#مناسبتی#خاطرهای_از_جبهه#محمود_عزیزنژاد از شهرستان دره شهر
درود میفرستم بر روان پاک شهدا و رزمندگان جانبرکف که عاشقانه و خالصانه تا پای جان
از کیان و ناموس وطن دفاع نمودند.
تیرماه سال ۱۳۶۶ زمانی که تازه شانزده سالم تمام شده بود، برای بار دوم به صورت داوطلبانه به
جبهه های جنگ اعزام شدم.
بنده را به همراه دو تن
از همشهری هایم به گروهان شهید ابراهیمی گردان ۵۰۴ ابوذر واقع در تپه ماهورهای قلاویزان در غرب مهران معرفی نمودند.
پس
از رسیدن و معرفی خود به فرماندهی، در همان روز به اتفاق همرزمانم تصمیم گرفتیم سنگری جدید و محکم در مکانی مناسب با هماهنگی فرمانده دسته بسازیم و برای این کار حدود ۵۰ گونی پر
از شن و ماسه و چند تخته چوب محکم و الوار نیاز داشتیم.
با کمک همرزمانم دیوارهای سنگر را آماده کردیم و رفتیم سراغ الوارهای موردنظر. در آن نزدیکی چند سنگر تخریب شده وجود داشت که قبلاً در اختیار عراقیها بود و هنگام عقبنشینی، بلااستفاده مانده بودند.
از چوب و الوار آن سنگر جهت تکمیل سنگر خودی، استفاده کردیم.
هنوز به سنگر خودی نرسیده بودیم که زیر آوار خمپاره ۶۰ و نارنجک تفنگی دشمن قرار گرفتیم. قدرت آتش به گونه
ای بود که وقتی نارنجک ها به سنگر نیمه آمادهی ما برخورد کرد، تمام سنگر تخریب شد و ما مجبور شدیم با احتیاط کامل دوباره اقدام به ساخت آن کنیم. لازم است یادآوری کنم خمپاره ۶۰
از سلاح های بسیار خطرناک و مرموز و مخوفی بود که در فواصل کم
از آن استفاده میشد. و امتیاز آن به خاطر صدای بسیار کم آن بود که تا لحظهی فرود، کمتر کسی متوجه برخورد آن به مکان موردنظر میشد.
بعد
از اتمام دیوارهای سنگر که برای بار دوم آن را بنا کرده بودیم، سراغ مابقی الوارها رفتیم و در بازگشت دوباره با تخریب کامل همان سنگر مواجه شدیم! دست
از تلاش برنداشتیم تا اینکه سنگر آماده شد.
شاید مهمترین دلیل متوجه شدن عراقیها
از ساخت سنگر توسط ما، اول اینکه فاصلهی سنگر ما با عراقیها بسیار کم بود - فاصله بین کانال نیروهای ایرانی و عراقی چیزی حدود ۵۰/۶۰ متر بود - دوم، فعالیت و تحرک ما در روز بود که ما را زیرنظر گرفته بودند.
به هر حال با تلاش و کوشش دوستان سنگر موردنظر در بهترین موقعیت منطقه، در یک نقطه حساس نظامی و مشرف به نیروهای عراقی احداث و تمام تحرکات دشمن را زیرنظر داشت.
✍ @CEYMARIAN┈••✾•
🌿🌺🌿•✾