دارم، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد، و نگاهش را کنترل نکرد، زندگی تو، به هم نریزد.همسرت نسبت به تو #دلسرد نشود. #محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود.من به خودم سخت می گیرم بخاطر حفظ #خانه و #خانواده ی تو.
من هم مثل تو #زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم.من هم دوست دارم #تابستان ها کمتر عرق بریزم، #زمستان ها راحت تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم.من روی تمام این علاقه هاخط قرمز کشیدم،تا به اندازه سهم خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم.
سکوت کرده بود.
گفتم؛ راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، حقوقی هم دارد.حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با موهای
رنگ کرده ی پریشان و صد جور جراحی ِ زیبایی چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند.حالا بیا منصف باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟
بعد از یک سکوت طولانی گفت؛
هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم … راست می گویی..
@chadorihay_bartar
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💠🎥 نماهنگ #خانه_پدری

🔹روایتی از سید حمیدرضا برقعی در کوچه پس کوچه های نجف...

🔸بمناسبت میلاد امیرالمؤمنین

محصول مأوا
-
@Chadorihay_bartar
به نام الله:
.
#شهیده_های_گمنام:
.
عده از #دختران #شهید میشوند
آن هم گمنام:❤️
.
دخترانی که چادرشان بوی #زهرا (س)میدهد.💔
.
دخترانی که کارهایشان به چشم نمی آید و با یک قدرت دیگر معامله کردند.🌷
.
دخترانی که بار سنگین #خانه_داری را به دوش میکشند.❤️
ولی به چشم نمی آید:چون #حقوق ندارد🌷
.
چون از روی #لطف این کار را انجام میدهند👌
.
چون فقط با تغییر دکور خانه،دیگران متوجه میشوند خانه تغییر کرده و کار های دیگرشان به چشم نمی آید😑
.
دخترانی که بوی غذایشان در خانه میپیچد😋
.
به فرزند کوچکشان #قرآن یاد میدهند😍
برایش کتاب میخوانند🤗
به ظاهر خود و کودکشان میرسند🌷
.
در پای #تلوزیون منتظر هستند
منتظر آمدن صدای #کلید...❤️
.
این کار ها بماند
کنارش مشغول #تحصیل هستند📚
.
دخترانی که به دور از چشم و هم چشمی زندگی میکنند و بر #همسرشان سخت نمیگیرند.👌
.
خواسته هایی که در توان همسرشان نیست را به زبان نمی آورند.
.
اینها همان شهیده های گمنامند:❤️
.
#جهاد میکنند فقط در میدان #جنگ نیستند✋️
.
کار میکنند فقط آچار به دست نیستند✋️
.
برای همین میگوییم گمنامند👌
.
آنها علاوه بر چادر خیلی صفات دیگر از مادرشان به ارث برده اند.❤️💔
.
روی مزارشان نمینویسند(شهیده)‌
چون مثل مادرشان گمنامند💔

این دختران مورد #ظلم واقع نشدند✋️
اینها معنی #زن بودن را درک کردند❤️
.


👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
@chadorihay_bartar
🥗🍝💞
‏دلت آينه ايثار عشق است
نگاهت معني بيدار عشق است

تو در آبادي دل #خانه_داري
تو را ديدن همان ديدار عشق است


@chadorihay_bartar
#ازدواج_شهدا
#خانه_یا_مرغدانی


روی پشت بام خانه یکی از برادرهای بسیجی، اتاقی بود که آن را مرغدانی کرده بود، ولی بعلت بمباران استفاده نمی‌شد. ⚠️🐓⚠️

کف آن مرغدانی را آب انداختم و با چاقو زمینش را تراشیدم. حسابی تمیز شد.👌🏻

حاجی هم یک ملحفه سفید آورد با پونز زدیم که بشود دو تا اتاق.

