شهید احمد مَشلَب

#عشق
Канал
Логотип телеграм канала شهید احمد مَشلَب
@AhmadMashlab1995Продвигать
1,31 тыс.
подписчиков
16,8 тыс.
фото
3,21 тыс.
видео
942
ссылки
🌐کانال رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 زیر نظر خانواده شهید هم زیبا بۅد😎 هم پولداࢪ💸 نفࢪ7 دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ تمۅم مادیات پشت پازد❌ ۅ فقط بہ یک نفࢪبلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعۅتت کࢪده بمون🙃 ‌ارتباط @mahsa_zm_1995 شـرایط: @AhmADMASHLAB1375 #ڪپے‌بیو🚫
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
غریب طوس :)

#حال_خوب
#عشق_هشتم♥️
#شهید_احمد_مشلب🌹
#کار_خودمونہ

کـانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀
♡j๑ïท🌱
@AhmadMashlab1995

فَلا يَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ ...
پس سخنانشان تو را غمگین نسازد...!
یس/76

‌‌
غمگین نشو...
لجن پراکنی!
عادت آن هاست!
و بندگی خدا...
#عشق ما...


در خیابان‌، تیکه های مختلف و رنگارنگ،
نثارت می کنند... شاد باش... آنها...
از #بندگی_خدا چیزی نمی دادند!
و البته غمگین باش...
برای راهی که گم کرده اند!


#از_خودمان_سوال_کنیم!
#هنوز_وقتش_نشده_بهتر_بندگی_کنیم؟!

🌱 @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب
📚خاطرات #شھیدمدافع‌حرم_احمد_مشلب راوے: #علے_مرعے{دوست شھید} #سیره_شہدا #قسمت_دوم: او خود را همیشہ مدیون شہدا مےدانست و مےگفت: زندگے راحت و تن سالم ما مدیون ڪسانے است ڪہ ارزشمندترین سرمایہ خود یعنے جانشان را تقدیم ڪردند. گاهے با حیرت و تعجب مےگفت: راز ڪار…
📚خاطرات #شھیدمدافع‌حرم_احمد_مشلب

راوے: #علے_مرعے{دوست شھید}

#عشق_بہ_ولایت
یڪ روز بہ همراه #احمـد در خانہ خودشان ویدئویے مےدیدیم ڪہ در آن دختر شہید قرمان حاج عماد مغنی با سیدحسن‌نصراللّٰہ و رهبر مسلمانان جہان امام خامنہ‌اے صحبت مےڪرد. #احمـد وسط تماشاے آن ویدئو شروع بہ گریہ ڪرد و گفت: خوش بہ حالش با رهبر صحبت ڪرد. #احمـد عاشق امام خامنہ‌اے بود و همہ سخنرانے هاے ایشان، مخصوصا در جمع دانشجویان را از شبڪہ صراط گوش مےداد.
ماه رمضان بہ علت تعدد مراجع و اختلاف نظر هایے ڪہ وجود دارد ما دچار مشڪل مےشویم ولے #احمـد تابع حضرت آقا بود و همیشہ مےگفت: روز آخر رمضان، روز ولایت و تبعیت از امام خامنہ‌اے است. باید در مسیر ولایت ثابت قدم باشیم و هرچہ ایشان مےگوید قبول داشتہ باشیم.
من یڪ تڪہ از چفیہ‌ے رهبر انقلاب اسلامے ایران را از طریق دوستان بہ دست آورده بودم ڪہ #احمـد آن را گرفت و براے تبرڪ با خودش نگہ داشتہ بود.

✍🏻| بانوےمحجبـه
#ملاقات_در_ملکوت🕊
#خاطرات_شهیداحمد_در_کتابشون📖
نویسنده: #مهدے_گودرزے
#کپی_فقط_با_ذکر_لینک!

|ڪانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🌱|
@AHMADMASHLAB1995
داستان واقعے جوان فقیر کارگر و گوهرشاد خاتون💚!

#گوهرشاد یکے از زنان باحجاب بود و همیشہ نقاب بہ صورت داشتہ و خیلے هم مذهبے بود..

او مےخواست درکنار حرم امام رضا{علیہ‌السلام} مسجدے بنا کند.

بہ همہ کارگران و معماران اعلام کرد؛ دستمزد شما را دو برابر مےدهم ولے شرطش این است کہ؛ فقط با وضو کار کنید و درحال کار با یکدیگر مجادلہ و بد زبانے نکنید و با احترام رفتار کنید. اخلاق اسلامے را رعایت و خدا را یاد کنید.

