اندیشه در اکنون

#خشونت
Канал
Образование
Религия и духовность
Юмор и развлечения
Персидский
Логотип телеграм канала اندیشه در اکنون
@Andisheh_AknunПродвигать
1,77 тыс.
подписчиков
80
фото
20
видео
167
ссылок
"بگذار اکنون بحث نکنیم که تو راست میگویی یا من بلکه دست در دست حقیقتی نهیم که قرار است در پایان گفتگو خود را به ما نشان دهد" افلاطون ارتباط با ادمین @Mmetaphysics
در واقع این مائیم که دچار انسداد شده ایم

🔰میتوان گفت اگر این دیدگاه مشهور پذیرفته شود که #فلسفه، فهم #هستی در #ساحت-معقول و یا همان صورت بندی عقلانی زمانه در دستگاه مفهومی مناسب است، این نیز مورد قبول واقع خواهد شد که فعالیت فلسفی نه گزارش صرف دستاوردهای گذشتگان بلکه توصیف کننده نسبتی است که خود با هستی دارد.

#انسداد_فلسفی درست در جایی رخ خواهد داد که نسبت دستگاه فلسفی با زیست جهانی که در آن حضور دارد دچار خلل گردد. مواجهه با چنین مشکلی دو گونه میتواند باشد:

۱. #انکار و نادیده گرفتن این انسداد که احتمالا ناشی از دلایلی همچون خودشیفتگی و غرور کاذب، عدم اعتماد به نفس برای تغییر، تنبلی یا گرفتاری به چرخه عادت و تکرار و..‌. است و در بهترین حالت، نتیجه ای جز انزوای فکری، بقا در حصار تنگ گذشته و افتخار بی رهیافت به پیشینیان نخواهد داشت.

۲. #آگاهی به این انسداد و پذیرش آن و ایجاد فرصت برای جستجوی امکانهای نهفته ای که بتواند نسبت میان #فلسفه و #زمانه را بازسازی و اصلاح نماید. رجوع به تاریخ بلند #فلسفه_اسلامی و مواضع مختلف اندیشمندان آن از #فارابی تا #ملاصدرا و برخی اندک از پیروان وی گویای این است که ایشان در مسیر چنین آگاهی ای گام برداشته و همراه با تحولات روزگار، نسبت خود با آن را تنظیم نموده و با رنج بسیار حق فلسفه را پاس داشته اند.

نکته اینجاست که در چند قرن اخیر، حیات #مدرن بشر با رهاوردهای فکری و مظاهر تکنیکی خود، آن زیست جهان تاریخی گذشته را تحت الشعاع قرار داده و مناسبات خود را به انسان دلداده آن سنت زیستی تحمیل نموده است. #بحران_هویت یا دو پارگی فرهنگی پدید آمده از زندگی در #جهان_مدرن و اندیشیدن در #عالم_پیشامدرن، ارمغان این دوران برای ماست و این دقیقا همان انسدادی است که فلسفه بنابر تعریفی که در ابتدا بیان شد باید برای آن راه حلی بیابد تا هویت فلسفی او که در تعیین چنین نسبتی محقق میشود استحاله نگردد.

از آنجایی که هویت دو پاره انسان مسلمان ایرانی به گونه ای ناخواسته برآمده از این دو جریان مدرن و سنتی و محل تاخت و تاز آنهاست پس گفتگوی میان آنها امری ضروری خواهد بود، زیرا بسیار روشن است که بسته شدن راه #گفتگو، بازکننده مسیر #خشونت و به مثابه منحل کرده مساله به جای حل آن است و پیامد حتمی چنین رویکردی، تشدید بحران مذکور است.

از سوی دیگر انکار دنیای جدید و سیاهی محض خواندن آن، درست به همان اندازه نادیده گرفتن ظرفیت های سنت، اشتباه است. به همین دلیل، فلسفه اسلامی که تحلیل عمیق ترین ساحت عام دوران پیشامدرن خود را برای ما حکایت میکند باید بکوشد روایتگر زیست_جهانِ انسانی باشد که در میانه سنت و مدرن سرگردان است. و به همین لحاظ اندک تاملی نشان میدهد که اساسا نه فلسفه اسلامی و نه فلاسفه بزرگی که در این سنت زیسته اند، دچار چنین انسدادی نبوده اند و در واقع این ما هستیم که انسدادهای خود را به ایشان نسبت میدهیم.

