کتاب و زندگی

#سهراب_سپهری
Канал
Логотип телеграм канала کتاب و زندگی
@BOOK_LIFEПродвигать
19,65 тыс.
подписчиков
3,19 тыс.
фото
1
видео
181
ссылка
شعر و ادبیات کمتر خوانده‌شده @book_life صفحه ما در اینستا‌گرام: https://instagram.com/_u/ketabo_zendegi
@BOOK_LIFE

سیمون دوبوار درکلاس آرام بود.
ونمره را دوست داشت.

من هم نمره را دوست داشتم،
اما هرگز در کلاس قرار نداشتم.

ازهمه بدتر صدای زنگ مدرسه بود.
هرگز ژولیت آدام از دست "این صدای جهنمی"به اندازه‌ی من عذاب نکشید.

این صداخیالم را می‌بُرید.
ذوقم را می‌شکافت.
شورم را می‌نشاند.
در کیف مدرسه پنهان می‌شد.
با من به خانه می‌آمد
و فراغتم را می‌آزُرد.

وجودی پیدا داشت:
به خوابم می‌آمد.
این صدا درس شتاب می‌داد.
و ترس دیر رسیدن.

هرگز کافکا به اندازه‌ی من
این ترس را نچشید.
از در و دیوار می‌شنیدم:
مدرسه‌ات دیر شد.

و وای به حالم اگر نرسیده به مدرسه صدای زنگ بلند می‌شد.

صبح در برف زمستان هم،
برابر در بسته‌ی مدرسه می‌ماندم
تا باز شود.

اما سالی یک‌ بار،
صدای زنگ مدرسه را اشارت خوش بود.
وبشارت می‌داد:
پایان آخرین روز سال،
پیش از تعطیلات بزرگ تابستان...

اتاق آبی | #سهراب_سپهری
@BOOK_LIFE

من شاگرد خوبی بودم.
اما از مدرسه بیزار.

مدرسه خراشی بود
به رخسار خیالات رنگی خردسالی من.

مدرسه خوابهای مرا قیچی کرده بود.
نماز مرا شکسته بود.
مدرسه عروسک مرا رنجانده بود.

روز ورود یادم نخواهد رفت:
مرا ازمیان بازی"گرگم به هوا"ربودند،
و به کابوس مدرسه سپردند.

خودم را تنها دیدم وغریب.
غم دورماندگی از اصل با من بود.
آدم ِ پس از هبوط بودم.

از آن پس و هربار،
دلهره بود که جای من
راهی مدرسه می‌شد...

اتاق آبی | #سهراب_سپهری
#شاعرانه

در دل من چيزی است،
مثلِ يک بيشه نور،
مثلِ خواب دَمِ صبح

و چنان بی‌تابم،
كه دلم می‌خواهد
بدوم تا ته دشت،
بروم تا سر كوه.

دورها آوايی است،
كه مرا می‌خواند...

#سهراب_سپهری | @BOOK_LIFE
#شاعرانه

به تماشا سوگند
و به آغاز کلام
و به پرواز کبوتر از ذهن
واژه‌ای در قفس است

حرف‌هایم، مثل یک تکه چمن روشن بود
من به آنان گفتم:
آفتابی لب درگاه شماست
که اگر در بگشایید به رفتار شما می‌تابد.

و به آنان گفتم:
سنگ آرایش کوهستان نیست
همچنانی که فلز، زیوری نیست به اندام کلنگ

در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است
که رسولان همه از تابش آن خیره شدند.
پی گوهر باشید.
لحظه‌ها را به چراگاه رسالت ببرید...

#سهراب_سپهری | @BOOK_LIFE
#شاعرانه

به سراغ من اگر می‌آیید،
پشت هیچستانم،
پشت هیچستان جایی است.

پشت هیچستان رگ‌های هوا،
پر قاصدهایی است
که خبر می‌آرند،
از گل واشده دورترین بوته خاک

روی شن‌ها هم،
نقش‌های سم اسبان سواران ظریفی است، که صبح
به سر تپه معراج شقایق رفتند

پشت هیچستان،
چتر خواهش باز است:

تا نسیم عطشی در بُن برگی بدود،
زنگ باران به صدا می‌آید

آدم این‌جا تنهاست
و در این تنهایی،
سایه نارونی تا ابدیت جاری است.

