ادامه ...
@ceymarian#چیت_جا کلبهی کوچکی بود که کمی دورتر از خانهها برپا میشد.صدای ساز ودهل و پایکوبی درهم تنیده میشد.سَرچوپی سنجیده و حساب شده دستمالها را میگرداند.عوض شدن سرچوپی ها با احتیاط و با احترام همراه بود.آن وقت تا پاسی ازشب رقص دست جمعی ادامه مییافت وفردا روز پذیرای بود.آفتابههای مسی ردیف شده بودند. شستن دست بزرگان ایل در اولویت قرار داشت وتا دست آن ها شسته نمی شد کسی حاضر به شستن دست خود نبود.دمی بعد دوریهای مملو از برنج محلی و گوشت بز و گوسفند ،امّا بدون حضور قاشق از ابتدا تا انتهای مجلس برزمین قرار میگرفت. مردان ایل با سر پنجههای قوی مشغول خوردن میشدند.امّا کله پاچه به رسم همیشگی به هنرمندان تعلق داشت.همه نهار میخوردند .مدّتی بعد، ازبه هم خوردن زیر استکان ها خبری از آوردن چای داشت.ابتدا زیر استکان های رنگارنگ توزیع می شد و سپس استکان پر ازچای تش بلوط به نعلبکی می پیوست.در پایان پذیرایی نوبت به عروسانه می رسید مبلغ عروسانه حدود
#بیست_ریال مرسوم شده بود امّا دولتمندان پنجاه ریال وگاه بیشتر هم پرداخت میکردند. نگارنده درسال هزار و سیصدو پنجاه خود شاهد بودم که فردی مقداری چای خشک به جای پول "
#دووتونه" آورده بود. سپس مطرب ها در زیر چادر تٌمبک میزدند وگاهی هم خوش صدایی از حضارخودش را قاطی هنرمندان میکرد.آن بهارو تابستان عروسیهای زیادی صورت گرفت وبهارو تابستان دیگر عروسی کٌرو دو گیلتو ان شاء الله.
#جمشید_حرمی تاریخ و فرهنگ دره شهر
@CEYMARIAN