شهید احمد مَشلَب

#خیال
Канал
Логотип телеграм канала شهید احمد مَشلَب
@AhmadMashlab1995Продвигать
1,31 тыс.
подписчиков
16,8 тыс.
фото
3,21 тыс.
видео
942
ссылки
🌐کانال رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 زیر نظر خانواده شهید هم زیبا بۅد😎 هم پولداࢪ💸 نفࢪ7 دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ تمۅم مادیات پشت پازد❌ ۅ فقط بہ یک نفࢪبلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعۅتت کࢪده بمون🙃 ‌ارتباط @mahsa_zm_1995 شـرایط: @AhmADMASHLAB1375 #ڪپے‌بیو🚫
امیرحسین ساجدی - خیال خدایی - سوره بقره
امیرحسین ساجدی @SAJEDIFR
#خیال_خدایی
تلاوتی به سبکی که
اتمسفرش آرام کننده
باشه ، بتونین هنگام خواب و
عصبانیت یا ارام کردن بچه و..
ازش استفاده کنید.

صفحه ۳ و ۴

ترجیح بدین با
هندزفری استماع بفرمایید
@sajedifr
خیال خدایی -سوره بقره
امیرحسین ساجدی
#خیال_خدایی
تلاوتی به سبکی که
اتمسفرش آرام کننده
باشه ، بتونین هنگام خواب و
عصبانیت یا ارام کردن بچه و..
ازش استفاده کنید.

ترجیح بدین با
هندزفری استماع بفرمایید
@sajedifr
شهید احمد مَشلَب
•[💿]• یکے دیگر از دستاویزهاے احمدالحسن براے اثبات حجیت قطعے خود، کہ آن را شہادت پروردگار بر خود هم مےداند، توسل و اعتماد بہ خواب و رویاست؛ این نوع ادعا در میان فرقہ‌ها و جریان هاے انحرافے تازگے ندارد و بسیارے از آنہا از این روش بہره برده و مےبرند. باید دقت…
•[💿]•

یکے دیگر از ادلہ مورد ادعاے احمدالحسن براے اثبات حقانیت خود، پافشارے بر استخاره گرفتن با قران کریم است؛ کہ در کارنامہ سایر مدعیان هم دیده مےشود. باید دقت کنیم کہ نہایت چیزے کہ استخاره براے انسان بہ ارمغان مےآورد، رفع تَحیُّر بین دو امر است و همانند خواب و رویا، هیچ وقت براے انسان مبناے عمل و تکلیف شرعے قرار نخواهد گرفت.

از طرفے هم رجوع بہ قران براے تعیین تکلیف، مصداقے{تفال بہ قرآن} مورد نہے معصومین بوده است و احمدالحسن با سوء برداشت از احادیث و تغییر معناے عبارات، سعے در اثبات حجت بودن استخاره، براے وصے و جانشین رسول خدا داشتہ است؛ این در حالے است کہ هیچ دلیل عقلے و نقلے براے تشخیص وصے پیامبر با استخاره وجود ندارد.

❲درسنامہ نقد و بررسے جریان احمدالحسن بصرے، علے محمدے هوشیار، ص ۱۷۲ تا ۱۷۶❳

#خیال_تا_واقعیت ۵
#کپے_با_ذکر_صلوات🍃
انتشـارحـداکثـرے✌️🏻

#کانال‌رسمےشھیداحمـدمَشلَب
📚 @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب
•[💿]• یکے از مہمترین ادعاهاے احمدالحسن، ادعاے وصایت بہ عنوان فرزند امام مہدے است و براے اثبات این ادعا بہ روایتے از کتاب الغیبہ شیخ طوسے استناد مےکند کہ امام صادق از پدرانش و آنہا از امیرالمومنین نقل کردند کہ پیامبر در شب وفاتش فرمود: یا علے! بعد از من دوازده…
•[💿]•

یکے دیگر از دستاویزهاے احمدالحسن براے اثبات حجیت قطعے خود، کہ آن را شہادت پروردگار بر خود هم مےداند، توسل و اعتماد بہ خواب و رویاست؛ این نوع ادعا در میان فرقہ‌ها و جریان هاے انحرافے تازگے ندارد و بسیارے از آنہا از این روش بہره برده و مےبرند.