به سراغ من اگر می‌آیید،
نرم و آهسته بیایید،

مبادا...! که ترک بردارد
چینیِ نازکِ تنهاییِ من ...

#سهراب_سپهری | @BOOK_LIFE
#شاعرانه

پیله ات را بگشا
تو به اندازه‌ی پروانه‌شدن زیبایی ...

#سهراب_سپهری | @BOOK_LIFE
من اناری را می‌کنم دانه، به دل می‌گویم
خوب بود این مردم، دانه‌های دلشان پیدا بود

می‌پرد در چشمم آب انار:
اشک می‌ریزم

مادرم می‌خندد، رعنا هم ...

#سهراب_سپهری | @Book_Life
📖🌹 @Book_Life

زندگی وزن نگاهی‌است
که در خاطره‌ها می‌ماند

شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت

زندگی، درک همین اکنون است
زندگی، شوق رسیدن به همان
فردایی است
که نخواهد آمد

تو نه در دیروزی، و نه در فردایی 
ظرف امروز، پر از بودن توست

شاید این خنده که امروز، دریغش کردی 
آخرین فرصت همراهی با امید است

زندگی یاد غریبی‌است
که در سینه خاک به جا می‌ماند...

#سهراب_سپهری
📖🌹 @book_life

صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی‌ست
که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید

هشت کتاب | #سهراب_سپهری
گوش کن، جاده صدا می‌زند
از دور قدم‌های ترا

چشم تو زینت تاریکی نیست

پلک‌ها را بتکان،
کفش به پا کن،
و بیا

و بیا تا جایی،
که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد

و زمان روی کلوخی بنشیند با تو

و مزامیر شب اندام ترا،
مثل یک قطعه آواز به خود جذب کنند

حجم سبز | #سهراب_سپهری
📖🌹 @book_life
🌹📖 @Book_life

من چه سَبـزم امروز
و چه اندازه تَنَم هُوشـیار است...!

👤 #سهراب_سپهری
📚 #کتــاب_بــخوانـیـم
🌹📖 @Book_life

جای مردان سیاست بنشانید درخت
که هوا تازه شود...

👤 #سهراب_سپهری
📚 #کتــاب_بــخوانـیـم
#سهراب_سپهری

بام را برافکن و بتاب
که خرمن تیرگی اینجاست

بشتاب،
درها را بشکن،
وهم را دو نیمه کن
که منم هسته این بار سیاه
اندوه مرا بچین که رسیده است ...

📖🌹 @book_life
#سهراب_سپهری

قشنگ یعنی چه؟
قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال
و عشق، تنها عشق
ترا به گرمی یک سیب می‌کند مانوس
و عشق، تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگی‌ها برد
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن

📖 @book_life
#سهراب_سپهری

زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است،
که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی
و نه در فردایی
ظرف امروز، پُر از بودن توست ...

📖🌹 @book_life
#سهراب_سپهری

چه‌ کسی می‌گوید
پشت این ثانیه‌ها تاریک ا‌ست؟
گام اگر برداریم
روشنی نزدیک است ...

📖🌹 @book_life
🌹📖 @Book_life
نور در کاسه مس،
چه نوازش‌ها می‌ریزد.
نردبان از سر دیوار بلند،
صبح را روی زمین می‌آورد...

✍️ #سهراب_سپهری
📚 #کتــاب_بــخوانـیـم
🍂 #شاعرانه

جای مردان سیاست بنشانید درخت
که هوا تازه شود ...

به خدا ایمان آرید ،
به خدایی که به ما بیلچه داد
تا بکاریم نهال آلو؛

صندلی داد که رویش بنشینیم
وبه آواز قمر گوش دهیم،

به خدایی که سماور را
از عدم تا لب ایوان آورد،

و به پیچک فرمود:
«نرده را زیبا کن!»

#سهراب_سپهری
📖🌹 @book_life
🍂 #شاعرانه

چه کسی می‌فهمد
در دلم رازی هست؟

می‌‌سپارم آن را،
به خیالِ شب و تنهایی خود...

#سهراب_سپهری
📖🌹 @book_life
🍂
دلم گرفته ...
دلم عجیب گرفته‌است

و هیچ چیز ...
هیچ چیز مرا از هجوم
خالی اطراف نمی‌رهاند ...

#سهراب_سپهری

📖🌹 @book_life
Ещё