کتاب و زندگی

#سعدی
Канал
Логотип телеграм канала کتاب و زندگی
@BOOK_LIFEПродвигать
19,65 тыс.
подписчиков
3,19 тыс.
фото
1
видео
181
ссылка
شعر و ادبیات کمتر خوانده‌شده @book_life صفحه ما در اینستا‌گرام: https://instagram.com/_u/ketabo_zendegi
@Book_Life

هر که با بدان نشیند
اگر نیز طبیعت ایشان درو اثر نکند
به طریقت ایشان متهم گردد
و گر به خراباتی رود به نماز کردن،
منسوب شود به خمر خوردن.

طلب کردم ز دانایی یکی پند
مرا فرمود با نادان مپیوند

گلستان | #سعدی
@Book_Life

نادان را به از خاموشی نیست
و گر این مصلحت بدانستی،
نادان نبودی...!

گلستان | #سعدی
@Book_Life

برآی ای صبح مشتاقان، اگر نزدیک روز آمد
که بگرفت این شب یلدا، ملال از ماه و پروینم

#سعدی
#شاعرانه

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغتِ از تو میسر نمی‌شود ما را

تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را

بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم
به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را

به جای سرو بلند ایستاده بر لب جوی
چرا نظر نکنی یار سرو بالا را

شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبش
مجال نطق نماند زبان گویا را

که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد
خطا بود که نبینند، روی زیبا را

به دوستی که اگر زهر باشد از دستت
چنان به ذوق ارادت خورم که حلوا را

کسی ملامت وامق کند به نادانی
حبیب من که ندیدست روی عذرا را

گرفتم آتش پنهان خبر نمی‌داری
نگاه می‌نکنی آب چشم پیدا را

نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی
چو دل به عشق دهی دلبران یغما را

هنوز با همه دردم امید درمانست
که آخری بود آخر، شبانِ یلدا را

#سعدی | @BOOK_LIFE
#شاعرانه

من از آن روز که دربند توام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم

همه غم‌های جهان هیچ اثر می‌نکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادم

خرم آن روز که جان می‌رود اندر طلبت
تا بیایند عزیزان به مبارک بادم

من که در هیچ مقامی نزدم خیمه انس
پیش تو رخت بیفکندم و دل بنهادم

دانی از دولت وصلت چه طلب دارم هیچ
یاد تو مصلحت خویش ببرد از یادم

به وفای تو کز آن روز که دلبند منی
دل نبستم به وفای کس و در نگشادم

تا خیال قد و بالای تو در فکر منست
گر خلایق همه سروند چو سرو آزادم

به سخن راست نیاید که چه شیرین سخنی
وین عجب‌تر که تو شیرینی و من فرهادم

دستگاهی نه که در پای تو ریزم چون خاک
حاصل آنست که چون طبل تهی پربادم

می‌نماید که جفای فلک از دامن من
دست کوته نکند تا نکند بنیادم

ظاهر آنست که باسابقه حکم ازل
جهد سودی نکند تن به قضا در دادم

ور تحمل نکنم جور زمان را چه کنم
داوری نیست که از وی بستاند دادم

دلم از صحبت شیراز به کلی بگرفت
وقت آنست که پرسی خبر از بغدادم

هیچ شک نیست که فریاد من آن جا برسد
عجب ار صاحب دیوان نرسد فریادم

سعدیا حب وطن گر چه حدیثیست صحیح
نتوان مرد به سختی که من این جا زادم

#سعدی | @BOOK_LIFE
#شاعرانه

من ندانستم از اول، که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به، که ببندی و نپایی

دوستان عیب کنندم، که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن، که چنین خوب چرایی

ای که گفتی مَرو! اندر پی خوبان زمانه
ما کجاییم در این بحر تفکر، تو کجایی

آن نه خالست و زنخدان و سر زلف پریشان
که دل اهل نظر برد، که سِریست خدایی

پرده بردار که بیگانه خود این روی نبیند
تو بزرگی و در آیینه کوچک، ننمایی

حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان
این توانم که بیایم به محلت به گدایی

عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت
همه سهلست، تحمل نکنم بار جدایی

روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا
در همه شهر دلی نیست، که دیگر بربایی

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن
تا به همسایه نگوید، که تو در خانه مایی

سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد
که بدانست که دربند تو خوشتر که رهایی

#سعدی | @BOOK_LIFE
#سعدی

من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی
یا چه کردم که نگه باز به من می‌نکنی

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

📖🌹 @book_life
#سعدی

آنجا كه عشق خيمه زَنَد، جایِ عقل نيست!

غوغا بود... دو پادشه اندر ولایتی

📖🌹 @book_life
#سعدی

روز وداع گریه نه در حد دیده بود
توفان اشک تا به گریبان رسیده بود

نزدیک بود کز غم من ناله برکشد
از دور هر که نالهِ زارم شنیده بود

📖🌹 @book_life
#سعدی

از هر چه می‌رود سخن دوست خوش‌تر است
پیغام آشنا نفس روح پرور است

هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ای
من در میان جَمع و دلم جای دیگر است ...

📖🌹 @book_life
🍂 #شاعرانه

زمستان است و بی برگی، بیا ای باد نوروزم
بیابان است و تاریکی بیا، ای قرص مهتابم

حیات سعدی آن باشد، که بر خاک درت میرد
دری دیگر نمی‌دانم، مکن محروم از این بابم

#سعدی
📖🌹 @book_life
🍂 #شاعرانه

بوی بهشت می‌گذرد یا نسیم دوست؟
یا کاروان صبح؟ که گیتی منوّر است

گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم
هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است

#سعدی
📖🌹 @book_life
🍂 #شاعرانه

ستم از کسیست بر من
که ضرورت است بُردن

نه قرار زخم خوردن
نه مجال آه دارم

نه فراغت نشستن
نه شکیب رخت بستن

نه مقام ایستادن
نه گریزگاه دارم

#سعدی
📖🌹 @book_life
🍂 #شاعرانه

خبرت هست که بی‌روی تو آرامم نیست
طاقت بار فراق این همه ایامم نیست

دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنی
به دو چشم تو، که چشم از تو به انعامم نیست

#سعدی
📖🌹 @book_life
'
سَرِ آن ندارد اِمشب، كه برآيد آفتابى

چه خيال ها گُذَر كَرد و گُذَر نكَرد خوابى

@book_life
#سعدی
سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست
در میــــــــــان این و آن فرصت شمار امروز را

#سعدی
@book_life