باید دقت داشتہ باشیم کہ؛
۱_خواب تحت هیچ عنوان براے انسان تکلیف شرعے نمےآورد؛ حتے اگر رویاے صادقہ باشد
۲_هیچکدام از انبیا گذشتہ و ائمہ معصومین، براے اثبات حقانیت ادعاے خود بہ خواب متوسل نشده‌اند.
۳_بعید نیست آنچہ در خواب دیده‌ایم{ولو چہره‌ے معصومین باشد، چون براے ما تشخیص چہره معصوم ممکن نیست و ما تا بہ حال ایشان را ندیده‌ایم)، یک نوع خواب‌سازے توسط شیطان و جن بوده باشد، کہ خود را معصوم معرفے کرده است.

در خصوص این مورد علامہ حلی، در پاسخ بہ فردے کہ پرسیده بود اگر شخصے در قالـب معصوم بہ رؤیاے افراد ظاهر شده و دستورات و القائاتے داشتہ باشد، تکلیف چیست؟ گفتہ است: در این صورت مسألہ از دو حالت خارج نیست:

۱_دستوراتے کہ مخالف ظواهر کتاب و سنت است.
۲_دستوراتے کہ موافق کتاب و سنت است.
با این وجود گروه اول مردود بوده و گروه دوم جائزالعمل است، نہ واجب‌العمل.

این در حالے است کہ تمامے رؤیاهاے دیده شده در خصوص احمد بصرے با دستورات کتاب و سنت مخالف‌اند.

❲درسنامہ نقد و بررسے جریان احمدالحسن بصرے، علے محمدے هوشیار، ص ۱۶۷ تا ۱۷۱❳

#خیال_تا_واقعیت ۴
#کپے_با_ذکر_صلوات🍃
انتشـارحـداکثـرے✌️🏻

#کانال‌رسمےشھیداحمـدمَشلَب
📚 @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب
•[💿]• احمدالحسن دلیل بیان ادعاهاے خود را دیدن امام عصر در رویا و مطلع شدن از این وقایع بیان مےکند. هرچند کہ در سال ۲۰۰۵ میلادے با بروز اختلاف بین احمدالحسن و حیدر مشتت، احمدالحسن در تناقضے آشکار خود را بہ صورت توأمان وصے امام و یمانے موعود معرفے کرد. جریان…
•[💿]•

یکے از مہمترین ادعاهاے احمدالحسن، ادعاے وصایت بہ عنوان فرزند امام مہدے است و براے اثبات این ادعا بہ روایتے از کتاب الغیبہ شیخ طوسے استناد مےکند کہ امام صادق از پدرانش و آنہا از امیرالمومنین نقل کردند کہ پیامبر در شب وفاتش فرمود: یا علے! بعد از من دوازده امام مےباشد و بعد از آنہا دوازده مہدے هستند...

احمدالحسن مدعے است کہ مطابق این روایت، فرزند حضرت حجت و اولین مہدے بعد از ایشان است. شیخ حر عاملے در توضیح این روایت آورده است: «اما درباره حدیث دوازده مہدے پس از دوازده امام، اخبارے در این مضمون صادر شده است کہ خالے از اشکال و مخالفت نیستند... بہ خاطر اینکہ با سایر روایات تعارض داشتہ و بالجملہ محل توقف مےباشد... ضمن اینکہ شیخ طوسے این روایت را در ردیف احادیثے کہ از طریق مخالفین در نص ائمہ صادر شده، آورده است¹.»

همانند شیخ حر عاملے، بسیارے از علماے شیعہ این روایت را مخالف مشہور دانستہ و آن را بہ عنوان خبر شاذ و نادر معرفے کرده‌اند².

