اندیشیدن تنها راه نجات

#مسلمانان‌بادانشمندان‌چه‌کرده‌اند
Канал
Логотип телеграм канала اندیشیدن تنها راه نجات
@AndishekonimПродвигать
5,31 тыс.
подписчиков
22,7 тыс.
фото
21,1 тыс.
видео
8,79 тыс.
ссылок
کانال اندیشه(گسترش علم و مبارزه با خرافات، ادیان، شبه علم) آیدی ادمین @Printrun @Salim_Evolution گروه تلگرامی عقاید محترم نیستند https://t.me/+afAiwBquqnIyZTli اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cpxu3rcjtzV/?igshid=YmMyMTA2M2Y= کتابخانه کانا
مسلمانان با #دانشمندان چهکردهاند؟
قسمت سوم

«ابووليدمحمدبن‌رشد»

او نیز مانند سایرفلاسفه شهیر معتقد بود که باید «خردگرانی» بر وحی و الهامات برتری داده شود. «ابن رشد» نیز عقیده داشت که پرست‌ش «الله» باید با بهره‌گیری از نیروی شعور و درایت انجام بگیرد، نه کورکورانه.
ابو حامد الغزالي عقیده داشت که «علت و معلول» بدون اراده و خواست «الله» ولو در امور متافیزیکی، معنی و مفهومی ندارد. «غزالی» می‌گفت، هنگامی که پنبه‌ای آتش می‌گیرد، به‌سبب طبیعت آتش نیست، بلکه فرشته‌ها از آسمان به‌زمین فرود می‌آیند و به‌امر «الله» سبب رویداد آتش‌سوزی می‌شوند. ولی، «ابن رشد» چنین عقیده‌ای را مسخره می‌کرد و در پاسخ کتاب تحفة الفلاسفه «غزالی» کتاب تهافت‌التهافت را در رد عقاید و افکار بیهوده غزالی به‌رشته نگارش درآورد.
ابن رشد در کتاب یاد شده، می‌نویسد: درانکار وجود علت، یک نوع سفسطه و مغالطه می‌باشد ... انکار علت، حاکی از انکار علم و دانش بوده و انگار علم و دانش دلیل بر آن‌ست که انسان در این دنيا قادر به‌فهم هیچ‌چیزی نیست.

«عبد‌الرحمان‌ابن‌خلدون»

او از فلاسفه شهیر جهان تا سده نوزدهم شهرتی نداشت. در این زمان، دانشمندان غرب و به‌ویژه «فیلیپه‌حتٓى» اورا کشف و با بررسی نوشتارهای او متوجه شدند که وی یکی از دانشمندان علم بشر و از پیش‌گامان انسان‌شناسی بوده است. «آرنولدتوين‌بی» درباره ابن‌خلدون می‌نویسد، «فلسفه تاریخ این دانشمند درجهان بی‌نظیر بوده و او یکی از بزرگترین تاریخ‌نویسانی است که تا کنون جهان به‌خود دیده است.»
«ابن‌خلدون » شرایط و ارزش‌های اجتماعی ملت‌ها را زاییده کیفیت و شکل جغرافیائی کشورها، آمار جمعیت و عوامل اقتصادی آن‌ها می‌دانست.
او دراین‌باره گفته است: «تفاوت بین نسل‌های گوناگون را باید ناشی از اختلافات شرایط و زندگی اقتصادی آنها دانست.»
باید درنظر داشته باشیم که «کارل مارکس» نیز گفته است: «شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی زندگی ملت‌ها را می‌توان نتیجه چگونگی روش‌های تولیدی امور مادی آنها دانست.»
اگرچه ابن خلدون با نظر انتقاد به فلاسفه يونان نگاه می‌کرد، ولی چون روش نوشتارهای او نیز مانند «ابن سینا» و «فارابی»، خردگرایانه و مخالف دوگم‌های خرافاتی اسلامی بود، مخالفت فقهای اسلامی بر‌ضد او برانگیخته شد.
«ابن‌خلدون» اهل یمن بود و در اسپانیا سكونت اختیار کرده بود. وی روش و سلوک خشن تازیان را مورد انتقاد قرار می‌داد و به‌گونه‌ای که در پیش گفتیم عقیده داشته که به‌جز چند مورد استثنائی، تمام دانشمندان اسلامی غیرعرب بوده‌اند. او آشکارا نوشته است که تازيان یک ملت وحشی بوده و در نهاد دارای تمایل به‌غارت و چپاول و ویران‌گری می‌باشند.
برخی از دانشمندان تازی، نوشتارهای ضدعرب ابن‌خلدون را ناديده گرفته و گروهی دیگر سخت او را مورد حمله قرار داده‌اند.
«سامی‌شوکت» مدیر کل سابق آموزش و پرورش عراق و رئیس سازمان شبه نظامی جوانان عراق در سال ۱۹۳۳ ، ضمن یک سخنرانی اظهارداشت، استخوان‌های «ابن‌خلدون» باید از آرام‌گاهش بیرون کشیده شود و کتاب‌هایش در سراسر دنیای عرب سوزانیده شوند.
«طه‌حسين» یکی از دانشمندان مصری نیز می‌نویسد، ابن خلدون یک انسان بی‌نهایت خودخواه و یک خردگرای ناپاک بود که با ریاوتزویر به مسلمان بودن تظاهر می‌کرد.
آن‌چه که از این بحث برمی‌آید آن‌ست که برپایه آزمایشات علمی که در پیش شرح‌داده شد، کارآیی مغزی مسلمانان جهان و به‌دنبال آن سطح علم و تکنولوژی در کشورهای اسلامی يقيناً از سایر کشورهای جهان به‌مراتب عقب‌افتاده‌تر است.
حال باید دید، آیا این واپسگرائی در نهاد مردم کشورهای مسلمان قرار دارد و یا علل و عوامل دیگری سبب عدم کارآئی مغزی و واپسگرائی این کشورها و مردم آن از غافله علم و تمدن جهانی شده‌اند.

