معرفی
#کتاب گشت و گذاری در تاریخ بشر
■
#رايج_ترین تئوری این است که
#مرد قوی تر از
#زن است و با زور زن را به فرمانبرداری واداشته است. روایت ملایم تر این ادعا میگوید زور مرد کارهای بدنی سخت چون شخم زدن و برداشت محصول را به گردن او می اندازد. بنابراین تولید خوراک به دست او می افتد و در آخر کار قدرت سیاسی را به چنگ می آورد.
انگشت نهادن بر «زور بازو» دو اشکال دارد. نخست، این نظر که «مرد قوی تر از زن است.» فقط در حد میانگین درست است، و فقط با توجه به جورهای معینی از زور. زنان معمولا گرسنگی و بیماری و خستگی را بیش از مردان تاب می آورند. در عین حال هستند زنان بسیاری که می توانند از بسیاری مردان تندتر بدوند و وزنه های سنگین تری را بلند کنند. از این گذشته، و اِشکال دارتر از آن، زنان در سراسر تاریخ از کارهایی که تلاش جسمی چندانی نمی خواهند (مانند دین پیشگی و حقوقی و سیاست دور نگه داشته شده اند و در عوض در کارهای سخت بدنی در مزرعه و صنایع دستی و خانه داری عمر خویش را گذاشته اند. اگر قدرت اجتماعی در رابطه ی مستقیم با توان بدنی تقسیم می شد، زنان سهم بیشتری از آن می بردند.
از این مهم تر، میان زورِ بدنی و قدرت اجتماعی انسانها هیچ رابطه ی سر راستی نیست. معمولا شصت ساله ها زورشان بر بیست ساله ها می چربد، گرچه بیست ساله ها زورمندتر از بزرگسال ترها هستند. مزرعه دارِ نوعی در آلاباما در میانه ی قرن نوزدهم اگر با هر کدام از برده هایی که توی مزرعه ی پنبه اش کار می کردند کشتی می گرفت در یک چشم برهم زدن پشتش به خاک می رسید. برای برگزیدن فرعونهای مصر یا پاپ های کلیسای کاتولیک، مسابقه ی مشت زنی برگزار نمی شد. در جامعه های گردآورنده ی خوراک، سروری سیاسی در مجموع در دست کسانی بود که بهترین مهارت های اجتماعی را داشتند و نه با کسانی که از همه عضلانی تر بودند. در خلافکاری سازمان یافته، سرکرده ی بزرگ لزوما قوی ترین مرد نیست. او اغلب مرد پر سن و سالی ست که بسیار به ندرت از مشت های خودش استفاده می کند؛ می گذارد جوان ترها و مناسب ترها کارهای کثیف را برایش انجام دهند، عضو مافیایی که فکر می کند زدنِ رئيس بهترین راه دستیابی به سندیکاست، چندان زنده نمی ماند تا از اشتباهش درس بگیرد. حتا نزد شمپانزه ها، آلفای نر برای رسیدن به این جایگاه با نرهای دیگر و ماده ها دست به یکی می کند، نه اینکه بیفتد به جان این و آن!
تاریخ انسان نشان می دهد که بسیاری وقت ها رابطه ی توانایی جسمی و قدرت اجتماعی وارونه است. در بیشترینه ی جامعه ها طبقه های پایین دست کارهای جسمی انجام می دهند. این چه بسا بازتاب جایگاه «هومو ساپی یِنس» در زنجیره ی خوراک باشد. اگر این همه زیر من همه زیر سر توانایی های جسمانی محض می بود، ساپی ینس ها در پله های میانی این نردبام جای می گرفتند. ولی مهارت های ذهنی و اجتماعی شان، ایشان را بر بالاترین پله نشاند. از این رو طبیعی است که زنجیره ی قدرت در درون گونه ی جانوری را نیز بیشتر توانایی های ذهنی و اجتماعی تعیین کنند تا زور جسمانی. از این رو دشوار بتوان باور کرد که بانفوذترین و پایدارترین پایگان اجتماعی در تاریخ، اساسش بر توانایی جسمی مردان در زورگویی به زنان بوده است.
📚 #گشت_و_گذاری_در_تاریخ_بشر 👤 #یووال_نوآح_هراری🔃 برگردان
#محسن_مینوخرد⚛ @AndisheKonim