#تعريب_شعر🆔 @CTAFJ یکدیگر را میشناسیم
روزی روی زمین دیدمت
من یک طرف زمین راه میرفتم
و تو یک طرف دیگرش
میتوانم بگویم چگونه بودی
آه، شبیه همهی زنهای دیگر بودی
ببین، هنوز صورتت را
به خاطر دارم
عصبی شدم
و از صمیم دل چیزهایی به تو گفتم
اما صدایم را نمیشنیدی
میان ما اتومبیلها میرفتند و میآمدند
و آبها بود و کوهها
و همهی زمین
به چشمهایم نگاه کردی
اما چه میدانستی
در نیمکرهی من
شب شده بود
دستت را بالا بردی ابری را نوازش کردی
دست انداختم روی شانهی یک برگ!
🆔 @CTAFJنحن نعرف بعضنا البعض
يوما ما رأيتك على الأرض
كنت أمشي على إحدى جهتي الأرض
وأنت تمشين على الجهة الأخرى
أستطيع أن أقول كيف كنتِ تبدين
آه! كنتِ تشبهين كلّ النساء الأخريات
أنظري، لاأزال أتذكّر وجهك للآن
لقد ألمّ بي الغضب
وقلت لك أشياء من أعماق قلبي
ولكنك لا تسمعين صوتي
كانت تفصلنا السيارات الذاهبة والآتية
والمياه والجبال
والأرض بأسرها
نظرتِ إلى عينيّ
ولكنك لم تكوني تعرفين
أنّ في نصف الكرة الأرضية الذي أنا فيه
كان قد حلّ الليل
رفعتِ يدك تداعبين غيمة
وأنا ألقيتُ يدي على كتف ورقة شجرة!
شعر:
#مارین_سورسکو شاعر رومانیایی
ترجمهی فارسی:
#سینا_کمالآبادیتعریب:
#فاطمه_جعفری♐️ https://t.center/CTAFJ