✅ آخرین نفسهای توهم الوهیت #مسیحیت، برای دهسده مسلح با قدرتمطلقکلیسا و دولت و درنبود ھیچ رقیبی، موفق به تباهکردن، پستکردن و منحرفساختن اندیشه مردماروپا بود. ھیچ رقیبی نداشت چون بیرون
#کلیسا هیچ اندیشمند و هیچ دانشآموختهای نبود. به تنهایی فکر میکرد، سخن میگفت و مینوشت و خودش ھم درس میداد. بدعتگذارانی از آن بر آمدند ولی آنان تنها بر جنبهھای الاھیاتی و عملی نظام اثر گذاشتند و نه بر تعصببنیادین
باور به خدا، روحمجرد و سازندهجهان و باور به غیرمادیبودنروح دست نخورده باقی ماندند. این دو باور به شالوده ھمه تمدنشرقی و غربی اروپا بدل گشت، به ھمه نهادھا و جزئیات زندگیخصوصی و عمومی ھمه طبقات و تودهھا رخنه کردند و ھمهجا خود را به نمایش گزاردند
آیا با وجود آن رسوج عجیب است اگر این باورھا را حتی امروزه روز زنده بیابیم که میکوشند خود نفوذ منحوس خود را حتی بر اندیشمندان برگزیدهای از قبیل مازینی، میشله، کوینت و دیگران اعمال کنند؟ دیدهایم که نخستین حمله به آن، از
#رنسانس و در میان آزاداَندیشان سده پانزدهم اتفاق افتاد که قهرمانان و شهیدان مانند وانینی، جیوردانو برونو و گالیله را پرورد
مبارزه با مذھب با وجود پنهانشدن در میان سر و صدا، غوغا و شور اصلاحات مذھبی، بیسر و صدا به کار نامریی خود ادامه داد، به آزاداندیشان ھر نسل اختصاص یافته و رسالتش آزادسازی انسان با کنار گذاشتن پوچیها و مزخرفات بود، تا آنکه در نیمه دوم سده ھیجدهم بالاخره دوباره در روز روشن ظاھر شده، بیباکانه پرچم بیخدایی و ماتریالیسم را بلند کرد
پس ممکن است کسی فکر کند ھمه اندیشه انسان باید بر محور رھاندن خود از وسواس الوھیت باشد؟
نه! توھمالوھیت که انسانیت برای ھیجده سده از آن تغذیه کرده (اگر فقط مسیحیت را نام بریم) برای آخرین بار است که میتواند خود را قدرتمندتر از حقیقت نشان دھد. دیگر نمیتواند از قبیلههاینادان استفاده کند یا از کلاغسیاههایکلیسا (کشیشان کاتولیک یا پروتستان) که ھمه ایمان به آنان از دست رفته است
آنچه برایش مانده تنها کشیشان غیر روحانیدروغگو و سفسطهگر است و اصول اصلی کار اینان را دو مرد خطرناک برنامه ریختهاند، یکی از نادرستترین اندیشمندان و دیگری از بزرگترین استبداد خواھان سده اخیر، روسو و روبسپیر
#میخائیل_باکونین⚛ @AndisheKonim