#مسلمانان‌بادانشمندان‌چه‌کرده‌اند
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌


@AndisheKonim
مسلمانان با دانشمندان چهکردهاند؟
قسمت دوم

»محمد‌بن‌زکریای رازی«

اواز بزرگ‌ترین پزشکان و کاشف الکل که به «جالینوس» شهرت یافته، چون با وحی و الهام مخالف بود و عقیده داشت که عقل و خرد باید برالهامات متافیزیکی برتری داده شود، امیربخارا دستورداد، آن‌قدر کتابش را برسرش بکوبند که یا سرش شکسته و یا کتاب پاره شود.
این اقدام جنایت‌کارانه امیربخارا سبب شد که رازی، این نابغه و دانشمند بزرگ جهان، از هردو چشم نابینا شود.
پس از این رویداد دل‌خراش، یکی از چشم پزشکان داوطلب شد، چشمان رازی را درمان کند، ولی او پاسخ داد: « من از این دنیا به‌اندازه کافی دیده‌ام و حاضر نیستم با پذیرش یک عمل جراحی، بیش از این از دنیا ببینم.
درازی مدت کوتاهی پس‌از اینکه قربانی این اقدام نا انسانی قرارگرفت، جان سپرد.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
»ابو‌علي‌الحسين‌بن‌سينا»

وی از فلاسفه و پزشکان شهیر، از مدافعان برتری اصل خردگرائی بر الهامات پوچ متافیزیکی، معتقد به تفسير اصول مذهبی برپایه علم و مخالف معاد جسمانی بود. در بحثی که در این‌باره با ارتش‌یان به‌عمل آورد، آنها تقاضای اعدام او را کردند و سربازان برای دستگیری او به‌خانه‌اش حمله بردند. «ابن سينا» فرار اختیار کرد و در خانه یکی از دوستانش به نام «ابو سعیددفدک» پنهان شد و در آنجا به‌نوشتن شاه‌کار خود، کتاب القانون پرداخت. ولی، سربازان خانه‌اش را غارت و از امیر درخواست کردند، سرش از بدن جدا شود، وابن‌سينا چندین مرتبه مورد حمله مذهبیون قرار گرفت و کتابخانه‌اش به‌وسیله آنها غارت شد. دوستانش به‌وی پیشنهاد کردند که او در عقاید و افکارش جانبه اعتدال را رعایت کند. ابن‌سينا پاسخ داد: «من یک زندگی کوتاه، ولی عمیق را به‌یک زندگی طولانی، أما باریک، برتری می‌دهم.» ابن سينا، بدون این‌که از مخالفت و خشم علمای اسلامی ترسی به‌خود راه‌دهد، شجاعانه تا پایان عمر کوشش کرد، دگم‌های خرافات مذهبی را با علم و منطق تعدیل نماید.