❲۱_شیخ حر عاملے، الفوائد الطوسیہ، فائده ۳۷، ص ۱۱۵
۲_درسنامہ نقد و بررسے جریان احمدالحسن بصرے؛ علے محمدے هوشیار، ص ۴۹❳

#خیال_تا_واقعیت ۳
#کپے_با_ذکر_صلوات🍃
انتشـارحـداکثـرے✌️🏻

#کانال‌رسمےشھیداحمـدمَشلَب
📚 @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب
•[💿]• احمد اسماعیل صالح السلمے بصرے معروف بہ احمد الحسن یمانے کہ خود را وصے، سفیر و پنجمین فرزند با واسطہ حضرت مہدے مےداند و ادعاهاے بیشمارے کرده است. احمد بصرے، بعد از فارغ التحصیلے از دانشگاه در رشتہ شہرسازے در سال ١٩٩٢ میلادے، تا سال ١٩٩٩ میلادے در خلا…
•[💿]•

احمدالحسن دلیل بیان ادعاهاے خود را دیدن امام عصر در رویا و مطلع شدن از این وقایع بیان مےکند. هرچند کہ در سال ۲۰۰۵ میلادے با بروز اختلاف بین احمدالحسن و حیدر مشتت، احمدالحسن در تناقضے آشکار خود را بہ صورت توأمان وصے امام و یمانے موعود معرفے کرد.

جریان احمدالحسن، مانند بسیارے از فرق انحرافے، پیش از آنکہ یک فرقہ دینے باشد، یک جنبش سیاسے است کہ هدف آن ایجاد اختلاف و فتنہ و انحراف در کشورهاے اسلامے{شیعے} بوده و بہ علاوه در صدد است با تخریب جایگاه علما و ناکارآمد جلوه دادن علوم دینے حوزه هاے علمیہ و تبدیل نیابت عامہ فقیہ بہ نیابت خاصہ خود، مردم را از فقہا جدا کرده و زمینہ را براے فروپاشے حوزه هاے علمیہ فراهم نماید.

این جریان داراے نقشہ راه و سناریویے از پیش تعیین شده است کہ آن را از دعوت‌ها و تفکرات انحرافے دیگر متمایز مےکند؛ براے اثبات این حرف بہ دو نکتہ اساسے اشاره مےکنیم:

۱_هدف قرار دادن مسائل ضرورے و مسلم در مذهب تشیع؛ مانند: تغییر مفہوم دایره عصمت، مصادره مہدویت و...
۲_تکفیر شیعیانے کہ با دعوت احمد بصرے مخالفت دارند؛ او تمام مخالفین خود را، ناصبے و نجس و تصاحب مالشان را جایز مےداند.

❲درسنامہ نقد و بررسے جریان احمدالحسن بصرے؛ علے محمدے هوشیار، ص ۲۸ و ۳۱❳

#خیال_تا_واقعیت ۲
#کپے_با_ذکر_صلوات🍃
انتشـارحـداکثـرے✌️🏻

#کانال‌رسمےشھیداحمـدمشلب
📚 @AHMADMASHLAB1995
•[💿]•

احمد اسماعیل صالح السلمے بصرے معروف بہ احمد الحسن یمانے کہ خود را وصے، سفیر و پنجمین فرزند با واسطہ حضرت مہدے مےداند و ادعاهاے بیشمارے کرده است.

احمد بصرے، بعد از فارغ التحصیلے از دانشگاه در رشتہ شہرسازے در سال ١٩٩٢ میلادے، تا سال ١٩٩٩ میلادے در خلا اطلاعاتے بہ سر برد و هیچ سندے از زندگے او در این ایام در دست نیست. در سال ۱۹۹۹ میلادے مدت کوتاهے را در حوزه آیت‌اللہ صدر در نجف گذراند و با فردے بہ نام حیدر مشتت در حوزه علمیہ آشنا شد. یک سال پس از آن، ادعاے خود را با حیدر مشتت در میان گذاشتہ و حیدر را در سمت یمانیت و وزارت امام دوازدهم قرار داد.

بعد از آن بہ دلایلے چون با زیر سوال بردن نیابت عامہ علما و ادعاے فساد مالے و ناکارآمدے دروس در حوزه‌ها، هر دو از تحصیل در حوزه علمیہ انصراف داده و مقدمات تفرقہ افکنے در حوزه را آغاز کردند.

