کیومرث سلام!
بی تو ما ماندیم و «
#پروشه_تشی » بر کنج غزلی ...
شهید محراب غزل های پردرد ؛ سلام!!!...
بعد از تو ما را ؛ چه کسی خواهد سرود ؟
کدام غزل آب سردی خواهد بود بر «
#ذره_زغال» گر گرفته ی درون مان ؛ در شب های بعد از تو ؟
ما که میدانیم تمام آسمان ها ؛ نمک گیر غزلهایت شده اند ؛ اینجا بعد از تو غزلها در رثای آت ، «
#سنگه_تا» شده اند ...
هیچ زنی سرون اش را با حوصله نخواهد بست ؛ مگر برای
#چاینه ..
ببخش که من ؛ «
#ناشی» قلم ؛ «
#ناشی» زبان بدنم ؛ «
#ناشی » غم پرواز زود هنگام با بال شکسته ات عمیق ! ...
می بینی کیومرث ! نوشتن از چون شمایی که تمام بدنت همه ی دردهای مشترک ایل غریبمان را غزل میکرد ، چقدر سخت ثقیل است ...
روح قلم از فراقت ، «
#درد_میکند»
#حسین_غلامی