شهید احمد مَشلَب

#دختری
Канал
Логотип телеграм канала شهید احمد مَشلَب
@AhmadMashlab1995Продвигать
1,31 тыс.
подписчиков
16,8 тыс.
фото
3,21 тыс.
видео
942
ссылки
🌐کانال رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 زیر نظر خانواده شهید هم زیبا بۅد😎 هم پولداࢪ💸 نفࢪ7 دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ تمۅم مادیات پشت پازد❌ ۅ فقط بہ یک نفࢪبلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعۅتت کࢪده بمون🙃 ‌ارتباط @mahsa_zm_1995 شـرایط: @AhmADMASHLAB1375 #ڪپے‌بیو🚫
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸
🌸

❤️خاطرات شهید احمد مشلب در
📙کتاب "ملاقات در ملکوت"
🗣راوی:علی مرعی(دوست شهید)
قسمت دوم: بهترین دوست🌹

#احمد خیلی دوست داشت ازدواج کند و اعتقاد داشت که مادرش باید دختر مناسبی برایش انتخاب کند، چون به انتخاب مادرش اعتماد داشت. #دین، #مذهب، #حیا و #غیرت #به #او #اجازه #نمی داد #که #برای #ازدواج #با #دختری #رابطه📲💻 #داشته باشد.
یک روز به او گفتم:ᐸᐸصبر داشته باش راه طولانی است>> اما #احمد جواب داد:ᐸᐸ ازدواج💞 برای جلب رضایت خدا💓 و شادی دل❤️ امام زمان (عج الله) است.>> #احمدمنتظر،سرباز و یار امام مهدی روحی فداک بود. او می گفت: ᐸᐸمن می خواهم ذریه ی صالحی👧👦 از من به جا بماند و خانواده و فامیل و همسایه ام به واسطه ی دیدن آن ها به یاد من بیفتند!>

#ملاقات_درملکوت
#خاطرات_شهیدمدافع‌حرم
#احمدمشلب
#نویسنده_مهدی_گودرزی
#انتشارات_تقدیر
#یک_بغل_گل_سرخ

🌸
🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸

🌐کانال رسمی شهید احمد مشلب🌐
@AHMADMASHLAB1995
#عاشقانه_شہدااااا

میخندید و مجنونمـــــــــ میکرد
دلش دختر میخواست.
#دختری که تو سه سالگے،
با شیرین زبونی صداشـــــــ کنه #بابا......
یه روز با یه جعبه شیرینۍ اومد خونه،
سلام کرد و نشست کنارم
دخترش به تکون تکون افتاد.

مگه میشه دختر جواب سلام #بابا رو نده.
لبخندی کنج لباش نشست.
از همون لبخندای مست کننده اش.
یه  شیرینی گذاشت دهنمـــــــــ...!

گفتمـــــــــــــ:
#خیره ایشالا!"

گفت: "وقتش رسیده به #عهدمون وفا کنیمــــــــــــــ"

#اشکام بود که بی اختیار میریختـــــــــــ.....

#خدایایعنی به این زودی فرصتم تموم شد؟"

نمی خواست #مرد بودنشو با گریه کم رنگــــــــ کنه.
ولے نتونست جلو بغضشو بگیره...

گفت:"میدونی اگه #مردای ما #اونجا نمی جنگیدن،
اون جونورا،
به یزد و کرمان هم رسیده بودن وشکم زنانـــــــــ #باردارمونومیدریدن؟!

میدونی عزت تو اینه که مردم بیرون از خاکشون واسه #امنیتشون بجنگنـــــــــ..

گفتم:"میدونم ولی تو این هیاهوی شهر
که همه دنبال #مارک و ملک و جواهرنـــــــــــــ،
#کسی هست که قدر این  مهربونیتو بدونه؟

باز مست شدم از لبخندشــــــــــ...

گفت:لطفــــــــــ این کار تو همینه!

تو تشییعش قدم که بر میداشتمــــــــــــ ،
و حالا که رو تخت بیمارستان،
#رقیه شو واسه اولین بار دادن دستمـــــــــــــ..
همون جمله رو زیر لب تکرار میکنمـــــــــــــ

#شهیدمیثم_نجفۍ




@Ahmadmashlab1995
Forwarded from اتچ بات
❤️خاطرات شهید احمد مشلب در
📙کتاب "ملاقات در ملکوت"
🗣راوی:علی مرعی(دوست شهید)
قسمت دوم
😅😅
🤝بهترین دوست
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸
🌸
#احمد خیلی دوست داشت ازدواج کند و اعتقاد داشت که مادرش باید دختر مناسبی برایش انتخاب کند، چون به انتخاب مادرش اعتماد داشت. #دین، #مذهب، #حیا و #غیرت #به #او #اجازه #نمی داد #که #برای #ازدواج #با #دختری #رابطه📲💻 #داشته باشد.
یک روز به او گفتم:ᐸᐸصبر داشته باش راه طولانی است>> اما #احمد جواب داد:ᐸᐸ ازدواج💞 برای جلب رضایت خدا💓 و شادی دل❤️ امام زمان (عج الله) است.>> #احمدمنتظر،سرباز و یار امام مهدی روحی فداک بود. او می گفت: ᐸᐸمن می خواهم ذریه ی صالحی👧👦 از من به جا بماند و خانواده و فامیل و همسایه ام به واسطه ی دیدن آن ها به یاد من بیفتند!>>
🌸
🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
#ملاقات_درملکوت
#خاطرات_شهیدمدافع_حرم
#احمدمشلب
#راوی_علےمرعے_دوست_شهید
#نویسنده_مهدی_گودرزی
#انتشارات_تقدیر
#یک_بغل_گل_سرخ
#عکس_جدیداز_شهیداحمدمشلب_به_همراه_دوستانش
🌐کانال رسمی شهید مشلب در فضای مجازی🌐
╭─┅═👇🆔👇═┅─╮
@AhmadMashlab1995
╰─┅═👆🆔👆═┅─╯