#مسلمانان‌بادانشمندان‌چه‌کرده‌اند
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌


@AndisheKonim
مسلمانان با دانشمندان چهکردهاند؟
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🔻مسلمانان برای فرار از این واقعیت که در دنیای امروز عقب‌مانده‌ترین و وحشی‌ترین ملل جهان رو تشکیل می‌دهند، معمولا سعی می‌کنند به‌دوران تاریخی‌ای که اوج شکوفایی دانشمندان ایرانی هست گریزی بزنند و بگویند اسلام این دانشمندان را پرورش داده که خوب به‌طور مفصل در مورد این ادعای باطل در یکی از نوشتارهایی که قبلا معرفی کردیم آوردیم.
اما در نوشتار کوتاهی که از کتاب الله اکبر پروفسور مسعود انصاری می‌آوریم به‌شرح فوق‌العاده کوتاهی از زندگی چندتن از این بزرگان علمی می‌پردازیم و نشان خواهیم داد که مسلمانان در همان دوران هم مثل امروز وحشی بوده‌اند، و این بزرگان همگی موردستم و اذیت جامعه اسلامی بوده‌اند.
تا جایی که الکندی را شلاق زدند، رازی را کور کردند، حافظ را کشتند و پورسینا را تکفیر کردند.


قسمت نخست
«ابويوسف‌يعقوب‌بن‌اسحاق‌الكندى»

وی از فلاسفه شهیر و نویسنده ۲۷۰ رساله و کتاب در رشته‌های منطق، ریاضیات، فیزیک و موسیقی.
وی معتقد بود که فلسفه شکل دیگری از الهاماتی است که به پیامبران شده و کوشش می‌کرد، بین فلسفه و الهیات الهامی پل برقرار کند و در انجام هدفش از اصل «خردگرائی» پیروی می‌کرد . علمای اسلام، از « الکندی» نزد « المنوگل» خلیفه عباسی بدگوئی کردند و اظهار داشتند که عقاید و افکار او برای اسلام مضر است. در نتیجه تحریک علماء «المتوكل» دستور داد، کتاب‌خانه الکندی را که به «الكندبه» مشهور بود، ضبط کردند و او را در سن ۶۲ سالگی در ملاء عام، پنجاه ضربه شلاق زدند. پس از فاجعه یادشده، الكندي، ده سال باقی‌مانده عمرش را در افسردگی روانی گذرانید و در وضع روانی وخیمی جان سپرد.

#مسلمانان‌بادانشمندان‌چه‌کرده‌اند

@AndisheKonim
مسلمانان با #دانشمندان چهکردهاند؟
قسمت سوم

«ابووليدمحمدبن‌رشد»

او نیز مانند سایرفلاسفه شهیر معتقد بود که باید «خردگرانی» بر وحی و الهامات برتری داده شود. «ابن رشد» نیز عقیده داشت که پرست‌ش «الله» باید با بهره‌گیری از نیروی شعور و درایت انجام بگیرد، نه کورکورانه.
ابو حامد الغزالي عقیده داشت که «علت و معلول» بدون اراده و خواست «الله» ولو در امور متافیزیکی، معنی و مفهومی ندارد. «غزالی» می‌گفت، هنگامی که پنبه‌ای آتش می‌گیرد، به‌سبب طبیعت آتش نیست، بلکه فرشته‌ها از آسمان به‌زمین فرود می‌آیند و به‌امر «الله» سبب رویداد آتش‌سوزی می‌شوند. ولی، «ابن رشد» چنین عقیده‌ای را مسخره می‌کرد و در پاسخ کتاب تحفة الفلاسفه «غزالی» کتاب تهافت‌التهافت را در رد عقاید و افکار بیهوده غزالی به‌رشته نگارش درآورد.
ابن رشد در کتاب یاد شده، می‌نویسد: درانکار وجود علت، یک نوع سفسطه و مغالطه می‌باشد ... انکار علت، حاکی از انکار علم و دانش بوده و انگار علم و دانش دلیل بر آن‌ست که انسان در این دنيا قادر به‌فهم هیچ‌چیزی نیست.