او بہ کسانے کہ بہ وسیلہ حیوانات مصالح و بار بہ محل مسجد مےآوردند، علاوه بر دستور قبلے گفت: سر راه حیوانات آب و علوفہ قرار دهید و این زبان بستہ‌ها را نزنید و بگذارید هرجا کہ تشنہ و گرسنہ بودند آب و علف بخورند.
بر آنها بار سنگین نزنید و آنها را اذیت نکنید. من مزد شما را دو برابر مےدهم..!!

#گوهرشاد هرروز بہ سرکشے کارگران بہ مسجد مےرفت.
روزے طبق معمول براے سرکشے کارها بہ محل مسجد رفتہ بود، در اثر باد مقنعہ و حجاب او کمے کنار رفت و یک کارگر جوان چهره او را دید.
جوان بیچاره دل از کف داد و عاشق #گوهرشاد و عشق او صبر و طاقت را از پسر جوان ربود تا آنجا کہ بیمار شد و بیمارے او را بہ مرگ نزدیک کرد.

چند روزے بود کہ بہ سرکار نمےرفت و #گوهرشاد حال او را جویا شد.
بہ او خبر دادند جوان بیمار شده، لذا بہ عیادت او رفت.

چند روز گذشت و روز بہ روز حال جوان بدتر مےشد. مادرش کہ احتمال از دست رفتن فرزند را جدے دید تصمیم گرفت جریان را بہ گوش ملکہ #گوهرشاد برساند و گفت؛ اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست.
او موضوع را بہ #گوهرشاد گفت و منتظر عکس العمل وی شد.
ملکہ بعد از شنیدن این حرف با خوشرویے گفت: این کہ مهم نیست چرا زودتر بہ من نگفتید تا از ناراحتے یک بنده خدا جلوگیرے کنیم؟
و بہ مادرش گفت؛ برو بہ پسرت بگو من براے ازدواج با تو آماده هستم ولے قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد.
یکے اینکہ مهر من چهل روز اعتکاف توست در این مسجد تازه ساز.
اگر قبول دارے بہ مسجد برو و تا چهل روز فقط نماز و عبادت خدا را بہ‌جاے آور...
و شرط دیگر آن است کہ بعد از آماده شدن تو من باید از شوهرم طلاق بگیرم.

حال اگر تو شرط را مےپذیرے کار خود را شروع کن!!

جوان عاشق وقتے پیغام #گوهرشاد را شنید از این مژده درمان شد و گفت؛ چهل روز کہ چیزے نیست اگر چهل سال هم بگویے حاضرم.
جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد بہ امید اینکہ پاداش نماز هایش ازدواج و وصال همسرے زیبا بنام #گوهرشاد باشد.
روز چهلم #گوهرشاد قاصدے فرستاد کہ از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد.
قاصد بہ جوان گفت؛ فردا چهل روز تو تمام مےشود و ملکہ منتظر است تا اگر تو آماده هستے او هم شرط خود را انجام دهد.

جوان عاشق کہ ابتدا با عشق #گوهرشاد بہ نماز پرداختہ و حالا پس از چهل روز حلاوت نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد:
بہ #گوهرشاد خانم بگویید:
اول از شما ممنونم و دوم اینکہ من دیگر نیازے بہ ازدواج با شما ندارم.

قاصد گفت: منظورت چیست؟!
مگر تو عاشق گوهرشاد نبودے؟!

جوان گفت: آنوقت کہ عشق #گوهرشاد من را بیمار و بےتاب کرد هنوز با معشوق حقیقے آشنا نشده بودم، ولے اکنون دلم بہ عشق خدا مےتپد و جز او معشوقے نمےخواهم.
من با خدا مانوس شدم و فقط با او آرام مےگیرم.
اما از #گوهرشاد هم ممنون هستم کہ مرا با خداوند آشنا کرد و او باعت شد تا معشوق حقیقے را پیدا کنم.

و آن جوان شد اولین پیش نماز مسجد #گوهرشاد و کم کم مطالعات و درسش را ادامہ داد و شد یک فقیہ کامل و او کسے نیست جز؛
#آیت‌اللہ_شیخ_محمدصادق_همدانے.

#گوهرشاد خانم{همسر شاهرخ میرزا و عروس امیر تیمور گورکانے} سازنده‌ے مسجد معروف #گوهرشاد مشهد است.

#عشق_شیخ💕!
#کپے_براے_ڪانال‌هاتون_حرام🚫

@AHMADMASHLAB1995
#عشق_بہ_ولایت

احمد عاشق #امام_خامنہ‌اے بود و همہ سخنرانے هاے ایشان را از شبکہ صراط گوش مےداد. مےگفت باید در مسیر ولایت ثابت قدم باشیم و هرچہ ایشان مےگوید قبول داشتہ باشیم.
احمد همیشہ مےگفت: ما هرچہ داریم از عاشورا و انقلاب #امام_خمینے است.