بعد هم با پول تو جیبی‌ام کمی خرت و پرت خریدم؛
دو تا بشقاب؛ دو تا قاشق 🍽 🍽
دو تا کاسه 🍵🍵
و یک پتو

یادم هست حتی چراغ خوراک‌پزی نداشتیم؛ یعنی نتوانستیم بخریم و آن مدت اصلا غذای پختنی نخوردیم.💑

این شروع زندگی ما بود... 😇

🌸🍃🌸🍃🌸
راوی: همسر شهید محمد ابراهیم همت

📚کتاب "نیمه پنهان ماه"/ج۲/ص۲۴

 
💟 @Chadorihay_bartar
‍ ‍ 🚩🚩🚩🚩🚩🚩
🚩🚩@Chadorihay_bartar

#تجربه_تلخ
#رابطه_پسری_با_خواهر_دوستش⛔️
بخش1

🌀آخرین خبر : پسري که به خواهر رفيقش تجاوز کرد‍! 🌀

تاریخ انتشار: 95/10/25 6:10
شرق/


مردادماه سال ٨٨ مرد جواني با پليس ١١٠ تماس گرفت و به آنها خبر داد فردي را با ضربه چاقو در خانه‌شان، واقع در خيابان نبرد #کشته است😳.

پس از حضور پليس در محل وقوع حادثه و تحقيقات اوليه، هادي که خودش با پليس آگاهي و اورژانس تماس گرفته بود، #اعتراف کرد با چاقو به فرهاد حمله کرده است🔪 .

با توجه به اينکه لحظاتي پس از حضور مأموران پليس هادي به #قتل اعتراف کرده بود، پليس او را #بازداشت کرد.

او ماجرا را اين‌گونه براي بازپرس تعريف کرد: 🔰🔰

🌀من فرهاد را مي‌شناختم. او #دوست صميمي من بود. ما بيشتر اوقات با هم بوديم. آن روز من به عروسي يکي از آشناهايمان دعوت شده بودم. لباس‌هايم را پوشيدم و سوار موتورم شدم تا به تالار عروسي بروم. نزديک تالار عروسي ياد فرهاد افتادم و
به خودم گفتم‌ اي‌کاش فرهاد را هم با خودم مي‌آوردم.

همان‌جا بود که تصميم گرفتم #برگردم و فرهاد را هم با خودم ببرم. فرهاد را پيدا نکردم. 🤔موبايلم هم شارژ نداشت تا با او تماس بگيرم.

در ميان راه پسرعمويش را ديدم، گفت فرهاد را ديده که به سمت #خانه_ما مي‌رفته است😐.

باسرعت خودم را به خانه رساندم. #خواهرم در را باز کرد، ناگهان چشمم به کفش‌هاي فرهاد افتاد.😡
داخل خانه رفتم و تمام اتاق‌ها را گشتم، اما او را پيدا نکردم. تنها جايي که باقي مانده بود، انباري داخل حياط بود. آنجا رفتم و فرهاد را در شرايط #نامناسب و بي‌‌شرمانه‌اي ديدم.😡 اول خواستم خواهرم را بکشم که فرهاد به من گفت :
خواهرت هيچ نقشي در اين ماجرا نداشته است. دسته‌کليدي را به من نشان داد و گفت: «اين را از خورجين موتور برداشتم و يواشکي به اينجا آمدم».

متهم گفت: من مي‌دانستم که فرهاد خواهرم را دوست دارد 😞و حتي نسبت به رابطه آنها #شک هم کرده‌ بودم، اما هرگز فکر نمي‌کردم او بخواهد من و خانواده‌ام را #بي‌آبرو کند😔. ما دوستان خيلي خوبي براي هم بوديم و اگر فرهاد از خواهرم به صورت جدي #خواستگاري مي‌کرد، من طرف او را مي‌گرفتم و با اين ازدواج موافقت مي‌کردم
اما او اين موضوع را واضح و #رسمي مطرح نکرده ‌بود.


#ادامه_دارد...

🆔 @Chadorihay_bartar
🕸🍃🕸🍃🕸🍃