❲درسنامہ نقد و بررسے جریان احمدالحسن بصرے، علے محمدے هوشیار، ص ١٩ و ٢٠❳

#خیال_تا_واقعیت ۱
#کپے_با_ذکر_صلوات🍃
انتشـارحـداکثـرے✌️🏻

#کانال‌رسمےشھیداحمـدمشلب
📚 @AHMADMASHLAB1995
سݪام هم‌سنگـرےها🖐🏻
روزتـون مھدوے💫

ان‌شاءاللّٰہ از امروز، جہت روشنگـرے مسائـل مہدوے و البتـہ شناخت هرچـہ بیشتـر دشمنان مہدویت و شیعیان، سہ‌شنبہ هاے هرهفتـہ معـرفےِ فرقـہ دروغیـن یمانے داریم با هشتگ #خیال_تا_واقعیت

تلاش شـده معـرفےها و توضیحـات کوتـاه و خلاصـہ اما کامل باشـہ تا خیلے وقتتون و نگیـره و بتونیـد ازشون استفـاده کنید🖐🏻

کپے پست هاے مرتبط با این موضوع با ذکر صݪوات هدیـہ بـہ شھیداحمـد هیـچ مشکلے نداره و ان‌شاءاللّٰہ بـہ عنـوان صدقـہ‌ جاریـہ براتـون نوشتـہ شـہ🌸

✍🏻| سـۅمـٰا ‌| ۱۴۰۱/۴/۱۴

#کانال‌رسمےشھیداحمـدمَشلَب
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیستم از موقعیت اطرافم تنها هیاهوی مردم را می‌شنیدم و تلاش می‌کردم از زمین بلند شوم که صدای #انفجار بعدی در سرم کوبیده شد و تمام تنم از ترس به زمین چسبید. یکی از #مدافعان مقام به سمت زائران دوید و فریاد کشید :«نمی‌بینید دارن با…
✍️ #تنها_میان_داعش

#قسمت_بیست_و_یکم

در را که پشت سرش بست صدای #اذان مغرب بلند شد و شاید برای همین انقدر سریع رفت تا افطار در خانه نباشد.

دیگر شیره توتی هم در خانه نبود، #افطار امشب فقط چند تکه نان بود و عباس رفت تا سهم ما بیشتر شود.

رفت اما خیالش راحت بود که یوسف از گرسنگی دست و پا نمی‌زند زیرا #خدا با اشک زمین به فریادمان رسیده بود.

چند روز پیش بازوی همت جوانان شهر به کار افتاد و با حفر چاه به #آب رسیدند. هر چند آب چاه، تلخ و شور بود اما از طعم تلف شدن شیرین‌تر بود که حداقل یوسف کمتر ضجه می‌زد و عباس با لبِ تَر به معرکه برمی‌گشت.

سر سفره افطار حواسم بود زخم گوشه پیشانی‌ام را با موهایم بپوشانم تا کسی نبیند اما زخم دلم قابل پوشاندن نبود و می‌ترسیدم اشک از چشمانم چکه کند که به آشپزخانه رفتم.

پس از یک روز روزه‌داری تنها چند لقمه نان خورده بودم و حالا دلم نه از گرسنگی که از #دلتنگی برای حیدر ضعف می‌رفت.

خلوت آشپزخانه فرصت خوبی بود تا کام دلم را از کلام شیرینش تَر کنم که با #رؤیای شنیدن صدایش تماس گرفتم، اما باز هم موبایلش خاموش بود.

گوشی در دستم ماند و وقتی کنارم نبود باید با عکسش درددل می‌کردم که قطرات اشکم روی صفحه گوشی و تصویر صورت ماهش می‌چکید.

چند روز از شروع #عملیات می‌گذشت و در گیر و دار جنگ فرصت هم‌صحبتی‌مان کاملاً از دست رفته بود.

عباس دلداری‌ام می‌داد در شرایط عملیات نمی‌تواند موبایلش را شارژ کند و من دیگر طاقت این تنهایی طولانی را نداشتم.

همانطورکه پشتم به کابینت بود، لیز خوردم و کف آشپزخانه روی زمین نشستم که صدای زنگ گوشی بلند شد. حتی #خیال اینکه حیدر پشت خط باشد، دلم را می‌لرزاند.