#شهید_احمد_مشلب
#ملاقات_در_ملکوت
#کار_خودمونہ☺️

چهاردهم خردادماه، سالروز رحلت #امام_خمینے، رهبر کبیر انقلاب🥀

☑️ @AHMADMASHLAB1995
💔

کاری ندارم
کجایی
چه می کنی؟
بی #عشق سر مکن☝️
که دلت پیر می شود...

#ارسال‌از‌شما
#ویرایش‌باما

🌸🍃 @ahmadmashlab1995💞
🕊
ای آفریننده‌یِ #حسین
یک حسین آفریدی و یک عالم
را اسیرِ #عشق کردی...
من فداےِ این آفریده‌ات
که حُبَّش جهانم را معنا کرد :)♥️

#اللهم‌ارزقنی...
#السلام‌علیک‌یااباعبدالله‌الحسین 💔
#صلے‌الله‌علیڪ‌یااباعبدالله
#اللهم‌الرزقنا‌‌حرم
#ما_ملت_امام_حسینیم


🌸🍃 @ahmadmashlab1995💞
#دنیا
میدانِ بزرگ آزمایش اسٺ
ڪہ هدف آݩ جز #عشق چیزے نیست...

#شهید_مصطفی‌_چمران🌱

☑️ @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب
#رمان_مسافر_عاشق❤️ #قسمت_اول بے قرار از این سمت خانہ تا آن سمت خانہ مے چرخم...بہ ساعت نگاه میکنم از آن زمانے ڪہ همیشہ می آمدی گذشتہ است...!دلم شور میزند...نکند کہ...نہ نہ!بہ من قول داده بودے... چشمانم را میبندم و سرم را روی مبل تکیہ میدهم...خانہ را کامل…
#رمان_مسافر_عاشق❤️
#قسمت_دوم

وقتے بہ چهره ات نگاه میکنم حس میکنم کہ باز هم همین هارا تکرار میکنے...حس میکنم باز هم منتظر جوابے...از طرف من!
نزدیک تر می آیم و دستے بہ صورتت میکنم...اصلا تو هیچ میدانے لمس زبری صورتت وقتے می خواهم قربان خستگے هایت شوم چہ با من میکند؟!!
با لحنے آرام میگویم: نمی خواے لباستو عوض کنی؟
دستم را روے سینہ ات میگذارے و می گویی: #اگر_این_قلب_آشفتہ_بگذارد...!
بہ ساعت نگاه میکنم از نیمہ شب گذشتہ است
بلند میشوم و بہ سمت اتاقمان میروم در همان حال بلند میگویم: بخواب محمد...فردا باید بہ دیدن مادرت بری...خیلی منتظرتہ...از صبح صدبار بهم زنگ زد و خبرتو گرفت!
از جایت بلند میشوے و بہ سمت دستشویی میروے و وضو میگیرے
لباست را از تنت در می آوری و لباس راحتت را کہ روے تخت گذاشتہ بودم می پوشے و میخوابے...

