💎 @Best_Poemsــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گداخت آینه تا از رخ تو تاب گرفت
بسوخت باد چو آن دامنِ نقاب گرفت
پس از هلاک، به من دست یافت آسایش
فغان که خصم، مرا عاقبت به خواب گرفت
اگرچهی نامهی قتل من آورَد، شادم
که مرغِ نامهبر آخر از او جواب گرفت
شمارِ سوختگانِ جمال او میکرد
زمانه وقتشمار اول از نقاب گرفت
چه خون که ریختم از دیده چون نقاب انداخت
بلی! بریزد خونها چو آفتاب گرفت...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❏
#فرقتی_انجدانی✽