«عبد‌الرحمان‌ابن‌خلدون»

او از فلاسفه شهیر جهان تا سده نوزدهم شهرتی نداشت. در این زمان، دانشمندان غرب و به‌ویژه «فیلیپه‌حتٓى» اورا کشف و با بررسی نوشتارهای او متوجه شدند که وی یکی از دانشمندان علم بشر و از پیش‌گامان انسان‌شناسی بوده است. «آرنولدتوين‌بی» درباره ابن‌خلدون می‌نویسد، «فلسفه تاریخ این دانشمند درجهان بی‌نظیر بوده و او یکی از بزرگترین تاریخ‌نویسانی است که تا کنون جهان به‌خود دیده است.»
«ابن‌خلدون » شرایط و ارزش‌های اجتماعی ملت‌ها را زاییده کیفیت و شکل جغرافیائی کشورها، آمار جمعیت و عوامل اقتصادی آن‌ها می‌دانست.
او دراین‌باره گفته است: «تفاوت بین نسل‌های گوناگون را باید ناشی از اختلافات شرایط و زندگی اقتصادی آنها دانست.»
باید درنظر داشته باشیم که «کارل مارکس» نیز گفته است: «شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی زندگی ملت‌ها را می‌توان نتیجه چگونگی روش‌های تولیدی امور مادی آنها دانست.»
اگرچه ابن خلدون با نظر انتقاد به فلاسفه يونان نگاه می‌کرد، ولی چون روش نوشتارهای او نیز مانند «ابن سینا» و «فارابی»، خردگرایانه و مخالف دوگم‌های خرافاتی اسلامی بود، مخالفت فقهای اسلامی بر‌ضد او برانگیخته شد.
«ابن‌خلدون» اهل یمن بود و در اسپانیا سكونت اختیار کرده بود. وی روش و سلوک خشن تازیان را مورد انتقاد قرار می‌داد و به‌گونه‌ای که در پیش گفتیم عقیده داشته که به‌جز چند مورد استثنائی، تمام دانشمندان اسلامی غیرعرب بوده‌اند. او آشکارا نوشته است که تازيان یک ملت وحشی بوده و در نهاد دارای تمایل به‌غارت و چپاول و ویران‌گری می‌باشند.
برخی از دانشمندان تازی، نوشتارهای ضدعرب ابن‌خلدون را ناديده گرفته و گروهی دیگر سخت او را مورد حمله قرار داده‌اند.
«سامی‌شوکت» مدیر کل سابق آموزش و پرورش عراق و رئیس سازمان شبه نظامی جوانان عراق در سال ۱۹۳۳ ، ضمن یک سخنرانی اظهارداشت، استخوان‌های «ابن‌خلدون» باید از آرام‌گاهش بیرون کشیده شود و کتاب‌هایش در سراسر دنیای عرب سوزانیده شوند.
«طه‌حسين» یکی از دانشمندان مصری نیز می‌نویسد، ابن خلدون یک انسان بی‌نهایت خودخواه و یک خردگرای ناپاک بود که با ریاوتزویر به مسلمان بودن تظاهر می‌کرد.
آن‌چه که از این بحث برمی‌آید آن‌ست که برپایه آزمایشات علمی که در پیش شرح‌داده شد، کارآیی مغزی مسلمانان جهان و به‌دنبال آن سطح علم و تکنولوژی در کشورهای اسلامی يقيناً از سایر کشورهای جهان به‌مراتب عقب‌افتاده‌تر است.
حال باید دید، آیا این واپسگرائی در نهاد مردم کشورهای مسلمان قرار دارد و یا علل و عوامل دیگری سبب عدم کارآئی مغزی و واپسگرائی این کشورها و مردم آن از غافله علم و تمدن جهانی شده‌اند.

#مسلمانان‌بادانشمندان‌چه‌کرده‌اند
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌


@AndisheKonim
مسلمانان با دانشمندان چهکردهاند؟
قسمت دوم

»محمد‌بن‌زکریای رازی«

اواز بزرگ‌ترین پزشکان و کاشف الکل که به «جالینوس» شهرت یافته، چون با وحی و الهام مخالف بود و عقیده داشت که عقل و خرد باید برالهامات متافیزیکی برتری داده شود، امیربخارا دستورداد، آن‌قدر کتابش را برسرش بکوبند که یا سرش شکسته و یا کتاب پاره شود.
این اقدام جنایت‌کارانه امیربخارا سبب شد که رازی، این نابغه و دانشمند بزرگ جهان، از هردو چشم نابینا شود.
پس از این رویداد دل‌خراش، یکی از چشم پزشکان داوطلب شد، چشمان رازی را درمان کند، ولی او پاسخ داد: « من از این دنیا به‌اندازه کافی دیده‌ام و حاضر نیستم با پذیرش یک عمل جراحی، بیش از این از دنیا ببینم.
درازی مدت کوتاهی پس‌از اینکه قربانی این اقدام نا انسانی قرارگرفت، جان سپرد.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
»ابو‌علي‌الحسين‌بن‌سينا»

