اندیشیدن تنها راه نجات

#روشنگری
Канал
Логотип телеграм канала اندیشیدن تنها راه نجات
@AndishekonimПродвигать
5,31 тыс.
подписчиков
22,7 тыс.
фото
21,1 тыс.
видео
8,79 тыс.
ссылок
کانال اندیشه(گسترش علم و مبارزه با خرافات، ادیان، شبه علم) آیدی ادمین @Printrun @Salim_Evolution گروه تلگرامی عقاید محترم نیستند https://t.me/+afAiwBquqnIyZTli اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cpxu3rcjtzV/?igshid=YmMyMTA2M2Y= کتابخانه کانا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فلسفه‌ی #روشنگری چه بود!؟
"جرات کن تا بدانی"


@AndisheKonim
■ شاید یک #انقلاب، به خودکامگیِ فردی یا رژیمی ستمگر یا چپاولگر پایان دهد؛ اما انقلاب، هرگز نمی تواند در شیوه هایِ اندیشه، اصلاح واقعی به وجود آورد.

👤 #ایمانوئل #کانت
📚 #روشنگری_چیست؟


@AndisheKonim
#روشنگری مادر #دموکراسی است
انقلاب ۵۷ مادر نداشت (۲)


روشنگری دوم‌دموکراسی در اروپا نیز بندناف خود را در جنبش‌ روشنگری نوینی دارد که به تعبیر گسترده، با #فرانسیس‌بیکن در انگلیس و این شعار درخشان او که، دانایی قدرت است (Knowledge is Power) آغاز شد و به تعبیر خاص، قرن ۱۷ و تمامی قرن ۱۸ را دربر می‌گیرد. وجه مشترک دو انقلاب‌فکری‌آنتیک و مدرن، یعنی دو جنبش‌روشنگری، اندیشه‌ بی‌معنا بودن جهان و هستی است که در جنبش‌روشنگری‌آنتیک بر #فلسفه‌طبیعی مبتنی بود. هدف فلسفه در هردو جنبش یاد شده پیدا کردن معنا برای جهانی بود که فاقد معنای ذاتی است. شعار فلسفی انسان معیار همه چیز استِ پروتا گوراس همین منظور را افاده می‌کند.


انقلاب ۵۷ از همان آغاز شکل‌گیری علیل و بیمار بود؛ چرا که بندناف روشنگرانه نداشت و اجزای متشکله‌ آن، که به دام ذات‌گرایی خود افتاده بودند، نمی‌توانستند در روند معنازدایی جهان مشارکت داشته باشند و در نتیجه نمی‌توانستند هدف آزادی‌خواهانه داشته باشند‌.
منظور از معنا، معنای پیشینی است. معنایی که مستقل از انسان به مثابه معیار مورد نظر است. یعنی همان معنایی که آلبر کامو نیز به آن طغیان کرد.
کشف بی‌معنایی جهان، انسان را به آزادی و مسئولیت خود برای معنا دادن به آن می‌آگاهاند. نیروهای شکل‌دهنده به انقلاب ۵۷ به سبب #ذات‌گرایی از درک رابطه‌‌آزادی و عدالت و این که عدالت تابع آزادی است و نه برعکس، ناتوان ماندند
بدین‌سان تئوری‌عدالت، یک تئوری‌ذات‌گرایانه شد. اشتراک تئوری‌ عدالت روشن‌فکران با عدالت‌خواهی ارتجاعی ریشه در همین ناتوانی داشت. باور به معناهای ثابت، این دو گروه عدالت‌خواه را به یکدیگر نزدیک کرد. ما روشنفکران ایرانی این انتقاد به خود را به ملت ایران مدیونیم
تئوری‌عدالت درست به سبب فقدان همین مضمون روشنگرانه بود که به ورطه‌ اتحادی ارتجاعی درافتاد. این اتحاد ارتجاعی از یک جبر اجتماعی برمی‌خاست که در یک جامعه‌ پیشامدرن در شرایطی که امکان سازماندهی ملی وجود ندارد، با تمام قدرت عمل می‌کند. و درست به این خاطر است که انقلاب ۵۷ محکوم به چنین سرنوشتی بود. این جبر ا‌جتماعی، اما، در دوران نهضت ملی، که امکان سازماندهی ملی وجود داشت، نتوانست خود را بر سرنوشت ملی ما تحمیل کند. این حقیقت نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی را نمی‌توان ناشی‌ از عقب‌ماندگی ملت ایران دانست. علت اصلی، انهدام ریشه‌ای هرگونه آزادی سیاسی در جامعه‌ ایران بود. حتا معناگرایی متعصبانه‌ روشن‌فکران بازتاب نبود آزادی سیاسی بود. شناخت جامعه‌شناسانه‌ دیکتاتوری به مثابه علت اصلی، رافع مسئولیت سیاسی روشنفکران نیست. آزادی درخلا بوجود نمی‌آید آزادی همیشه در متن جبر عمل می‌کند.
نبرد ایدئولوژیک معناهای گوناگون علیه یکدیگر، وحدت ماهوی آنها را پوشاند و به این‌سان بود که یک دیکتاتوری‌مدرن به یک استبداد دینی استحاله یافت.