البته این انسداد با انسداد بشر غربی که از اعتماد مطلق به عقل ناامید شده و بحران های متعددی در عرصه جهانی او را گرفتار اضطراب و تامل کرده متفاوت است و به همین دلیل، وجه بازگشت ایشان به سنت یا رجوعشان به فلسفه اسلامی و دیگر سنن شرقی حتما متفاوت است و یکسان پنداشتن مبادی این دو انسداد، نهایت سادگی است.

@majidahsan62
https://t.center/majidahsan62

ابن سینا و آتش زدن مخالفان

🔰در ایامی دور که دانشجوییِ فلسفه را تازه آغاز کرده بودم از استادی شنیدم که #فلاسفه_مسلمان هنگام ناکامی در برابر مخالفان، #خشونت علیه آنها را مجاز شمرده و مثلا آتش زدن آنها را توصیه میکنند.

🔰این امر برای من عجیب آمد و محل این سوال شد که چگونه ممکن است یک #فیلسوف به جای بحث علمی، توصیه به خشونت کند اما اعتماد به نقل استاد، پی جویی صحت و سقم مطلب را به تاخیر انداخت.

🔰این سخن در سالها بعد که در کسوت استادی قرار گرفتم بارها تکرار شد. از یک مرتبطِ با فلسفه اما ناآشنای با #فلسفه_اسلامی برایم نقل شد که با هُو کردن #ابن_سینا، مواجهه او با نقد را یک مواجهه صوری و منجر به رویکردی فاشیستی خوانده بود. این امر باز برای من عجیب آمد. البته وجه تعجب، دلیل دیگری داشت که خواهم گفت.

🔰اما به راستی داستان ابن سینا که محل این نقدها شده است چیست؟ در پاسخ باید بیان کنم وی در رابطه با کسی که بر موضع #سفسطه و انکار واقعیت تاکید می کند و واقعیتهای بدیهی همچون #امتناع_اجتماع_نقیضین را انکار می کند یکی از سه پیشنهاد را دارد:(#الهیات_شفا،ص۴۸)

1️⃣پاسخ مناسب به اشکالاتی داده شود که موجب چنین موضعی شده است.
2️⃣با بحث و استدلال، عقلانیت او تقویت گردد تا متوجه شود که هر استدلالی در تایید یا رد موضعش، خود مستلزم رد این موضع است.
3️⃣اگر احتمال داده شد که از روی لجاجت، با #حقیقت مخالفت می کند یا از روی انگیزه‌های غیر علمی به چنین موضعی روی آورده است راه حل پیشنهادی، #راه_حل_عملی است.

البته این راه به قول اهل اندیشه، #طریقیت دارد نه #موضوعیت یعنی راهکاری عملی است که نتیجه علمی و نظری دارد و می‌تواند زمینه ساز توجه شخص به لوازم باطل ادعایش شود؛ به بیان شیرین حضرت #مولانا:

☘️آن يكى بر رفت بالاى درخت/ میفشاند آن ميوه را دزدانه سخت‏/ صاحب باغ آمد و گفت اى دنى‏/ از خدا شرميت كو، چه میكنى‏/ گفت از باغ خدا بنده خدا/ گر خورد خرما كه حق كردش عطا/ پس ببستش سخت آن دم بر درخت‏/ میزد او بر پشت وساقش چوب سخت‏/ گفت آخر از خدا شرمى بدار/ میكشى اين بیگنه را زار زار/ گفت از چوب خدا اين بنده‏ اش‏/ میزند بر پشت ديگر بنده اش‏/ چوب حق و پشت و پهلو آن او/ من غلام و آلت و فرمان او/ گفت توبه كردم از جبر اى عيار/ اختيارست اختيارست اختيار☘️

نکته اینجاست که مواجهه با گروه سوم اساسا از حوزه فلسفه که ساحت بحث و گفتگوست خارج است. این عرصه، محل حضور #پزشک است بیش از اینکه نقطه ورود یک #فیلسوف باشد چه اینکه این گروه اساسا دچار اشکال علمی نیستند:

🍀أقول علاج هذا القسم ليس على الفيلسوف بل على الطبيب... لمرض طرأ على مزاجه(#ملاصدرا، اسفار، ج3،ص445)☘️

حال باید قضاوت کرد که آیا فلاسفه ای که سطوحی از مواجهه با مخالف را مدنظر داشته و کوشیده اند هر احتمالی در رابطه با ایشان را بررسی کنند شایسته تر به نقدند یا کسانی که بدون مراجعه به متن کلام این فلاسفه، به نقد ایشان دست می یازند؟