روح آزرده کوهستان
جامعه کوهنوردی هر از چند گاهی با شوک تازهای از اخبار حوادث منجر به مرگ کوهنوردان
روبروست . آیا این
جامعه دانشپذیر و عبرت آموز است ؟
این پرسشی است که از نگاه دیدهوران بیرون از این گردونه ، مدام بر دایره اندیشه میچرخد ، و شوربختانه کماکان بی پاسخ مانده است !
ممکن است از سوی بسیاری از کوهنوردان ، این دیدگاه پیش داورانه و مغرضانه به نظر آید ، اما واقعیت
#جامعه_کوهنوردی_ایران در مجموعه رفتارهای کسانی که خود را کوهنورد مینامند به روشنی آشکار است .
جامعهای که نمیپذیرد راه را به خطا رفته است و همچنان به این رویه نادرست پافشاری میکند .!
در یک نگاه ساده به این گروه از ورزشکاران ، که اقلیم کوهستان و طبیعت را برای ورزیده شدن و پر کردن اوقات فراغت خویش برگزیدهاند ، در خواهیم یافت که پذیرای اشتباهات پرتکرار خویش نیستند . و هر از گاه که حادثهای رخ میدهد ، افراد حادثه دیده را از خود و بدنه
جامعه کوهنوردی جدا دانسته ، و آنها را افرادی جدا از این مجموعه میدانند و سر در برف فرو میبرند. زیرا قائل به خطاهای پیش آمده و حوادث مرگبار
کوهنوردی نبوده ، و حاضر به پذیرش ایرادات موجود نیستند .
با یک نگاه بیطرفانه و به دور از سویه گیری میتوان به شکافها و گسلهای عمیق بیتدبیری و خودخواهی در نزد این گروه از
جامعه نظاره کرد ، و بر پافشاری به رفتارهای آسیبزا نزد آنان افسوس خورد . پافشاری بر صعودهای پرخطر ، عدم توجه به آموزههای هواشناسی ، برپائی برنامههای کم تعداد و خودسرانه ، م
قاومت در برابر سیستم آموزش و گریز خودآگاه از آموختن فنون نجات دهنده در هنگام بحران و حادثه ، ظهور و بروز اعتماد به نفس کاذب و نپذیرفتن کمبودهای فنی خویش ، و چندین و چند دلیل دیگر که از حوصله این مقاله خارج است .
توصیه هائی که بارها توسط استادان و مربیان کوهنوردی و دلسوزان این ورزش ابراز شد ، اما از سوی جوانان ، و بعضاً افراد با تجربه در این ورزش بدآنها وقعی نهاده نشد !
در دهههای پیشین تا این میزان که هم اکنون به چشم میآید ، کلاسهای آموزشی در زمینه فنون
کوهنوردی در دسترس افراد نبود . اما حالا که هست ، چرا افرادی که خود را
#کوهنورد مینامند در برابر آموزش و یادگیری فنون این ورزش مقاومت نموده و خود را بینیاز از دانستن فنون و استفاده از تجربیات دیگران میدانند ؟ چگونه است که بسیاری از کوهنوردان تنها غرور کوه را از او آموختند ، و شاخصه سخت پوسته ای کوهستان را سرلوحه امور خویش قرار داده اند ؟
آیا نمیتوان بخشندگی کوهستان را آموخت ؟ نمیتوان زایشگری آن را دید ؟ نمیشود آموخت که کوهها پایههای استوار زمینند ، و هر آنچه در اقلیم کوهستان پایهریزی شده است. بر اساس تامین خواستهها و نیازهای درهها ، جنگلها ، دشتها و دریاهاست ؟ آیا کوه فقط به خود میاندیشد ؟
بروشنی پیداست که فلسفه آفرینش کوهستان در سترگی و بخشندگی اوست . لیکن شوربختانه برخی از کوهنوردان نیاموختند که تنها برای خویشتن زندگی نمیکنند ، زیرا اگر به فلسفه آفرینش کوهستان میاندیشیدند ، در مییافتند که سترگی ، شایستگی و افتخار یک کوهنورد ، در تلاش برای فراهم کردن زندگی و شور و اشتیاق محبت آمیز نزد دوستان و بستگانشان است . آنجا که میبایست به خود بگویند : کوهستان به من آموخت که فرااندیش باشم ، و به گونهای رفتار کنم که شایسته نام کوهنورد است . و تصمیماتی
بگیرم که روح بلند کوهستان را نیازارم ، و نامش را با مرگ و نیستی گره نزنم . من بایستی بیاموزم که تنها برای خویش زندگی نمیکنم . من بایستی مروج زندگی باشم . اما آیا هستم ؟
✍ #امیرملیحی
کانال کوه و واژه ، کانون فرهیختگان کوهستان
باز نشر از باشگاه کوهنوردی کبیر کوه✍ @CEYMARIAN┈••✾•
🌿🌺🌿•✾