در دهه‌های پیش از انقلاب، روشن‌فکران ایرانی از چپ، لیبرال، تا مذهبی یا در خدمت دیکتاتوری قرار گرفتند، یا با ابزار معنا به نبرد با آن روی آوردند. سنتز طبیعی و گزیرناپذیر این کارکرد منقطب و دو سویه‌ روشن‌فکران بود که بستر ورود آیت‌الله خمینی را به قدرت هموار کرد. این انقطاب مهلک بود که جامعه را از تعادل خارج کرد و جلوی یک راه‌حل حد وسط را گرفت. تعادل اجتماعی و دستیابی به یک نظریه‌ حد وسط، مانع گرم شدن بازار آیت‌الله خمینی می‌شد. نبود این موقعیت و نبود زمینه‌ تعادل‌اجتماعی بود که اسلامی شدن انقلاب ۵۷ را به یک جبر اجتماعی تبدیل کرد

انقلابی که پشتوانه‌ روشنگرانه نداشته باشد پی‌آمدی جز آنچه که تجربه کردیم نمی‌توانست داشته باشد. جنبش روشن‌فکری‌ای که بندناف خود را از جنبش روشنگری بریده است و مغرور به هویت معنایی خویش است، هرگز نمی‌تواند به قلمرو روشنگری، به مثابه پیش مرحله‌ دموکراسی، وارد شود. هر جنبش روشنفکری‌ای که زیر سِحر عدالت قرار بگیرد، همان‌گونه که شاهد بودیم بجای تولید آزادی، جبر اجتماعی تولید می‌کند. انقلاب ۵۷ زاده‌ این جبر اجتماعی بود

#پایان

ناصرکاخساز
@AndisheKonim
#روشنگری مادر #دموکراسی است
انقلاب ۵۷ مادر نداشت (۱)


جنبش‌روشنگری در حقیقت چیزی جز یک جنبش‌فکری و انتقادی مداوم با هدف دستیابی به دموکراسی یا تعمیق آن نیست، و به بسته‌بندی‌ها و روش‌های قاطع و مبتنی بر ایقان صد‌درصد واکنش نشان می‌دهد


دو گونه روشنگری را در مسیر تاریخ فکر می‌شناسیم:

روشنگری نخست: حدود شش‌قرن پیش از میلاد، نخستین فلاسفه، مانند تالس، پارمندیس، زنون، و دیگران به دین‌اسطوره‌ای و جهان‌بینی‌هومری واکنش نشان دادند و حقیقت‌های‌مذهب اسطوره‌ای را مورد رد یا تردید قرار دادند. #دموکراسی‌آنتیک که در عصر پریکلس به اوج رسید، فرزند بلاواسطه‌ همین جنبش‌روشنگری بود. یعنی دموکراسی، پی‌آمد روشنگری است. به این سبب بود که طبقه‌ی حاکم به یاری روحانیان به دشمنی با روشنگران پرداختند

خدایان قرن پنجم پیش از میلاد به بعد، برعکس خدایان پرتحرک هومری - آرکائیک، حرکت ندارند. خدایی که حرکت نمی‌کند، از دخالت در جامعه ناتوان است. با نقد عقلانی گزنوفان که گفت خدای اسب‌ها، اسب است، خدایان مقتدر هومری تغییر شکل دادند و به شکل مسخره‌ای در آمدند. خدای بی‌حرکت روشنگران پیشاسقراطی به خدای دئیستی دوران روشنگری در قرن‌های ۱۷ و ۱۸ شبیه است. هردو روشنگری به سنت دینی واکنش نشان دادند، یکی به کلیسا و دیگری به خدایان‌متحرک‌اسطوره‌ای. در هر دو روشنگری پیش‌فرض‌های ثابت و مسلم متزلزل شدند. در نتیجه‌ این تزلزل، نظام آرکائیک به نظام پولیس یا شهروندی تبدیل شد. بازتاب این تحول را در نظرات آناکسیماندر می‌توان دید که نظم طبیعی را به نظم حقوقی تشبیه می‌کرد و زمان را یک قاضی می‌دانست که وظیفه‌اش جبران بی‌عدالتی است. می‌گفت همانگونه که هدف قانون در برخورد با جرم، بازگشت به نظم حقوقی است، هدف قانون‌طبیعی نیز در برخورد با بی‌نظمی‌طبیعت، بازگشت به نظم طبیعی است.