شماره ناآشنا بود و دلم خیالبافی کرد حیدر با خط دیگری تماس گرفته که مشتاقانه جواب دادم :«بله؟» اما نه تنها آنچه دلم می‌خواست نشد که دلم از جا کنده شد :«پسرعموت اینجاس، می‌خوای باهاش حرف بزنی؟»

صدایی غریبه که نیشخندش از پشت تلفن هم پیدا بود و خبر داشت من از حیدر بی‌خبرم!

انگار صدایم هم از #ترس در انتهای گلویم پنهان شده بود که نتوانستم حرفی بزنم و او در همین فرصت، کار دلم را ساخت :«البته فکر نکنم بتونه حرف بزنه، بذار ببینم!» لحظه‌ای سکوت، صدای ضربه‌ای و ناله‌ای که از درد فریاد کشید.

ناله حیدر قلبم را از هم پاره کرد و او فهمید چه بلایی سرم آورده که با تازیانه #تهدید به جان دلم افتاد :«شنیدی؟ در همین حد می‌تونه حرف بزنه! قسم خورده بودم سرش رو برات میارم، اما حالا خودت انتخاب کن چی دوست داری برات بیارم!»

احساس نمی‌کردم، یقین داشتم قلبم آتش گرفته و به‌جای نفس، خاکستر از گلویم بالا می‌آمد که به حالت خفگی افتادم.

ناله حیدر همچنان شنیده می‌شد، عزیز دلم درد می‌کشید و کاری از دستم برنمی‌آمد که با هر نفس جانم به گلو می‌رسید و زبان #جهنمی عدنان مثل مار نیشم می‌زد :«پس چرا حرف نمی‌زنی؟ نترس! من فقط می‌خوام بابت اون روز تو باغ با این تسویه حساب کنم، ذره ذره زجرش میدم تا بمیره!»

از جان به لب رسیده من چیزی نمانده بود جز هجوم نفس‌های بریده‌ای که در گوشی می‌پیچید و عدنان می‌شنید که مستانه خندید و اضطرارم را به تمسخر گرفت :«از اینکه دارم هردوتون رو زجر میدم لذت می‌برم!»

و با تهدیدی وحشیانه به دلم تیر خلاص زد :«این کافر #اسیر منه و خونش حلال! می‌خوام زجرکشش کنم!» ارتباط را قطع کرد، اما ناله حیدر همچنان در گوشم بود.

جانی که به گلویم رسیده بود، برنمی‌گشت و نفسی که در سینه مانده بود، بالا نمی‌آمد.

دستم را به لبه کابینت گرفتم تا بتوانم بلند شوم و دیگر توانی به تنم نبود که قامتم از زانو شکست و با صورت به زمین خوردم. #جراحت پیشانی‌ام دوباره سر باز کرد و جریان گرم #خون را روی صورتم حس کردم.

از تصور زجرکُش شدن حیدر در دریای درد دست و پا می‌زدم و دلم می‌خواست من جای او #جان بدهم.

همه به آشپزخانه ریخته و خیال می‌کردند سرم اینجا شکسته و نمی‌دانستند دلم در هم شکسته و این خون، خونابه #غم است که از جراحت جانم جاری شده است.

عصر، #عشق حیدر با من بود که این زخم حریفم نشد و حالا شاهد زجرکشیدن عشقم بودم که همین پیشانی شکسته #قاتل جانم شده بود.

ضعف روزه‌داری، حجم خونی که از دست می‌دادم و #وحشت عدنان کارم را طوری ساخت که راهی درمانگاه شدم، اما درمانگاه #آمرلی دیگر برای مجروحین شهر هم جا نداشت.

گوشه حیاط درمانگاه سر زانو نشسته بودم، عمو و زن‌عمو هر سمتی می‌رفتند تا برای خونریزی زخم پیشانی‌ام مرهمی پیدا کنند و من می‌دیدم درمانگاه #قیامت شده است...


#ادامه_دارد


✍️نویسنده: فاطمه ولی نژاد

@AhmadMashlab1995