تو در متن شعرم نفس می کشی
حواشی سبز پگاه منی
به من ایده ی تازه ای می دهی
مضامین بکر نگاه منی
تو را دیدهام لابلای درخت
تو را دیدهام بین بابونه ها
زمانی که نوشیدم از چشمه آب
به من زل زدی بین گلپونه ها
به طرز عجیبی غریبم غریب
بخوان با نگاهت به مهمانی ام
که اندوه ایل به سمت سراب
رقم می زند اشک پنهانی ام
بکش دست های نوازشگرت
که گلزخم این سینه ناسور نیست
بدستم بده ساغری از شراب
علاجم بجز آب انگور نیست
غریبی نکن با غزلهای من
که سرشار از شعر آیینی ام
سرودم که تا رونمایی کنی
کتاب اصول جهان بینی ام
#محمدعلی_ساکی از خرم اباد
@CEYMARIAN