سولون از آناکسیماندر نیز فراتر رفت و بجای نظم‌حقوقی‌در طبیعت از نظم‌حقوق‌طبیعی سخن گفت. باید دانست که نظریه‌ حقوق‌طبیعی در جنبش روشنگری مرحله‌ پیشینی دستیابی به حقوق بشر بود

روشنگری‌نخست، مانند روشنگری‌دوم، بر تفکر علوم‌طبیعی، گرچه به شکل آغازینش، استوار بود. این نظریه‌ اناکسیماندر که ماده بوجود نمی‌آید و از بین نمی‌رود، بلکه تغییر شکل می‌دهد با نظریه‌ی انیشتن دایر بر اینکه، آنچه که ظاهرا از بین می‌رود به انرژی تبدیل می‌شود، قابل مقایسه است

تغییرات‌نظری زیر راه را برای انتقال انسان هومری به شهروند هموار کرد:
۱) بی‌حرکت شدن خدا، یعنی عدم دخالت او در امور انسانی
۲) نسبی شدن حقیقت به منظور گسترش رواداری نظری
۳) وارد شدن تردید و عدم قاطعیت در روند شناخت و در مسیر شکل‌گرفتن تصورات ذهنی
۴) برجسته‌شدن شکل، نسبت به معنا و مضمون در مناسبات انسانی. و این به معنای عبور از اخلاق متعصبانه‌ی دینی بود


روشنگران آنتیک مشروح اصول یاد شده‌ بالا را زیر نام رتوریک تدریس و ترویج می‌کردند.

فلسفه در روشنگری‌آنتیک بر محور رتوریک شکل می‌گرفت. گورگیاس گویی از پیش به ایراد افلاطون که رتوریک، یعنی نظرات‌سیاسی ‌روشنگران را بی‌معنا و بی‌حقیقت خوانده بود، این گونه پاسخ می‌دهد:
در مضمونِ رتوریک حقیقتی وجود ندارد. حقیقت در شکل رتوریک است.

حقیقت رتوریک همان خوب سخن گفتن است. با این ترتیب رتوریک قصد ارائه‌ هیچ معنایی را ندارد. گورگیاس، عینا مانند یک وکیل دادگستری امروزی می‌گوید:
هدف رتوریک متقاعد کردن است، نه حقیقت

گورگیاس، ماکیاولی زمان خود بود. پروتاگوراس از سوفیست‌های نسل اول، حتا می‌گوید:
دوعقیده‌مخالف، به یک‌سان حقیقت دارند؛ چون ماهیت هردو آن‌ها تصور است

روشنفکر سیاسی‌ای که در سال‌های نخستین انقلاب به شکار ضدانقلاب برای جمهوری اسلامی می‌رفت، در حقیقت به شکار مدارا و روشنگری می‌رفت
گفتیم رتوریک برای روشنگران آنتیک، ابزاری در خدمت روشنگری بود. یعنی رتوریک از معنای لغوی فن خطابه فراتر می‌رفت. ارسطو حتا نقل می‌کند که رتوریک در این دوره به معنای سیاست بکار رفته است.

فیلسوفان پیشاسقراطی با این گونه معنازدایی از حقیقت‌ثابت، به گفته‌ کارل‌پوپر، سخنگویان و پیشگامان دموکراسی و پلورالیسم بودند. باید توجه داشت که پریکلس رئیس‌دولت دموکراتیک با روشنگران هم‌زمانش رابطه‌ دوستانه داشت و زیر تاثیر آن‌ها بود. او به فرار برخی از آنان از زندان یاری رسانده بود و در دوران حاکمیتش به مشاورت آنان پشت گرم بود. بدون این پیش مرحله‌ی روشنگرانه، یعنی بدون مرزبندی با جهان‌بینی هومری، دموکراسی آنتیک زاده نمی‌شد.

#ادامه‌دارد

@AndisheKonim
تعصبات کهن، به درد طوفان امروز نمی خورند. موقعیت سراپا دشواری است و ما باید در همین موقعیت برخیزیم. کار ما نو است، باید نو بیاندیشیم و نو کنیم. خود را از بردگی برهانیم، تا کشورمان را نگاه داریم.

🇺🇸 آبراهام لینکلن


پی نوشت: مهمترین کار برای رسیدن به (آزادی،سعادت،خوشبختی، دموکراسی، حاکمیت قانون، انسانیت، و هرآنچه نیکی واقعی ست) ، خرافه زدایی و دوری از موهومات و مقدس گرایی ست، روشنگری در این زمینه وظیفه ی هر انسان خردمند است.

#روشنگری #خرافه_زدایی #آگاهی_بخشی #حقیقت_طلبی
@AndisheKonim