#الگوپنداری : تمایل به یافتن معنا و الگو، حتی زمانی که معنا و الگویی در کار نیست.
تصور کنید شما یک انسانوار هستید که سه میلیون سال پیش در یک علفزار در درهای در آفریقا در حال راه رفتن هستید. ناگهان صدای خشخشی در میان علفها به گوشتان میرسد. آیا فقط صدای باد است یا یک درنده خطرناک؟ پاسخ شما میتواند به معنای مرگ یا زندگی باشد.
اگر فرض کنید که صدای میان علفها درنده خطرناکیست در حالی که فقط صدای باد بوده، شما مرتکب چیزی شدهاید که به آن
اشتباه نوع اول در شناخت میگویند که با نام
مثبت کاذب نیز شناخته میشود؛ باور کردن به واقعی بودن چیزی در حالی که نیست. شما الگویی پیدا کردهاید که در واقعیت وجود ندارد. شما خشخشی در علفها ( آ ) را به درندهای خطرناک ( ب ) مرتبط دانستهاید در حالی که ارتباطی نداشتهاند. چندان ضرری نکردهاید، راهتان را کج میکنید، بیشتر مواظب هستید و مسیر دیگری مییابید.
اما اگر فرض کنید که خشخش میان علفها فقط وزش باد است، اما مشخص شود که در واقع یک درنده خطرناک بوده شما مرتکب چیزی شدهاید که آن را
اشتباه نوع دوم در شناخت یا
منفی کاذب مینامند؛ باور به این که چیزی واقعی نیست در حالی که هست. در این حالت شما یک الگوی واقعی را تشخیص ندادهاید. شما نتوانستهاید ارتباط بین خشخشی در علفها ( آ ) را با درندهای خطرناک ( ب ) دریابید در حالی که این بار ارتباط واقعا وجود داشته است. تبریک عرض میکنم شما برنده جایزه داروین شدید و خود را از استخر ژنی انسانواران خارج کردید.
مغزهای ما ماشینهای باورگر هستند؛ ماشینهای تشخیص الگو که نقاط را به هم متصل میکنند و معناهایی ازین الگوها خلق میکنند که ما فکر میکنیم در طبیعت میبینیم. گاهی اوقات این الگوها درست هستند و گاهی نادرست.
#مایکل_شرمر#The_Believing_Brainترجمهی : یاسر سلیمی
جایزه داروین جایزهای است که به طنز به افرادی تعلق میگیرد که با اشتباهی احمقانه قبل از صاحب فرزند شدن جانشان را از دست دادهاند و ژنهایشان انتقال ندادهاند.
⚛ @AndisheKonim