* * * * * *

صدایے در گوشم میپیچد...چشمانم را باز میکنم...
اتاق تاریک است و فقط روشنایی ملایم ماه است کہ از پنجره پیداست
از جایم بلند میشوم و بہ رخت خواب خالے ات نگاه میکنم...
یڪ لحظہ دلم میلرزد...نکند رفتہ اے؟!!
تا باز صدا در گ شم می پیچد بہ سمت هال میروم
وقتی تورا میبینم سرجایم می ایستم
سجاده ات را پهن کرده اے و آرام در سجده با خدایت حرف میزنے و اشک میریزی...
شانہ هایت تکان میخورد...انگار کہ متوجہ حضورم نشده اے...
بہ حالتت غبطہ میخورم از اینکہ اینقدر خالصانہ با #عشق_آسمانے ات مناجات میکنی
گریہ هایت قلبم را چنگ میزند...
جلو مے آیم و کنارت می نشینم...سر از سجده بر میداری و ذکرے را زمزمہ میکنی و دستے بہ صورتت میکشی...
اشک هایت را پاک میکنی و با لبخند نگاهم میکنے...اما من بہ چشمان خیست زل میزنم
با لحنے تـلخ کہ تا عمـق وجودم را میـسوزاند مے گویی:
#یاران_چہ_غریبانہ_رفتند_از_خانہ...
تصویرت در چشمانم تار میشود و با ریختن اشکے بر گونہ هایم سردے صورتم را حس میکنم
حرفت کہ تمام میشود سرت را پایین مے اندازے و بغضت را فرو می دهی و دوباره ادامہ میدهی: تموم دوستام شهید شدن مریـم!حسین...رضا...مهدے...
حرف هایت مرا هم شهید میکند! اما خجالت میکشم تا اعتراضے کنم گ چہ میدانم اما میپرسم: چے خواستے از خدا؟!
آهی میکشی و سکوت میکنے دوباره میپرسم:محمد؟!
_آسـمون خـانومم آسمـون!
رویم را بر میگردانم و لب هایم را گاز میگیرم تا مبادا خبرے از اشک هایم بیاید...دندان هایم میلرزند...
اما دیگر نمی توانم اشک هایم را پشت سد چشم هایم نگہ دارم...بلند میشوے و روبرویم مینشینی وچانہ ام را میگیرے و چهره ام را روبروے صورتت میگیری و با اخم بہ چشمانم زل میزنے...با صداے مردانہ ات میگویی: نبینم چشمات بارونیہ ها...
سرم را آرام بہ علامت تائید تکان میدهم...
چند ثانیہ بہ صورتت نگاه میکنم و تمام تغییرات این چند روزت را بررسے میکنم...
با صداے قرآن کہ از مسجد نزدیک خانہ مان بلند میشود بہ خودمان مے آییم...نزدیک نماز صبح است!
کمے کہ آرامتر میشوم از جایم بلند میشوم و نفس عمیقی میکشم تا وضو بگیرم
از دستشویی کہ بیرون می آیم صحنہ اے را برایم میسازے ڪہ بی اراده لبخند میزنم...سجاده ام را کمی عقب تر از سجاده ی خودت پهن کردے و منتظرم نشستہ ای
از جایت بلند میشوے و میگویی: بیا خانومے! دلم براے نمازهای دونفرمون تنگ شدہ بود!
بلخندم پر رنگ تر میشود و با اشتیاق جواب میدهم: منم همینطور!
فورا چادر نمازم را سرم میکنم و زیرلب میگویم : دو رکعت نماز صبح میخوانم بہ اقتداے امام حاضر #قربتہ_الے_الله...

#ادامه_دارد...

نویسنده : خادم الشــــــــــ💚ــهدا

@AhmadMashlab1995
ڪاش تقدیر #شهـادت
بہ سرانجام شود ،ڪسےهست
کہ میلش شده #گمنام شود

#عشق یعنے حرم بےبے
و من مےدانم!
بایداین سربرود تا دل آرام شود...


#پروفایـل


🌸🍃 @ahmadmashlab1995💞
#شهیدانہ🕊💌

در #عشق
اگر چه منزل آخر شهادت است
تکلیف اول است شهیدانه زیستن...😇

@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب
📚خاطرات شهید مدافع حرم #شهید_احمد_مشلب راوی:علی مرعی(دوست شهید) #سیره_شهدا قسمت دوم: او خود را همیشه مدیون شهدا می دانست و می گفت:"زندگی راحت و تن سالم ما مدیون کسانی است که ارزشمندترین سرمایه خود یعنی جانشان را تقدیم کردند . " گاهی با حیرت و تعجب می گفت:"راز…
📚خاطرات شهید مدافع حرم #شهید_احمد_مشلب
راوی:علی مرعی(دوست شهید)
#عشق_به_ولایت

یک روز به همراه #احمد در خانه خودشان ویدئویی می‌دیدیم که در آن دختر شهید قهرمان حاج عماد مغنیه با سید حسن نصرلله و رهبر مسلمانان جهان امام خامنه‌ای صحبت می‌کرد. #احمد وسط تماشای آن ویدئو شروع به گریه کرد و گفت: «خوش به حالش با رهبر صحبت کرد.» #احمد عاشق امام خامنه ای بود و همه سخنرانی های ایشان، مخصوصا در جمع دانشجویان را از شبکه صراط گوش می‌داد .
ماه رمضان به علت تعدد مراجع و اختلاف نظر هایی که وجود دارد ما دچار مشکل می‌شویم ولی #احمد تابع حضرت آقا بود و همیشه می‌گفت: «روز آخر رمضان، روز ولایت و تبعیت از امام خامنه ای است. باید در مسیر ولایت ثابت قدم باشیم و هر چه ایشان می‌گوید قبول داشته باشیم»
من یک تکه از چفیه‌ی رهبر انقلاب اسلامی ایران را از طریق دوستان به دست آورده بودم که #احمد آن را گرفت و برای تبرک با خودش نگه داشته بود .
ماه علقمه
#ملاقات_در_ملکوت
#خاطرات
#شهیداحمدمشلب
#نویسنده_مهدی_گودرزی
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع
@AhmadMashlab1995
چه می جویی ؟؟؟

#عشق همینجاست !!!

#بياد_عزيزان

🥀 @AhmadMashlab1995
Ещё