وی از فلاسفه و پزشکان شهیر، از مدافعان برتری اصل خردگرائی بر الهامات پوچ متافیزیکی، معتقد به تفسير اصول مذهبی برپایه علم و مخالف معاد جسمانی بود. در بحثی که در این‌باره با ارتش‌یان به‌عمل آورد، آنها تقاضای اعدام او را کردند و سربازان برای دستگیری او به‌خانه‌اش حمله بردند. «ابن سينا» فرار اختیار کرد و در خانه یکی از دوستانش به نام «ابو سعیددفدک» پنهان شد و در آنجا به‌نوشتن شاه‌کار خود، کتاب القانون پرداخت. ولی، سربازان خانه‌اش را غارت و از امیر درخواست کردند، سرش از بدن جدا شود، وابن‌سينا چندین مرتبه مورد حمله مذهبیون قرار گرفت و کتابخانه‌اش به‌وسیله آنها غارت شد. دوستانش به‌وی پیشنهاد کردند که او در عقاید و افکارش جانبه اعتدال را رعایت کند. ابن‌سينا پاسخ داد: «من یک زندگی کوتاه، ولی عمیق را به‌یک زندگی طولانی، أما باریک، برتری می‌دهم.» ابن سينا، بدون این‌که از مخالفت و خشم علمای اسلامی ترسی به‌خود راه‌دهد، شجاعانه تا پایان عمر کوشش کرد، دگم‌های خرافات مذهبی را با علم و منطق تعدیل نماید.

#مسلمانان‌بادانشمندان‌چه‌کرده‌اند
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌


@AndisheKonim
مسلمانان با دانشمندان چهکردهاند؟
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🔻مسلمانان برای فرار از این واقعیت که در دنیای امروز عقب‌مانده‌ترین و وحشی‌ترین ملل جهان رو تشکیل می‌دهند، معمولا سعی می‌کنند به‌دوران تاریخی‌ای که اوج شکوفایی دانشمندان ایرانی هست گریزی بزنند و بگویند اسلام این دانشمندان را پرورش داده که خوب به‌طور مفصل در مورد این ادعای باطل در یکی از نوشتارهایی که قبلا معرفی کردیم آوردیم.
اما در نوشتار کوتاهی که از کتاب الله اکبر پروفسور مسعود انصاری می‌آوریم به‌شرح فوق‌العاده کوتاهی از زندگی چندتن از این بزرگان علمی می‌پردازیم و نشان خواهیم داد که مسلمانان در همان دوران هم مثل امروز وحشی بوده‌اند، و این بزرگان همگی موردستم و اذیت جامعه اسلامی بوده‌اند.
تا جایی که الکندی را شلاق زدند، رازی را کور کردند، حافظ را کشتند و پورسینا را تکفیر کردند.


قسمت نخست
«ابويوسف‌يعقوب‌بن‌اسحاق‌الكندى»

وی از فلاسفه شهیر و نویسنده ۲۷۰ رساله و کتاب در رشته‌های منطق، ریاضیات، فیزیک و موسیقی.
وی معتقد بود که فلسفه شکل دیگری از الهاماتی است که به پیامبران شده و کوشش می‌کرد، بین فلسفه و الهیات الهامی پل برقرار کند و در انجام هدفش از اصل «خردگرائی» پیروی می‌کرد . علمای اسلام، از « الکندی» نزد « المنوگل» خلیفه عباسی بدگوئی کردند و اظهار داشتند که عقاید و افکار او برای اسلام مضر است. در نتیجه تحریک علماء «المتوكل» دستور داد، کتاب‌خانه الکندی را که به «الكندبه» مشهور بود، ضبط کردند و او را در سن ۶۲ سالگی در ملاء عام، پنجاه ضربه شلاق زدند. پس از فاجعه یادشده، الكندي، ده سال باقی‌مانده عمرش را در افسردگی روانی گذرانید و در وضع روانی وخیمی جان سپرد.

#مسلمانان‌بادانشمندان‌چه‌کرده‌اند

@AndisheKonim