مدتی این مثنوی تاخیر شد
🔰گاه درکی فراتر از آنچه
#آدمی به آن خو کرده تحولی شگرف در وجود او رقم زده و با وی چنان می کند که آنچه را که سرمایه غنی خود می پنداشته از کف بیرون رفته ببیند چونان برق صاعقه ای که در لحظه ای، از درختی سبز و استوار جز نیم سوخته ای باقی نگذارد.
🔰آنگونه که گفته اند
#انسان، حیوان ناطق است و شاخص جدایی وی از دیگر حیوانات، دارا بودن بالاترین سطوح اندیشه است. اگر اینگونه باشد این نکته روشن است که انسان در ساحت اندیشه همان معقول(مایُعقَل)است:
ای برادر تو همان اندیشهای/ ما بقی تو استخوان و ریشهای/ گر گلست اندیشهٔ تو گلشنی/ ور بود خاری تو هیمه گلخنی
❇️بر این اساس، هر تحولی در فکر او به معنای تحول خود اوست و هر چه این
#اندیشه بنیادی تر و جامعتر باشد این
#تحول نیز عمیق تر خواهد بود.
❇️حال نمیدانم چگونه می شود از صاحبان اندیشه ای که نمی توانند یا نباید جز از دریچه محدود زیست یا روان یا اجتماع و غیره به خود بنگرند انتظار داشت که بنیادی ترین و در عین حال جامع ترین تحلیل را در حوزه اندیشه ارائه کنند؟
🔰آیا این امر جز از
#فلسفه که به هستی از چشم یک تعین خاص نگاه نمی کند بر می آید؟ فلسفه در عین محترم شمردن همه تلاشهای عالمانه علوم مختلف و در حالیکه به همه تحولات فردی و اجتماعی نظر می کند ساحت خود را چنین ساحتی ندیده و می کوشد گزارشگر وحدتی شود که در پس همه این تحولات مختلف است. ارمغان این گزارش، خودآگاه کردن فرد و اجتماعی است که می خواهند تغییر کرده و فراتر روند.
✅سوالی که ذهن را سخت به خود مشغول می کند این است که آیا چگونه ممکن است جامعه ای
#اصلاح و
#تغییر را فریاد بر آورد و در عین حال،
#فلسفیدن را در صدر برنامه های خود قرار ندهد؟
✅✅در تبیین نتیجه محتوم چنین امری، جز بیان الهی گویا نیست که فرمود:
《الذين ضل سعيهم في الحياة الدنيا و هم يحسبون أنهم يحسنون صنعا》[آنان] کسانى اند که کوشش شان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود مى پندارند که کار خوب انجام مى دهند. (کهف،آیه۱۰۴)
✅✅✅در این راستا تامل در این سخنان
#هگل فیلسوف بزرگ آلمانی - که به مناسبت آغاز تدریس در دانشگاه
#هایدلبرگ ایراد کرده است و به زودی در کانال بارگذاری خواهم کرد - راهگشا می باشد
👇👇👇@majidahsan62