🔹مستندنگاری
ماجراهای من و سیاست
فصل دوم/ بخش۴۷ انتخابات
#مجلس_ششم✍علی گودرزیان ع پایدار
#سلسله_و_دلفان(۳)
تبلیغات انتخابات
مجلس ششم در سلسله و دلفان به ایستگاه آخر رسید. انتخابات در ۲۹ بهمن ماه ۱۳۷۸ برگزار شد. شام روز جمعه نتیجه ی انتخابات به شکل غیر رسمی دهان به دهان می گشت. کاری که دوم خردادی ها چشم داشتند در سلسله صورت نگرفت و...
آشیخ محمد محمدی با بیش از ۳۱ هزار رای برنده ی انتخابات شد و آشیخ آل کاظمی با اندکی اختلاف بر جایگاه دوم نشست.
در این انتخابات حیدری مقدم ۲۴ هزار، آذری ۴هزار و پانصد و حسنوند ۲ هزار رای کسب کردند.
به باور بسیاری، اگرچه نتیجه ی انتخابات برای همه ی مردم پیشاپیش روشن بود؛ اما فضا، هر آن در معرض دیگرگونی بود.
بیشتر مردم سلسله، حول محور حیدری مقدم اجماع کرده بودند، توپ مردم در زمین حسنوند و آذری بود. اگر کنار می رفتند و حیدری مقدم تنها می ماند، بدون شک، بازی باخته به یک بردی تاریخی تبدیل می شد.
این که سه کاندیدای ما به هر دلیل به توافق نرسیدند. یک اشتباه استراتژیک بود. گفتم استراتژیک چون یک فرصت تاریخی از دست رفت و قابل جبران نبود.
گفتم فرصت تاریخی، چون اگر حیدری مقدم در حوزه ی سلسله و دلفان در
مجلس ششم به
مجلس می رفت بدون شک دستاوردهای خوبی برای منطقه داشت:
نخست این که با ارتباطی که او با بزرگان
مجلس ششم از جمله آقای کروبی داشت و با توجه به دانایی و کارآزمودگی او، بدون شک به یکی از وزنه های
مجلس ششم تبدیل می شد.
دو دیگر این که آشیخ محمد محمدی که یکی از فریادهای مخالف
مجلس ششم بود، به
مجلس راه نمی یافت چون با توجه به سمت و سوی تفکر دولت و
مجلس حضور او در آن موقعیت به راستی هیچ دستاوردی برای مردم حوزه ی انتخابات سلسله و دلفان نداشت و...
نکته ی آخر این که با حضور حیدری مقدم، نمایندگان اصلاح طلب لرستان در اکثریت قرار می گرفتند و بی شک، لرستان بیشتر در مسیر کمک دولت قرار می گرفت و می توانست از گنجایشی که دولت خاتمی برای کل کشور ایجاد کرده بود، سهم بیشتری داشته باشد.
به طوری که در
مجلس هفتم، محمود حسنوند اگر چه آخر دولت اصلاحات بود اما کُنش بهتری با دولت اصلاحات داشت و نمود آن سفر ویژه ی محمدخاتمی به سلسله بود...الخ
مردم سلسله مردمی محاسبه گر و تحلیلگرند. هیچ مردمی در سطح استان به اندازه ی مردم سلسله محاسبه گر نیستند. آنان به آسانی به آب و آتش نمی زنند.
تلخکامی های زیادی چشیده اند. زخم بی التیام آنان در دوره های گذشته درسی به آنان آموخته که برای کنش های خود، حساب و کتاب داشته باشند.
آنان در
مجلس ششم با وجود سه نامزد مدعی در سلسله، از جمله حیدری مقدم، آذری و حسنوند محاسبه کرده بودند که آخر این بازی، باخت حتمی است به همین دلیل آن گونه که بخواهید سینه چاک انتخابات
مجلس ششم نشدند و به دیپلماسی پنهان روی آوردند.
شک ندارم اگر در آن موقعیت می دانستند راهی برای اتفاق نظر هست آن راه را تجربه می کردند. آنان می دانستند این سه قطب یکی نخواهند شد و البته آل کاظمی را هم پیروز میدان نمی دانستند، بنابر این، گروهی قید انتخابات را زدند، جمعی ناامیدانه به آل کاظمی پیوستند و جمعیتی هم فرش قرمز زیر پای نامزد برنده گسترانیدند.
در ستاد حیدری مقدم شور زندگی بود اگرچه او در
مجلس پنجم وجهه ی سیاسی خود را خدشه دار کرده بود؛ اما جوانان سلسله می دانستند حیدری مقدم همان صدای رسایی بود که از تریبون
مجلس سوم از دست بی عدالتی شکایت به بین الملل می برد.
رییس ستاد، زنده یاد شاعر سخن پرور رضا ذکایی بود. او خود یک کوه آتشفشانی از عشق و شور و امید بود که به کالبد جامعه می دمید. ذکایی مرد انرژیک سلسله، پشت تریبون که می رفت از خاتمی بزرگ می گفت و دانشجویان و دانش آموزان را سرشار از هیجان و شور و هورا می کرد.
در آخرین روز تبلیغات انتخاباتی بیش از پانزده هزار تن از هواداران حیدری مقدم چون رودی خروشان در خیابان ها به جریان افتاد.
بیشتر آن جمعیت موّاج، جوانان پاک سرشتی بودند که بی ملاحظه و سینه چاک و بی محاسبه، پا به میدان انتخابات گذاشته بودند.
آن روزها تازه چشممان به دنیای رسانه های آزاد باز شده بود. بعد از بیست و اندی سال از انقلاب تازه فهمیده بودیم آب مملکتمان در چه کرتی است و اگر دیر بجنبیم چند سال دیگر از قافله ی توسعه و پیشرفت عقب می مانیم و عقب مانده تر از قطر و امارات و عربستان می شویم!
من هم یکی از آن هزاران بودم که گردهم آمده بودیم تا نماینده ای در شان و شوکت دولت خاتمی به
مجلس ششم بفرستیم و در حسرت این آرزو پیر شدیم!
در پایان انتخابات
مجلس ششم در سلسله "جمعی از فرهنگیان و فعالان سیاسی" شهرستان سلسله بیانیه ای منتشر کردند که در ۵ بند، دلایل جدا شدن حوزه ی انتخابات سلسله و دلفان را اعلام کرده بودند...
ادامه دارد...
@asredelfan